مردم پس از مناظره در شهرهای مختلف به خیابان‌ها آمدند و هر نقطه‌ای را که منتسب به احمدی‌نژاد بود، محلی برای اجتماع و بیان شور و هیجان خود قرار دادند. دانشجویانی که برای تماشای مناظره در مقابل صداوسیما جمع شده بودند، سر از پا نمی شناختند. بسیاری از خانواده‌ها آن‌هم با جایگاه‌های اجتماعی متفاوت و بعضاً متضاد، در حالی که ساعت از نیمه شب گذشته بود، به خیابان‌ها آمدند.

واقعاً مگر چه شده است؟ مگر در این مناظره اتفاق جدیدی افتاد؟ مگر غیر از این بود که باز هم طبق روال 3 ماه اخیر و یا حتی 4 سال گذشته، لیست تکراری از بی‌انصافی‌ها، تخریب‌ها و حتی توهین‌ها قرائت شد؟ بیش از نیمی از 45 دقیقه وقت احمدی‌نژاد هم که در پاسخ به همین بی‌انصافی‌ها گذشت.

اما این سؤال جدی است: مگر احمدی‌نژاد در همان چند دقیقه کوتاه چه گفت که اینچنین توده‌ها را شعله‌ور کرد؟

پاسخ را باید در فضایی که احمدی‌نژاد در آن لب به سخن گشود، یافت. احمدی‌نژاد در پس 4 سال سکوت، زمانی عزم سخن گفتن کرد که "هیاهوی سبز"، به یاری امواج بلند تهمت، توهین و تخریب، غباری سنگین و البته سبز رنگ را بر جامعه پاشیده بود. غلظت این غبار که این بار همه توان اغواگران را به خدمت گرفته بود، آن‌قدر سنگین بود که حتی می‌رفت تا پرنورترین و روشن‌ترین نقاط 4 سال تلاش شبانه‌روزی دولت اسلامی را نیز در خود فرو بلعیده و مانع از دیدنشان شود؛ آن‌قدر سنگین که روشنایی کارنامه نماینده یک ملت در سیاست خارجی، مایه ذلت خوانده شود و خدمت مایه خفت.

احمدی‌نژاد ماهیت غبارگونه‌ی این هیاهوی سبز را شناخت و تنها کاری که کرد، فرونشاندن این غبار بود. ماهیت حباب‌وار این هیاهوی سبز ایجاب می‌کرد که با سر سوزنی فرونشیند و با سر سوزنی فرونشست.

احمدی‌نژاد حتی در افشاگری خویش نیز سخن تازه‌ای نگفت. او تنها سخنانی را که در یک محفل خانوادگی، یک جمع 5 نفره در تاکسی و یا یک صف چند نفره مقابل مغازه نانوایی مطرح می‌شود، باز گو کرد. او از شبکه قدرت و ثروتی سخن گفت که بارها و بارها موضوع بحث جمع‌های کوچک مردم بوده است، با این تفاوت که او در جایگاه نماینده ملت، نه بر مبنای شنیده‌ها، که اینک از روی شواهد، ناگفته‌های ملت را از زبان آنان و به نمایندگی از آنان مطالبه می‌کرد.

اگر چه او را مردم به حلقه‌ای بسته از مدیریت اجرایی کشور تحمیل کرده‌اند، ولی وی در واپسین ماه‌های نمایندگی‌اش از مردم، نه تنها به رنگ سبز آن حلقه‌ی بسته در نیامده است، بلکه این احمدی‌نژاد است که با شجاعت و به قیمت به جان خریدن توهین‌های مکرر، کلام مردم را برای صاحبان قدرت و ثروت هجی می‌کند.

و شاید اینک بتوان دریافت راز این همه شور و احساس را تنها پس از یک مناظره‌ی در ظاهر ساده؛ احمدی‌نژاد بغض فروخفته‌ای بود که به فریاد الله اکبر شبانه مردم تبدیل شد. او باطل‌السحر جادوی سبزرنگی بود که اغواگرانه در جمع مردم می‌گشت تا شاید از "غوغا" طرفی بربندد. و اینک صاحبان این هیاهو نیک می‌دانند که در فضایی که غبار آلوده نیست، رقابت دیگر معنایی ندارد.


X