تعداد بازدید : 3182
تعداد نوشته ها : 8
تعداد نظرات : 1
خط مشیای که امام خمینی از مقطع سال 56 به بعد پیش گرفت در هیچ یک اصناف پیش گفته نمیگنجید.
پس از سرنگونی رژیم شاه وضعیتهای مختلفی را میشد انتظار کشید و تفوق خط مشی امام در این میان در ابتدا تنها وضعیتی محتمل بود. اما اینکه چرا از میان تمامی شقوق محتمل تنها یک شق تحقق خارجی یافت سوالی است که میتواند ما را به" مزیت نسبی مشی امام نسبت به دیگر مشی ها" رهنمون شود.
اپوزیسیون رفورمیست در رژیم پهلوی (از جبهه ملی گرفته تا نهضت آزادی) از یک جهت از فرورم ناپذیری رژیم شاه و عدم درک این واقعیت عینی غافل بودند. فقدان پایگاه اجتماعی نیز در این میان مزید بر علت بود. بقایای این نیروها در مقطع اوجگیری انقلاب ، در شرایطی فعالیت خود را از نو آغاز کردند، که با گذشت بیش از ربع قرن از نهضت ملی شدن صنعت نفت ،هنوز انگارههای مصدقی رفورم بر ذهنشان سایه افکنده بود؛ حال آنکه شاه سال 54 با شاه پس از جنگ جهانی دوم تفاوت داشت و با شکلگیری ساختار کودتایی در رژیم پس از 28 مرداد، خط مشی مصدقی نیز کارایی خود را از دست داده بود.
از سوی دیگر فقدان ایدئولوژی مشخص و منسجم در بین این نیروها، آنها را از سامان دادن به حرکتی پیگیر ناتوان میساخت. سرنوشت جبهه ملی اول، دوم و سوم در عدم تداوم و در هم ریختگی روز افزون تشکیلاتی ، همگی از این معنا حکایت می کردد.
درک ماقبل استعماری از پدیده استبداد نیز موجب میشد تا نیروها ی مزبور از تحلیل شرایط نوین جامعه ناتوان باشند. به عنوان مثال، مرحوم بازرگان یکی از چهره های شاخص این گرایش ، در شرایطی که رژیم استبدادی در زمینه جهانی جز در پیوند با عامل خارجی نمیتوانست به دوام و بقای خود ادامه دهد، سعی وافری در جداکردن استبداد از استعمار داشت.
. اصلاحطلبان درباری نیز با خوشبینی مفرط نسبت به ظرفیت رفورم پذیری رژیم پهلوی در واقع آب در هاون می کوبیدند.. در این چنین شرایطی یعنی با توجه به ناکامی اصلاح طلبان درباری و نیز ضعف اپوزیسیون قانونی ، قابل انتظار بود که گستره معارضهجویی با رژیم شاه، فراتر از چارچوبههای قانونی و رسمی رود و نهایتا"شاهد "وضعیت انقلابی "باشیم.
با اینحال خط مشی امام در بین نیروهای اپوزیسیون مسلح نیز بیرقیب نبود. انبوه هواخواهان مشیهای چریکی و کلا مسلحانه ، خط مشی امام را به چالش میکشیدند.
البته این چالش در مقطع سالهای 57-56 ظهور عینی نیافت. از اواسط دهه 50، دو سازمان عمده چریکی یعنی فداییان خلق و مجاهدین خلق ، صرفنظر از هجمه بیرونی، با اضمحلال درونی مواجه شدند و لذا عملا در مقطع سالهای 56 و 57 اثر قابل توجهی از آنها در بیرون از زندانها باقی نمانده بود. در این میان، اضمحلال درونی سازمان مجاهدین خلق بر سرنوشت این مشی تاثیرگذارتر بود. با خروج بیش از 90درصد از کادرهای این سازمان از اسلام، قریب 4 سال بعد از آغاز فعالیت عملیاتی، سازمان مزبور دستخوش سفاکانهترین شیوههای حذف و طرد درونی ثرار گرفت و بالاخره ، پس از حدود 2 سال، بخش مارکسیست لنینیست آن نیز به آخر خط رسید و به بنبست مشی مبارزه چریکی از سوی شاخصترین عناصر خود همچون تقی شهرام اذعان کرد.
