سبحان محقق
با نگاهی گذرا به تاریخ بیت المقدس(قدس) از روزگار باستان تاکنون، به نظر می رسد که سلطه بر این شهر مقدس، رمز تسلط بر جهان و یا یکی از پیامدهای سلطه جهانی قدرت ها بوده است.
اگر بخواهیم موضوع را از منظر دیگری مورد توجه قرار دهیم، باید بگوئیم که تسلط بر قدس از قدیم تاکنون، شاخص مهم شناسایی قدرت برتر جهان بوده و هست و تا به حال همه قدرت های اول تلاش کردند بیت المقدس را به اشغال خود و یا نیروهای فروتر وابسته به خود درآورند و اگر هم آن را تحت سلطه داشتند، همه تلاش وهم خود را به کار می گرفتند تا این سلطه دایمی باشد.
روزگاری مصر تحت حکومت فراعنه، قدرت متمرکز اول جهان باستان (یعنی مناطق نزدیک به هم سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا) بود. در این دوره که بیش از 2500 سال دوام داشت، نام شهری در نوشته های به جا مانده مصری تحت عنوان «ruslim» ذکر می گردد که همان «بیت المقدس» کنونی است. در اواخر قرن دهم قبل از میلاد، «شیشیق»، فرعون مصر، راهی سرزمین کنعان (فلسطین کنونی) می شود و بیت المقدس را به اشغال نیروهایش درمی آورد.
سپس، قوم آواره یهود از مصر راهی فلسطین می شود و پس از جنگ «اریحا» و نبردهای دیگر، سلسله پادشاهی را در آنجا تشکیل می دهند و این دوره پادشاهی که شامل حکومت حضرت داوود و حضرت سلیمان نیز می شود، از 970 تا 597 قبل از میلاد را در برمی گیرد.
«بخت النصر»، پادشاه سفاک بابل (عراق فعلی) و سپس «کوروش» پادشاه ایران و جانشینانش نیز قبل از اسکندر و در اوج اقتدار خود، به ترتیب بر بیت المقدس استیلا می یابند (اولی طی سال های 597 تا 539 قبل از میلاد و دومی هم از 537 تا 332 قبل از میلاد).
بعد از آن، فیلیپ مقدونی و فرزندش اسکندر جهانگشایی خود را آغاز می کنند و اسکندر بیت المقدس را فتح می کند.
این اشغال نیز که از سال 332 قبل از میلاد آغاز می شود، در پی ایجاد نفاق و درگیری میان جانشینان اسکندر، طولی نمی کشد و در سال 167 قبل از میلاد پایان می یابد.
همانطور که می بینیم، این قدرت ها همگی فتح بیت المقدس را غیرقابل چشم پوشی و جزیی از استراتژی توسعه طلبی خود می دانستند و سلطه آنها بر این شهر نیز تا زمانی ادامه داشت که حکومت های مذکور قدرت مسلط در جهان باستان بودند.
در مرحله بعد، رومی ها که شتر ابر قدرتی مقابل درگاه آنها زانو می زند و سال ها بر بخش اعظم جهان معمور آن زمان سلطه پیدا می کنند، بیت المقدس و فلسطین را طی دوره 63 ق م تا 324 میلادی در اختیار گرفتند. بعداً قدرت بیزانس (روم شرقی) شکوفا می شود و این امپراتوری هم از سال 324 تا 638 م. بر بیت المقدس سلطه می یابد.
ظهور قدرت جدید اسلام در عربستان در اوایل سده 600 پس از میلاد مسیح (ع) و قدرت نمایی آن مقابل رومی های مسیحی ، سرزمین فلسطین و شهر بیت المقدس را وارد معادله سیاسی جدیدی کرد؛ از طرفی بیت لحم زادگاه حضرت مسیح (ع) در این سرزمین قرار داشت و بیت المقدس حوزه دعوت و تبلیغ این پیامبر و محل زندگی وی و حضرت زکریا و حضرت مریم (ع) بود و برای مسلمانان نیز قبله نخست دانسته می شد و این تزاحم، مناقشه بر سر قدس را وجهه مذهبی می داد. از طرف دیگر، بیت المقدس همانطور که اشاره شد از قدیم الایام، جولانگاه کشمکش های سیاسی قدرت های برتر جهان بود.
بنابر این، از زمان ظهور اسلام و قدرت گرفتن این دین توحیدی نوظهور، حساسیت بیت المقدس دو چندان شد.
در هر حال با اوجگیری روز افزون قدرت اسلام، اکنون زمان آن رسیده بود که دروازه های بیت المقدس به روی فاتحان مسلمان گشوده شود که در زمان «عمر» خلیفه دوم چنین شد. چند سده ای نمی گذرد که جنگ های صلیبی میان شرق مسلمان و غرب مسیحی بر سر بیت المقدس اوج می گیرد و اروپایی ها پس از کشتارهای هولناک، بر این شهر مسلط می شوند و به حاکمیت اسلامی بر قدس که از سال 638 آغاز می شود، در سال 1099 میلادی پایان می دهند. مرحله بعدی حملات برای فتح بیت المقدس، توسط مملوک ها (بردگان) که در سرزمین اسلامی قدرت گرفته بودند آغاز می شود. آغاز و پایان دوره سلطه آنها نیز بربیت المقدس، یک دوره 267 ساله از سال 1250 م. 1517 م. در بر می گیرد.
