هرجا بروی به جز سیاهی نیست
جز این شب تیره سرپناهی نیست
لبخند بزن دل صبور من
وقتی که برای گریه چاهی نیست
از هر طرفی دچار بن بستی
زندان تو را گریزگاهی نیست
کوهی ست به دوش می بری اما
این کوه به غیر برگ کاهی نیست