هوش کلامی با کلمات سر و کار دارد و مخصوص روزنامهنگاران، وکلا و نویسندگان است. این هوش، اساس توانایی در اطلاعرسانی موثر، ترغیب کردن، مباحثه، تدریس و سرگرم کردن است. کودکانی که در این زمینه باهوش هستند، در بازی با کلمات و ادا کردن جملاتی که ادا کردنشان مشکل است (مانند قوریگل قرمزی) مهارت فراوانی دارند. آنها از شنیدن صدای کلمات لذت میبرند و کتابخوانانی توانا و نویسندگانی قهار خواهند شد.
این هوش به معنای توانایی مغز در کار با اعداد و ترتیبهای منطقی است. دانشمندان، حسابداران و مهندسان کامپیوتر از این دستهاند. کودکان دارای این اولویت هوشی، در درک علت و معلول، الگوهای عددی و بحث منطقی بسیار موفق هستند.
واضح است که در اینجا با توانایی درک و ایجاد ریتم و ملودی سر و کار داریم. یکی از روشهای شناسایی هوش موسیقی این است که کودک بتواند دو قطعه موسیقی نسبتا مشابه را از هم تشخیص دهد و توانایی زیادی در یادگیری شعرهای ریتمیک داشته باشد.
پذیرفتن این مورد برای بعضی از روانشناسان سنتگرا مشکل است اما واقعیت این است که چالاکی و فرزی از جایی سرچشمه میگیرند و گاردنر این تواناییها را به ذهن نسبت میدهد. کودکانی که در آموختن دروس عملی موفق عمل میکنند، دارای چنین هوشی هستند و میتوانند ورزشکار حرفهای، مکانیک، جراح یا نجار شوند.
کودکانی که در این دستهبندی قرار دارند، میتوانند حواس خود را شناسایی کنند و درجات مختلف یک احساس به خصوص را تشخیص دهند. استقلال فراوان و تمایل به داشتن اهداف واضح و مشخص، از مشخصههای اصلی این نوع هوش است.