دسته
لينك هاي دسترسي سريع
مطالب من در ثبت مطالب روزانه
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1165096
تعداد نوشته ها : 1368
تعداد نظرات : 348
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي
افتخارى داشتم در قم چند ماه میزبان شهید علامه مطهرى بودم و زمانى که مى خواستند از قم به تهران برگردند من نیز همراه ایشان مى آمدم تا در مسیر راه از نظر علمى از ایشان استفاده کنم . یک روز ایشان فرمود: بعضى ها عقیده دارند امام زمان علیه السلام آمده و کارها را درست مى کند، این حرف درستى نیست .
آرى ، آنها که شب به انتظار طلوع خورشید مى نشینند معنایش این نیست که در تاریکى بنشینند و به فکر روشنایى نباشند و اگر زمستان است و تابستان در پیش ، به این معنا نیست که در سرما بسر برده و به فکر گرم کردن خود نباشیم .

جمعه بیست و پنجم 11 1387
در زمان مرجعیّت آیة اللّه العظمى بروجردى قدّس سرّه مردم محّله اى در رابطه با خراب کردن حمام عمومى از ایشان استفتائى داشتند. وساطت این کار به اینجانب واگذار شد، به منزل ایشان مراجعه کردم ، گفتند: تشریف ندارند.
گفتم : بعد از ایشان چه کسى جواب مسائل و مراجعات را مى دهند؟ گفتند: حاج آقا روح اللّه (امام خمینى ). با پرس وجو منزل ایشان را پیدا کردم و در خدمتشان طرح موضوع و مسئله کردم . ایشان فرمود: تا آیة اللّه العظمى بروجردى باشد، من جواب نمى دهم ! (و این نشانه ادب نسبت به بزرگترها و اساتید است )