البته در اینجا ضرورت دارد که به جنگ های معروف «صلاح الدین ایوبی» کرد تبار و اهل شمال عراق، با صلیبی ها نیز اشاره شود. ایوبی قبل از حاکمیت مملوک ها، پس از نبردهای طولانی در سرزمین شام و مصر، بالآخره توانست بیت المقدس را فتح کند. اما، وی برخلاف غربی ها، دست به خونریزی در این شهرنزد.
پس از دوره مملوک ها، عثمانی های اهل ترکیه فعلی تبدیل به قدرت برتر جهان آن روز می شوند و سیطره خود را در هر سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا گسترش می دهند. این قدرت مسلط آن روز نیز حاکمیت خود بر بیت المقدس را 400 سال (از 1517 تا 1917 م.) ادامه می دهد.
غرب مسیحی که طی قرون 16 تا 19، به تدریج با از سرگذراندن تحولاتی چون رنسانس، رفورماسیون (اصلاح دینی) و روشنگری، از وضعیت نخستین خود پوست اندازی می کند و به درمی آید و با ایجاد دولت های ملی، از حاکمیت کلیسا خارج می شود، کم کم قدرت می گیرد ومسیر توسعه همه جانبه به شرق را آغاز می کند.
این غربی های جدید، که کشورهایی مثل فرانسه، انگلیس و بعداً آمریکا پیشاهنگ آنها بودند، هر چند دیگر داعیه گسترش امپراتوری مسیحی را نداشتند، ولی در توسعه طلبی خود، بسیار حریص تر و خطرناک تراز قبل ظاهر شدند؛ حریص تر به خاطر این که در پی کسب سود و استثمار ملل دیگر برآمدند و خطرناک تر، چون در سایه پیشرفت علم و تکنولوژی، توانستند به سلاح های مرگبار جدید مجهز شوند و تکنولوژی را در مسیر توسعه طلبی به خدمت بگیرند.
در این شرایط بود که نگاه غربی ها پس از تسلط بر قاره آمریکا، به شرق افتاد و طی سه سده درگیری و کشمکش، بالاخره توانستند بر خاورمیانه به طور اخص و دنیای اسلام به طور کل، مسلط شوند. رمز این سلطه و چیرگی با دوام نیز به اشغال فلسطین و بیت المقدس (دقیقاًً از سال 1917 که بیت المقدس و فلسطین تحت الحمایه انگلیس می شوند)، برمی گردد؛ جدای از چگونگی فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری هسته های اولیه جنبش صهیونیسم در اروپا و حمایت آشکاری که دولت های اروپایی و آمریکا از موجودیت اسرائیل کرده و می کنند، آنچه به بحث ما مربوط می شود، اهمیت اشغال بیت المقدس بر تحکیم هژمونی آمریکا و غرب بر کلیت جهان کنونی و دنیای اسلام است.
اخیراً، «نیکلاسارکوزی» رئیس جمهور راستگرای فرانسه گفته بود وی تحت هر شرایطی از موجودیت اسرائیل (بهتر است بگوئیم اشغال بیت المقدس) پشتیبانی می کند. اظهارات سارکوزی دغدغه مشترک کشورش با آلمانی ها، انگلیسی ها، ایتالیایی ها و آمریکایی ها از سال تأسیس رژیم صهیونیستی (1948) تاکنون است. رؤسای جمهور آمریکا بارها گفته اند که حمایت از اسرائیل، یک استراتژی همیشگی برای کاخ سفید است و عوض شدن دولت ها و رؤسای جمهور، در این استراتژی تغییری ایجاد نمی کند، چرا؟ مسلماً، آنها خوب می دانند که موجودیت اسرائیل قدرتمند و اشغال و سیطره بر بیت المقدس، سلطه آنها را بر جوامع خاورمیانه تضمین می کند.حال، فرض کنیم که اسرائیل همین فردا برچیده شود و بیت المقدس از اشغال یهودیان خارج گردد؛ واضح است که پیامد سیاسی این رخداد، قابل مقایسه با هیچ تحول دیگری، چه برای غرب و چه برای دنیای اسلام، نیست.
اگر این اتفاق به منصه ظهور برسد ، هر نگاه کارشناسانه و منصفی می پذیرد که دنیای جدیدی آغاز خواهد شد؛ بیش از 90درصد نهادهای سیاسی موجود در خاورمیانه و در پی آن، جهان اسلام، پوست اندازی می کنند و دگرگون می شوند؛ جهان اسلام از تقسیم کار تحمیلی کنونی در اقتصاد و سیاست خارج می شود و در انتقال سوخت فسیلی خاورمیانه به غرب اختلال ایجاد می گردد. در یک کلام، می توان گفت که اگر مسلمانان بیت المقدس را بازپس بگیرند، بار دیگر قدرت و حاکمیت اسلام جهانگیر می شود.
دسته ها :
پنج شنبه نهم 8 1387
X