دویدم و دویدم
به این تبیان رسیدم
دیدم که در بسته بود
هر جا سرک کشیدم
وبلاگهاش رو ندیدم
تعارف زدن بیا تو
ولی یهو ترسیدم
یک مرتبه مردی را
توی غبار دیدم
صدا زدم کی هستی
ای همه ی امیدم
گفتا منم مش جعفر
سرایدار جدیدم
گفتم چرا کسی نیست
وبلاگی من ندیدم
گفتا که تو باهوشی
گفتم که من عادلم
گفتا که امروز جمعه است
ای پسر رشیدم
بر جای خود یخ زدم
بر جای خود ماسیدم
نه شاد بودم نه غمگین
دماغ سوخته خریدم
رفتم توی بلاگفا
تو وبلاگها چرخیدم
با این که کار داشتم
تا لنگ ظهر خندیدم
دوستان گلم این ها شعرهای وبلاگ پنجره امید هست.اگه خواستین کپی بردارین با ذکر وبلاگ پنجره امید مانعی نداره.ممنون از همتون