یامن له القدره والکمال
دوست گلم سلام
هر وقت تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی
وخودش.....
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری؟
من جای پاسخ برنگاهت خیره می مانم!
تو در نگاه من، چه می خوانی،نمی دانم
اما به جای من،تو پاسخ می دهی:آری!
ما هر دو می دانیم
چشم وزبان، پنهان و پیدا ،راز گویانند
وآن ها که دل با یکدگر دارند
حرف ضمیر دوست را نا گفته می دانند،
ننوشته می خوانند
من"دوست دارم"را
پیوسته در چشم تو می خوانم
نا گفته، می دانم
من ، آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که: آیا "دوستم داری؟"
قلب من وچشم تو می گوید به من " آری !"
"فریدون مشیری"
یا من له العزه والجمال
اگر چه بین من و تو،هنوز دیوار است
ولی برای رسیدن ، بهانه بسیار است
بر آن سریم کز این قصه دست بر داریم
مگر عزیز من! این عشق دست بردار است
کسی به جز خودم ای خوب من ! چه می داند
که از تو ، از تو بریدن چقدر دشوار است
مخواه مصلحت اندیش و منطقی باشم
نمی شود به خدا ، پای عشق در کار است
تو از سلاله ی سوداگران کشمیری
که شال ناز تو را شاعری خریدار است
در آستانه ی رفتن در امتداد غروب
دعای من به تو تنها،خدا نگه دار است
کسی پس از تو خودش را به دار خواهد زد
که در گزینش این انتخاب ناچار است.
"محمد سلمانی"
یاخیرالحاکمین
آب، آهنگ خودش را دارد
آسمان،رنگ خودش را دارد
رسمش این نیست،عزیزم برگرد
عشق،فرهنگ خودش را دارد
******
باور کنی و یا نه ، گناهی نداشتم
من هیچوقت قلب سیاهی نداشتم
تقصیر من نبود ،خدا لعنتش کند
این درد عشق را که الهی نداشتم!
******
گفتی که استواری ومانند آهنی
گفتی همیشه فکر سفر، فکر رفتنی
اینها همه قبول ، ولیکن عزیز من!
یک لحظه صبرکن،چقدرحرف می زنی
******
توقهری ، ظاهرا از من جدایی
شبیه بچه های ابتدایی !
نمی آیم سراغت ، باورم کن
خودت رفتی، خودت باید بیایی
******
ساده ام،عاشقم ، پراز دردم
مثل یک گردباد ، ولگردم
باقی حرفها بماند بعد
مادرم گفته زود برگردم!
"مهدی میچانی فراهانی"