روز اول یعنی یکم دی ماه (فردای شب یلدا)که سر ساعت معین شده به شهرک آزمایش رفتیم 44 نفر از خیل عظیم لیسانسه ها و فوق لیسانس ها و دکترهای سرباز اصفهانی را جدا کردند و بنا شد این گروه ساعت سه و ربع به سمت شهر مردان بی باک یعنی اراک حرکت کنند که کردند و من هم یکی از ان ها بودم!
راس چهار ساعت از زمان حرکت رسیدیم و ما را برای ثبت نام اولیه به سالن ملاقات بردند و یک سری از کارها را انجام دادند که حدود دو ساعت طول کشید و سپس ما را به خط کردند و بردند برای گردان و گروهان بندی و اهدای لباس و پتو و از این جور چیزها یا به قول خود دوستان استحقاقی!
خوب از ساعت نه و ربع تا ساعت یک ما را در سرمای بی نظیر اراک نگه داشتند تا بدنمان یک سرمای حسابی بخورد و به نوعی برای دو ماه بعد ایمن شود و ان استحقاقی ها را دادند و گفتند بروید صبح چار شنبه بیایید >
حالا کلی سرباز و همه هم غریب و ساعت هم از نیمه شب گذشته این که با چه بدبختی به شهر خود باز گشتیم بماند!
انشائالله فردا جزییات بیشتری را (خاطرات بعدی را دنبال کنید)ذکر خواهم کرد
به امید خوانده شدن این خاطرات
فعلا خدا حافظ