با توجه به این تبیین، پیش از هرگونه داوری ارزشی در باب خط مشیای که پیروزی انقلاب ایران بر مبنای آن سازمان یافت، میتوان به "کارآمدی مقایسهای و عینی آن" در حل معضلاتی چشم دوخت که جامعه ما در مقطعی از تاریخ خود با آنها دست به گریبان بود:
در واپسین سالهای دهه 50 در شرایطی که تمامی راهکارهای پیشگفته به بنبست رسیده یا ناکام مانده بودند و در شرایطی که رژیم پهلوی نیز با بحرانهای بر هم انباشته ساختاری دست به گریبان بود، امام خمینی با مشی مبارزاتی خاص خود ، "راهی به راستی نو" را پیش روی ایرانیان گشود. گرچه شاید تمامی ویژگیها و برجستگیهای خاص خط مشی امام را نتوان در محورهایی همچون آنچه در پی خواهد آمد خلاصه کرد اما شاید این موارد ذیل بتوانند برخی از عمدهترین ویژگیهای ممیزه حرکت امام یعنی حرکتی که بر مبنای آن، انقلاب مردم ما در بهمن 57 سامان یافت را آفتابی کنند:
1- ریشهداشتن در باورهای دینی و جدیت در دینداری:
حرکت مبارزاتی امام بر اساس باورها و اعتقادات دینی – مذهبی مردم سامان مییافت . نه تنها حرکت او ، این چنین بود بلکه امام برخلاف بسیاری از متدینین روزگار خود در دینداری خود مصمم بود و آنرا با عرفیات قدیم و جدید سودا نمی کرد مردم، حرکت سیاسی امام را ادامه طبیعی باورهایی میدانستند که نسلها با آنها زیسته بودند. البته کم نبودند حرکتهایی که آنها نیز داعیه دینمداری داشتند و از حیث اعتقاد فردی نیز نوعاً و کمابیش صادق بودند اما سامان دادن یک مشی سیاسی به منزله نتیجه منطقی اعتقادات دینی، امری بود و قربانی کردن اسالت باورهای دینی به پای توانایی و کارآمدی سیاسی آن در رویکردی تحولگرایانه به دین، امری دیگر! در شکل دوم مردم خود را با مشی معارضهجویانهای روبرو میدیدند که مالا دین را به کار دنیا میگرفت. آنچه به نام دین به آنها عرضه میشد از آنجا که بر مبنای متغیرهای برون – متنی سامان یافته بود، نه به اندازه رویکرد امام توانایی گسترانیدن حوزه ارتباطی با مخاطبان را داشت و نه قادر بود با سکه مقلوب خود دعوی هویتی متمایز را در برابر خط مشیهای بحرانزده رقیب کند و لذا زیاد بیراه نبود اگر با اینچنین مشیهایی به مثابه نوع بدلی الگوهای غیردینی برخورد میشد.
2- مردمگرایی امام:
امام تحقیقاَ تنها شخصیتی بود در تاریخ معاصر ما، که پایگاه مشی مبارزاتی خود را عامه مردم از هر قشر قرار داد. مشی جمهورگرایانه امام در شرایطی به عنوان بدیلی نو در فضای سیاسی کشور ما و در مقابل رویکردهای متنوع نخبه سالار مطرح شد که مشیهای مبارزاتی دیگر در نظر( یا که در عمل) به گستره محدود حزب و سازمان پیشتاز، روشنفکران و آگاهان، یا گروهی از سیاستمداران حرفهای نظر داشتند. صرفنظر از آنکه دعوت امام دعوتی عام بود، مشی مبارزاتی وی در سرشت خود بگونهای بود که با مشارکت گسترده همه اصناف و اقشار و طبقات ملت از مرد و زن تکوین مییافت. امام با گسترانیدن حوزه سیاست تا حاشیهایترین لایههای اجتماع، توانست جوششی را از درون همین ملت به سامان آورد.جوششی که به برکت آن، انقلاب آتی با کمترین هزینهها،پیروز شد.
3- رویکرد ملی و درونزا به دگرگونی سیاسی-اجتماعی:
برای دههها در نگاه نخبگان ما حتی منزهترین ایشان، تحول اجتماعی جز با به کار افتادن اهرمهای خارجی صورت نمیبست. حرکت امام در مقطع 57-56 با طرح تز نه شرقی نه غربی، در شرایطی تحقق یافت که جریانهای سیاسی مطرح در آن هنگام، هیچ یک اصراری بر طرح شعار مزبور نداشتند .بگذریم از اینکه برخی از ایشان یا آ شکارا به سیاست در های باز دولت وقت آمریکا برای دگرگونی سیاسی در داخل کشور امید بسته بودند ز یا به صراحت تابع سیاست ایرانی اتحاد شوروی بودند و یا به جهت مضمون ایدئولوژیک و استراتژیک حرکت خود ،نمیتوانستند به الگوهای درونزای تغییر اجتماعی ملتزم باشند.
