شعر خیلی جالبیه.از خوندنش پشیمون نمی شین.
من از تبار خستگی
بی خبر از دلبستگی
عاشقم
ابر شدم صدا شدی
شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی
عشق شدم تو هم شدی
لیلای من
دریای من
آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو
گمگشده در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر
در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب
هر آرزو نقش برآب
شاید که روزی عاقبت
آروم بگیرد در دلم
کنار هر ستاره ای
نشسته ابر پاره ای
من از تبار سادگی
بی خبر از دلدادگی
عاشقم
ماه شدم ابر شدی
اشک شدم صبر شدی
برف شدم آب شدی
قصه شدم خواب شدی
لیلای من دریای من
آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو
گمگشده در بارون تو
دیدین راست گفتم.واقعا جالب بود....