یکروز به علّت سخنرانى زیاد در جلسه آخر ضعف مرا گرفت . 5 دقیقه صحبت کردم امّا ادامه آن مشکل شد، به حاضرین در جلسه گفتم : حال ندارم ، ختم جلسه را اعلام کنید. آما آنان بر ادامه جلسه اصرار داشتند، گفتم : از گرسنگى ضعف گرفته ام . آنان مقدارى نان و پنیر و سبزى آوردند و در بالاى منبر به من دادند. مقدارى خوردم و بعد صحبت را ادامه دادم .