4- در هم شکستن کلیشه های انقلابیگری:
امام نه تنهادر بینشها و اصول راهنمای مبارزه ،بلکه در شیوهها و فرمهای مبارزاتی نیز راه جدیدی را پیش روی توده ها گشود. جمع "رادیکالیسم و مسالمت "در فرمهای مبارزاتی از قبیل راهپیمایی های بزرگ مقیاس ، سردادن الله اکبر از فراز بامها، استفاده از مساجد و تجمعات مذهبی گرچه در انقلابهای معاصر نیز بعضا" بکار گرفته شده بود اما هیچگاه بر محورکانونی نهضت نمینشست (و یا رهبران اینچنین تصوری نسبت به فرمهای مزبور نداشتند بلکه به آنها نوعا به مثابه ابزار فشاری برای پیشبرد چانهزنیهای سیاسی نگریسته میشد). اما امام ، محور اصلی مبارزه را در التزام به همین فرمها قرار داد . خط مشی امام با منطق "خون بر شمشیر پیروز است" و حرکتهای نمادینی همچون" هدیه گل به ارتشیان" در شرایطی که برخی جریانات مدعی انقلابیگری، برخوردی دفعی با ارتش داشتند، منطق خشونت بار و سرکوبگر رژیم شاه را در موضع انفعال قرار داد.
البته در خط مشی امام مبارزه مسلحانه و گفتوگوها و تعاملات سیاسی – دیپلماتیک نیز جایگاه خود را داشت: منتها این همه فرع فرمهای مشارکت گرایانهومردمی مبارزه بود. اتفاقاً شاید این مورد اخیر به نوبه خود بتواند اندکی از برجستگیهای خاص خط مشی امام را در پیروزی انقلاب بنمایاند. امام هنگامی مذاکره با دولتهای خارجی را در خط مشی خود جای دادد که ایران یکسره سخن از رهبری او میگفت و انقلاب در اوج خود قرار داشت. در این مقطع، امام، با اتکا به مشروعیت ملی و از موضع قدرت و به عنوان رهبر یک انقلاب در گفتوگو با طرفهای خارجی به بیان مواضع خود مینشست. حال آنکه در خط مشیهای نخبهگرایانه رفورمیست ،گفتوگوهای خارجی پیش از تکوین چنین مشروعیتی و از موضع اپوزیسیون صورت مییست و لذا احتمال تابع شدن سمت و سوی نهضت نسبت به تمایلات خارجی و انحراف آن از حرکتی درونزا و ملی تقویت میگشت.
5- اجتناب از تحویل گرائی و توجه به غنای دین و زندگی:
امام به منزله رهبر یک انقلاب آنچنان که سودای بسیاری از انقلابیون بود نه پیش از آغاز مبارزه و نه حتی در جریان رهبری نهضت در سالهای 56 و 57، برای" تدوین ایدئولوژی" کوشش نکرد. پیامها، رهنمودها و سودهیهای امام نوعاَ متضمن جهت دهیهای کلانی است که البته همگی در متن و بافتی دینی متولد میشدند. او در جایگاه رهبری نهضت، خود دستاندرکار، طرحی هندسی، نظاممند و بسته برای مبارزه و یا دوران پس از پیروزی نشد لذا، خط مشی او از آن دسته جریانها که دین در نگاه ایشان دین در ایدئولوژی یا احکام فرعیه شرعیه یا مخموعهای از شعایر و معارف منحل میگشت تمایز مییافت.
.
6- بومی بودن و اصالت شیوهها:
مضمون و بلکه بسیاری از فرمها در مشی مبارزاتی امام در ادامه مناسک و سنن تاریخی ملت ما بود. از همین رو مردم، انقلاب را خیلی سریع به منزله پدیدهای آشنا و خودی پذیرفتند. مردم با انقلاب امام و شیوههای مبارزاتی آن و المانهایی که به کار میگرفت میزیستند. از این رو خط مشی انقلاب ما به رهبری امام نه تنها در میان بسیاری از انقلابها( که خشونت یکی از اجزای ناگسستنی آنهاست )از مسالمت جویانهترین و کم هزینهترین موارد بود بلکه بر خلاف بسیاری از انقلابها که "با انکار تاریخ یک ملت خود را اثبات میکنند" امام تصویری از انقلاب به دست میداد که در ادامه طبیعی تاریخ و فرهنگ و شیوه زیست عامه مردم قرار داشت.
***
خط مشی امام در اینچنین شرایطی یعنی " ضعف و فتور گزینههای بدیل" و"تواناییها و برجستگیهایی که خود دارا بود" از چالش با شاهنشاهی 2500 ساله سربلند بیرون آمد و توانست توانایی، کارآمدی و برتری تاریخی خود را عملا به اثبات رساند.
امروز نزدیک به سه دهه از آن هنگام گذشته است. جریانها و گروه ها و اشخاصی، آن روزها، از سر رغبت یا ناچاری در مقابل کارآمدی وبرتری مشی امام سپر انداختند و با راهی که امام و مردم میپیمودند همآوا شدند. اما آیا رسوبات خط مشی ها و اندیشه های خاص خود را هم ترک گفتند؟
دسته ها :
سه شنبه اول 11 1387