دسته
لينك هاي دسترسي سريع
مطالب من در ثبت مطالب روزانه
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1156453
تعداد نوشته ها : 1368
تعداد نظرات : 348
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي
و نیز جناب آقاى ایمانى فرمودند در سفرى که از اصفهان به شیراز مى خواستیم مراجعت کنیم خدمت آقاى حاجى بیدآبادى سابق الذکر -اعلى اللّه مقامه - مشرف شدیم به ما فرمودند جناب میرزاى محلاتى (که در داستان اول ذکرى از ایشان شد) به من نوشته است که ایشان را از دعا فراموش کرده ام سلام مرا به ایشان برسانید و عرض کنید من شما را فراموش نکرده ام چنانچه در فلان شب ، سه مرتبه خطر مرگ به شما توجه کرد ومن از حضرت ولى عصر - عجل اللّه تعالى فرجه - سلامتى شما را خواستم و خداوند شما را حفظ فرمود.
نجات از دزد
آقاى ایمانى فرمودند پس از رسیدن به شیراز پیغام آقاى بیدآبادى را به جناب میرزا رساندیم ، فرمود درست است در همان شبى که ایشان فرمودند تنها به منزل مى آمدم درب منزل (زیر طاق ) که رسیدم یک نفر ایستاده بود تا مرا دید عطسه اى عارضش شد، پس سلام کرد و گفت استخاره اى بگیر، با تسبیح استخاره گرفتم ، بد بود، گفت یکى دیگر بگیر، آن هم بد بود، باز گفت استخاره دیگر بگیر، سومى هم بد بود، پس دست مرا بوسید و عذرخواهى کرد و گفت مرا وادار کرده بودند که شما را امشب با این اسلحه بکشم چون شمارا دیدم بى اختیار عطسه کردم و مردد شدم ، گفتم استخاره مى گیرم اگر خوب آمد، شما را مى کشم و تا سه مرتبه استخاره کردم و هر سه بد آمد، دانستم که خدا راضى نیست و شما پیش خدا آبرومندید.


سه شنبه بیست و دوم 11 1387
X