جمعه بیست و پنجم 11 1387
در یکى از سخنرانى هایم در خارج از کشور، فرازى از دعاى ابوحمزه را تحت عنوان ((عوامل سقوط جامعه )) توضیح مى دادم . بعد از جلسه دکترى آمد و خیلى تعریف کرده و گفت : من خیلى لذّت بردم وخوشحال هستم . دلیلش را پرسیدم ؟ گفت : براى من بسیار تعجّب آور و شگفت انگیز است که امام سجاد علیه السلام در یک سطر و جمله دعا، عوامل سقوط جامعه را بر شمرده است ، آنجا که مى فرماید: ((الّلهم انّى اعوذبک من الکسل و الفشل و الهّم و الجبن و...))
جمعه بیست و پنجم 11 1387
انتخاباتى در پیش بود واز من براى مصاحبه مستقیم تلویزیونى دعوت کردند. فکر کردم چى بگویم ، دیدم روز راءى گیرى مصادف با 13 رجب روز تولّد امیرالمؤ منین علیه السلام است . لذا خطاب به مردم گفتم :
خداوند از صندوق کعبه على علیه السلام را بیرون آورد، شما از صندوق انتخابات در حکومت اسلامى و الهى چه کسى را بیرون خواهى آورد و او چقدر به على علیه السلام و اخلاق و افکارش شباهت دارد. بعد این شعر را خواندم :
این خانه را باید خدا در اصل معمارى کند
آدم بنایش بر نهد جبرئیل هم یارى کند
آید خلیل اللّه در او یک چند حجارى کند
او را اولوالعزمى دگر منقوش و گچکارى کند
اینسان خدا از خانه اش چندى نگهدارى کند
تا ساعتى از دوستى یک میهماندارى کند
یادم هست خیلى گُل کرد وتلفن زیادى زدند و تشکّر کردند.
جمعه بیست و پنجم 11 1387
اوائل که کاشان بودم ، ماه مبارک رمضان بعد از افطار سخنرانى داشتم . یک شب خیلى گرم صحبت بودم و جلسه داغ داغ بود و کمى طول کشیده بود، یک نفر بلند شد و گفت : آقاى قرائتى ! مثل اینکه امروز بعد از ظهر خوب استراحت کرده اى و افطار هم دعوت داشته اى و خوب خورده اى ، من امروز سَرِ کار بوده ام و خیلى خسته ام و افطارى هم آش تُرش خورده ام ، بس است ، چقدر صحبت مى کنى !
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در حال طواف به دور خانه خدا، روى دیوار حجر اسماعیل قرآنى بود برداشتم و باز کردم ، آیات مربوط به ساختن خانه خدا و.... آمد. ((و اذ یرفع ابراهیم القواعد....))(5)
در حال طواف این آیات را تلاوت کرده و لذّت بردم . بعد از طواف آمدم براى نماز طواف پشت مقام ابراهیم ، بعد از نماز دوباره قرآن را باز کردم این آیات آمد که ((و ارزق اهله من الثمرات ...))(6)
در این هنگام یکى از دوستان کنار من نشست و یک موز و چند بادام به من داد، فکر کردم این قسمت از آیه ((وارزق اهله ...)) نیز تعبیر شد.
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در مسجدالحرام به آقاى دکتر شریعتمدارى که دو مدرک دکتراى تربیت دارد گفتم : اگر فرد بخیلى را به دست شما بدهند و بگویند با او صحبت کنید و از روشهاى تربیتى استفاده کرده و او را سخى و بخشنده کنید، چکار مى کنید؟
ایشان فکرى کرد و گفت : شما چه مى گوئید؟ گفتم : خداوند در قرآن براى چنین افرادى از 10 اهرم براى سخاوتمند کردن آنها استفاده نموده است :
1- اى انسان تو بزرگى .
((
خلیفة اللّه ، احسن تقویم ، کرّمنا، فضّلنا، سجد الملائکة ))
2- دنیا چیزى نیست . ((متاع الدنیا قلیل ))(7)
3- وابستگى به دنیا سرزنش دارد. ((اثاقلتم الى الارض ارضیتم بالحیوة الدنیا))(8)
4- اگر بدهى چند برابر مى دهیم . ((عشر امثالها- بغیر حساب ....))
5- تشویق آنهایى که ایثار مى کنند. ((و یؤ ثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة ))(9)
6- اگر ندهید آن را مى گیریم یا مى سوزانیم . ((فاصبحت کالصّریم ))(10)
7- دنیا موجب عذاب مى شود. ((فتُکوى بها جباههم وجنوبهم وظهورهم هذا ماکنزتم ))(11)
8 او فامیل توست . ((ذا مقربه ))(12)
9- انسانى گرفتار است . (انسانیّت شما کجا است ) ((ذا متربه ))(13)
10- گول دنیا و زرق و برق آن را نخورید. ((لاتغرّنکم الحیوة الدنیا))(14)
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در مسجد الحرام نشسته بودم و با یک نفر گرم صحبت بودم . شخصى دست مرا بوسیده و رفته بود و من متوجّه او نشده بودم . یک نفر آمد و گفت : آقاى قرائتى ! من تعجّب مى کنم از کبر وخودپسندى شما! گفتم : چرا؟ گفت : یک نفر دست شما را بوسید، ولى شما اعتنایى نکردید و دستتان را پس نگرفتید! گفتم : آقا من گرم صحبت بودم و متوجه نشدم . امّا او نمى خواست باور کند و رفت .
من حواس خود را جمع کردم ، بعد از لحظاتى فرد دیگرى خواست دستم را ببوسد، گفتم : نه آقا! قابل نیستم و دستم را پس گرفتم . لحظه اى بعد فردى آمد و گفت : آقاى قرائتى ! شما تکبّر دارید! گفتم : چرا؟ گفت : پیرمردى آمد دست شما را ببوسد، ولى شما نگذاشتید و او خجالت کشید!!

جمعه بیست و پنجم 11 1387
یادداشت هایى که نزدیک دوسال زحمت کشیده بودم و به خیال خود پخته و پُر بار بود، خدمت مرحوم شهید بهشتى براى مطالعه دادم . بعد از چندى که رفتم بگیرم فرمود: ((من دستم از اسلام پُر نیست )) (چنین برداشت کردم که مى گوید: من که سالها زحمت کشیده ام ، خیلى از اسلام درک نکرده ام ، شما به این نوشته ها مغرور نشوید). به سخنان امام قدّس سرّه که گوش کردم ، دیدم مى فرماید: خدایا! نسیمى از اسلام به مغز و روح و زندگى ما برسان . گفتم : اوه ، ما فکر مى کردیم خیلى از اسلام چیزى فهمیده و درک کرده ایم ، اینها چه مى گویند!
آرى ، کسى که بانک مرکزى را دید، خورده پولهاى خود را به حساب نمى آورد.

