دسته
لينك هاي دسترسي سريع
مطالب من در ثبت مطالب روزانه
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1155983
تعداد نوشته ها : 1368
تعداد نظرات : 348
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي
و نیز جناب آقاى ایمانى فرمودند در همان روز اول ورود آقاى بیدآبادى به مرحوم والد فرمودند خوراک من تنها باید ازآنچه خودت تدارک مى کنى باشد و آنچه دیگرى بیاورد قبول نکن .
تصادفا روزى مرحوم آقاى حاج شیخ ‌الاسلام - اعلى اللّه مقامه - یک جفت کبک آوردند و به مرحوم والد داده گفتند میل دارم آن را کباب کرده جلو آقا بگذارید. آن مرحوم قبول نمود و ازسفارش مرحوم بیدآبادى غافل بود، پس آن را کباب نموده و موقع صرف شام جلو آقا گذاردند، چون آقا کبک را ملاحظه فرمود از سر سفره برخاست و رفت و به مرحوم والد فرمود به شما سفارش کردم که از کسى هدیه اى قبول نکنید. خلاصه ذره اى از آن کبک میل نفرمود.
مبادا تعجب کنید که مرحوم بیدآبادى کبک را نخورد با آنکه آورنده آن مرحوم شیخ ‌الاسلام بود؛ زیرا ممکن است آورنده کبک براى مرحوم شیخ صید کننده آن را راضى نکرده باشد یا آنکه صیاد آن را تذکیه شرعى نکرده باشد مثلا ((بسم اللّه ))
نگفته و احتمالات دیگر و چون خوردن لقمه شبهه کاملا در قساوت و غلظت قلب مؤ ثر است ، آن بزرگوار از آن پرهیز مى فرمود و خلاصه لقمه اى که انسان مى خورد به منزله بذرى است که در زمین افشانده مى شود، اگر بذر خوب باشد ثمر آن هم خوب است و گرنه خراب ، همچنین لقمه اگرحلال و پاکیزه باشد ثمره اش لطافت قلب و قوت آثار روحانیت است و اگر حرام و خبیث باشد، ثمره اش قساوت قلب و میل به دنیا و شهوات و محرومیت از معنویات است .
و نیز تعجبى نیست که آن بزرگوار خباثت و شبهه ناکى کبک را دانست ؛ زیرا شخص ‍ به برکت تقوا و شدت ورع ، خصوصا پرهیز از لقمه شبهه ناک ، صفاى قلب و لطافت روح نصیبش گردد به طورى که امور معنوى و ماوراى حس را درک نماید.
مانند این داستان و بالاتر از آن ، از عده اى از علماى ربانى و بزرگان دین نقل گردیده و چون نقل آنها خارج از وضع این مختصر است ، تنها براى تاءیید اکتفا مى شود به ذکر داستانى که مرحوم حاجى نورى در جلد اول دارالسلام (ص 253) در بیان کرامات عالم ربانى مرحوم حاج سید محمد باقر قزوینى ، خواهرزاده سید بحرالعلوم نقل فرموده است از صالح متقى سید مرتضى نجفى که گفت به اتفاق جناب ((سید قزوینى ))
به زیارت یکى از صلحا رفتیم . چون سید خواست برخیزد آن مرد صالح عرض کرد امروز در منزل ما نان تازه طبخ شده دوست دارم شما از آن میل بفرمایید.
سید اجابت فرمود، چون سفره آماده شد، سید لقمه اى از نان در دهان گذارد پس ‍ عقب نشست و هیچ میل نفرمود، صاحب منزل عرض کرد چرا میل نمى فرمایید؟ فرمود: این نان را زن حائض پخته ، آن مرد تعجب کرد و رفت تحقیق نمود معلوم شد سید درست مى فرماید پس نان دیگر آورد جناب سید از آن میل فرمود.
جایى که پخته شدن نان به دست زن حائض سبب مى شود که یک نوع قذارت و کثافت معنوى در آن نان پیدا شود به طورى که صاحب روح لطیف و قلب صافى آن را درک مى کند، پس چه خواهد بود حالت نانى که پزنده آن مبتلا به انواع آلودگیها ازنجاسات معنوى و ظاهرى باشد.
و در حالات جناب ((سید بن طاووس )) گفته شده که هر طعامى که هنگام آماده کردن آن نام خدا بر آن خوانده نمى شد از آن میل نمى فرمود عملا بقوله تعالى :(وَلا تَاءْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ).
(12)
واى از دوره اى که به جاى بردن اسم خدا هنگام طبخ ، موسیقى و آلات لهو استعمال نمایند و نعمت خدا را با معصیت همراه کنند و بدتر از آن اخبار از آتیه
نانى که گندم یا جو آن مورد زکات و حق فقرا بوده یا زمینى که در آن زراعت شده غصبى باشد،هرچند خورنده بیچاره ازاین امور بیخبرباشدلکن اثروضعى و حتمى آن بجاست .
از اینجا دانسته مى شود که چرا در این دوره دلها قساوت پیدا کرده ، موعظه اثر نمى کند و وساوس شیطانى بر آنها مسلط گردیده به طورى که صاحب مقام یقین و قلب سلیم عزیزالوجود گردیده و با این وضع اگر کسى با ایمان از دنیا برود خیلى مورد تعجب است .


سه شنبه بیست و دوم 11 1387
X