دسته
لينك هاي دسترسي سريع
مطالب من در ثبت مطالب روزانه
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1155996
تعداد نوشته ها : 1368
تعداد نظرات : 348
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي
از عالم بزرگوار آقاى حاج سید فرج اللّه بهبهانى - سلمه اللّه تعالى - که در سفر حج توفیق ملاقات ایشان نصیب حقیر شده بود، شنیدم که در منزل شفاى مفلوج
ایشان در مجلس تعزیه دارى حضرت سیدالشهداء (ع ) معجزه اى واقع شده پس ‍ خدمت ایشان خواهش شد که معجزه واقعه را براى بنده بنویسند آن بزرگوار تفصیل را به خط خود مرقوم داشته و ارسال فرمودند در اینجا عین نوشته ایشان به نظر شما مى رسد.
شخصى به نام عبداللّه ، مسقطالراءس او جابرنان است از توابع رامهرمز ولى ساکن بهبهان است و این مرد در تاریخ 28 شهر محرم الحرام سنه 1383 از یک پا مفلوج گردید و قدرت بر حرکت نداشت مگر به وسیله دو چوب که یکى را زیر بغل راست و دیگرى را زیر بغل چپ مى گذاشت و با زحمت ، اندک راهى مى رفت ودر حق او از مؤ منین کمک مى شد براى معاش ، تا اینکه مراجعه کرده به دکتر غلامى و ایشان جواب یاءس داده بودند و بعدا آمد نزد حقیر که وسیله حرکتشان را به اهواز فراهم آورم ، وسائل حرکت بحمداللّه فراهم گردید خط سفارش به محضر آیت اللّه بهبهانى ارسال و آن جناب هم پذیرایى فرموده و او را نزد دکتر فرهاد طبیب زاده پزشک بیمارستان جندى شاهپور ارسال داشته پس از عکسبردارى و مراجعه ، اظهار یاءس ‍ کرده و گفته بود پاى شما قابل علاج نیست و در وسط زانوتان غده سرطانى مشاهده مى شود پس با خرج خود او را به بیمارستان شرکت نفت آبادان انتقال مى دهد آنجا هم چهار قطعه عکس از پایش برداشته و اظهار داشتند علاج نشدنى است با این حالت برمى گردد به بهبهان .
عبداللّه مرقوم گوید در خلال این مدت ، خوابهاى نوید دهنده مى دیدم که قدرى راحت مى شدم تا اینکه شبى در واقعه دیدم وارد منزل بیرونى شما شده ام و شما خودتان آنجا نیستید ولى دو نفر سید بزرگوار نورانى تشریف دارند در زیر درخت سیبى که در باغچه بیرونى دیده مى شودتشریف دارند و در این اثنا شما وارد شدید بعد از سلام و تحیت آن دوبزرگوار خودشان را معرفى فرمودند یکى از آن دو بزرگوار حضرت امام حسین علیه السلام و دیگرى فرزند آن بزرگوار حضرت على اکبر علیه السلام بودند حضرت ابى عبداللاهّلحسین علیه السلام دو سیب به شما مرحمت فرمودندوفرمودند یکى براى خودت و دیگرى براى فرزندت باشد و پس ‍ از دو سال این دو سیب نتیجه مى دهند و شش کلمه با حضرت حجة بن الحسن - عجل اللّه تعالى فرجه - صحبت مى کند
عبداللّه گفت در این حال از شما درخواست نمودم که شفاى مرا از آن بزرگوار بخواهید یکى از آن دو بزرگوار فرمودند روز دوشنبه ماه جمادى الثانیه ، سنه 84 پاى منبر که براى عزادارى در منزل فلانى (که منظور حقیر بوده ) منعقد است مى روى و با پاى سالم برمى گردى . از شوق ، از خواب بیدار شدم و به انتظار روز موعود بودم و خواب را براى حقیر نقل کرد همان روز دوشنبه دیدم عبداللّه با دو چوب زیربغل آمد و پاى منبر نشست ، خودش اظهار داشت که پس از یک ساعت جلوس حس ‍ کردم که پاى مفلوجم تیر مى کشد، گویى خون در پایم جریان پیدا کرده است ، پایم را دراز کرده وجمع نمودم دیدم سالم شده با اینکه روضه خوان هنوز ختم نکرده بود بپا برخاستم و نشستم بدون عصا! قضیه را به اطرافیان گفتم ، حقیر دیدم عبداللّه آمد و با حقیر مصافحه نمود، یک مرتبه دیدم صداى صلوات از اهل مجلس بلند شد و دیگر از آن فلج بالکلیه راحت شد، پس در شهر مجالس جشن گرفته شد و در روز بعد 22 مهر 43 از ساعت 8 الى 11 صبح در منزل حقیر مجلس جشنى به اسم اعجاز حضرت سیدالشهداء علیه السلام گرفته شد و جمعیت کم نظیرى حاضر و عکس بردارى گردید.
والسلام علیکم ورحمة اللّه
...حرره الاحقر السید فرج اللّه الموسوى


سه شنبه بیست و دوم 11 1387
X