جمعه بیست و پنجم 11 1387
یکروز به علّت سخنرانى زیاد در جلسه آخر ضعف مرا گرفت . 5 دقیقه صحبت کردم امّا ادامه آن مشکل شد، به حاضرین در جلسه گفتم : حال ندارم ، ختم جلسه را اعلام کنید. آما آنان بر ادامه جلسه اصرار داشتند، گفتم : از گرسنگى ضعف گرفته ام . آنان مقدارى نان و پنیر و سبزى آوردند و در بالاى منبر به من دادند. مقدارى خوردم و بعد صحبت را ادامه دادم .
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در سفرى به سوریه به علّت سخنرانى و مجالس زیاد، کمتر موفّق شدم به زیارت و حرم حضرت زینب علیها السلام بروم و از این مسئله ناراحت بودم . همچنین با خبر شده بودم که گاهى سیّد نابینایى در حرم روضه مى خواند و خیلى خوب عزادارى مى کند. رمزش این است که زیاد خطاب به حضرت زینب علیها السلام مى گوید ((عمّه جان ! عمّه جان )).
ساعت آخر سفرم به حرم رفتم ، پاى ضریح نشستم و تصمیم گرفتم تنهایى براى خودم روضه بخوانم ، یک وقت در همین حال دیدم فردى کنار من نشست و شروع کرد به روضه خواندن و من از اینکه او خوب روضه مى خواند و مرتّب مى گفت
((
عمّه جان )) فهمیدم همان سیّد روضه خوان است . ساعت آخر مسافرت توسّل خوبى پیدا کردم .
و این کرامت حضرت زینب علیها السلام بود.

جمعه بیست و پنجم 11 1387
درسوریه به قصد زیارت حُجربن عَدى یکى از یاران خاص حضرت على علیه السلام حرکت کردیم ، در بین راه دخترم سؤ ال کرد که حجربن عدى کیست ؟ مقدارى که مى دانستم گفتم ، از آن جمله این که موقعى که امام حسن علیه السلام خواست صلحنامه را قبول کند یکى از شرطها و مادّه هاى آن این بود که معاویه حُجر را آزاد کرده و او را اعدام نکند.
وقتى وارد زیارتگاهِ حُجر شدیم ، یک قفسه کتاب در آنجا بود و در آن کتابى ده جلدى به نام ((واعْلموا اَنّى فاطمه )) به طور اتفاق یکى از جلدهاى آن را برداشته و باز کردم ، در کمال تعّجب فصل و صفحه اى آمد که در آن حالاتى از حجر نوشته شده بود از جمله اینکه حجر گفته بود: ((اقطعوا راءسى فواللّه لا اَتبّرءُ من على ابن ابى اطالب )) اگر گردنم را نیز بزنید، به خدا قسم دست از علىّ علیه السلام بر نخواهم داشت .
این را کرامتى از آن بزرگوار دانستم . عَدى
جمعه بیست و پنجم 11 1387
قرار بود در نماز جمعه شیراز صحبت کنم . امام جمعه فرمود: امروز کارگران نمونه مى آیند، شما آنان را تشویق کنید. عرض کردم شما باید...، ایشان اصرار کرد، پذیرفتم . در پایان سخنرانى گفتم : من سالها این حدیث را براى مردم خوانده ام که پیامبر صلّلى اللّه علیه و آله دست کارگر را مى بوسید، لذا کارگران نمونه را دعوت کردم به جایگاه و دست آنها را بوسیدم ، بعد مردم گفتند: این دست بوسى شما که به روایت عمل کردى ، اثرش بیشتر از سخنرانى بود
جمعه بیست و پنجم 11 1387
جبهه جنوب رفتم بودم ، برادرانى را در حال توپ بازى دیدم ، خواستند بازى آنان را براى سخنرانى من تعطیل کنند، گفتم : نه و اجازه ندادم ، آنگاه خودم هم لباس را کنده و همراه آنان بازى کردم .
جمعه بیست و پنجم 11 1387
شخصى به من گفت : وجود افراد بیسواد به سلامت انتخابات خیلى ضربه مى زند، باید آن را حلّ کرد.
گفتم : قرآن راه حل داده است . گفت : چطور؟ گفتم : آنجا که مى فرماید:
((
وَلْیَکتب بینکم کاتب بالعدل ))(15) باید شخص امینى براى آنان بنویسد.
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در اردبیل جلسه تفسیر براى جوانان برگزار نمودم ، عدّه اى از جوانها آمدند گفتند: حاج آقا! تفسیر براى پیرمردهاست ، براى ما مطالب روز را بگوئید. من فهمیدم که آنهایى که قبلاً تفسیر گفته اند، بدون رعایت حال مستمعین بوده والاّ قرآن معجزه و ((بیان للناس )) است و باید جورى باشد که هر کس به حدّ ظرفیت و کشش خود بتواند استفاده کند، حتّى بچه ها هم مى توانند تفسیر داشته باشند. زیرا پیامبر اکرم صلّلى اللّه علیه و آله با همین داستان هاى قرآن ، سلمان و ابوذر تربیت کرد.
همانجا براى جوان ها تفسیر سوره یوسف را شروع کردم ، به این شکل که :
یوسفى بود؛ جوانها! شما همه یوسفید.
او را بردند؛ شماها را مى برند.
به اسم بازى بردند؛ شماها را نیز به اسم بازى مى برند.

جمعه بیست و پنجم 11 1387
براى سخنرانى در شهرى 20 شب دعوت شده بودم ، بعد از 5 شب فهمیدم براى رقابت و خط بازى از جلسه سوء استفاده مى شود.
از آنان خداحافظى کردم . گفتند: شما قول داده اید! گفتم : من مروّج اسلام هستم ، نه وسیله هوسهاى این و آن .
جمعه بیست و پنجم 11 1387
وارد حرم امام رضا علیه السلام شدم ، جوانى را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود. متذکّر حرمت آن شدم ، او در جواب گفت : مى دانم و ساکت به کار خود مشغول شد.
من ابتدا ناراحت شدم 7 زیرا شنید و اقرار کرد و با بى اعتنایى مشغول زیارت شد، بعد به فکر فرو رفتم که الا ن اگر امام رضا علیه السلام نیز از بعضى خلافکارى هاى من بپرسد، نمى توانم انکار کنم و باید اقرار کنم ! با خود گفتم : پس من در مقابل امام رضا علیه السلام و آن جوان در مقابل من ، اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم !
بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت : حاج آقا! به چه دلیل طلا براى مرد حرام است ؟ من دلیل آوردم و او قبول کرد، بعد پیش خود فکر کردم که روح من در مقابل امام رضا علیه السلام تسلیم شد، خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد.

جمعه بیست و پنجم 11 1387
در حرم مطهر رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه علیه و آله مشغول زیارت و دعابودم ، در همین زمان یکى از سادات علما را دیدم ، به ایشان گفتم : شما از نسل پیامبر وسیّد هستید، من حاجتى دارم شما وساطت کرده آمین بگوئید تا دعاى من مستجاب شود. گفت : خواسته ات چیست ؟ برایشان گفتم : تعجّب کرد! گفت : خواسته بزرگى است .
در حقیقت خواست بگوید: شما کجا و این خواسته و دعا کجا؟ خداوند به ذهنم آورد که در جواب ایشان بگویم : اگر خداوند قادر متعال اراده کند
((
اشرف المخلوق )) خود یعنى وجود مبارک پیامبر صلّلى اللّه علیه و آله را در غار، با ((اوهن البیوت )) تار عنکبوت حفظ مى کند، پس اگر خداوند اراده کند این خواسته و آرزوى بزرگ من هم چیزى نیست .
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در مشهد مقدس به مرحوم علامه محمد تقى جعفرى برخورد کردم . به ایشان گفتم : کجا تشریف مى برید، فرمود: به جلسه سخنرانى . عرض کردم که من نیز به جلسه سخنرانى مى روم ، ولى آیا مى دانى فرق من با شما چیست ؟ فرمود: چیست ؟ گفتم : شما مظهر آیه کریمه : ((سنلقى علیک قولاً ثقیلاً)) مى باشى و من مصداق آیه : ((هذا بیان للناس )). ایشان بسیار خندیدند.
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در پایان سفره مهمانى ، دوستان گفتند: دعاى سفره بخوان ! گفتم : بلد نیستم . تعجّب کردند! گفتم : تعجّب نکنید، شما کم سور مى دهید، اگر زیاد مهمانى کنید من دعا را حفظ مى شوم .
براى خواندن نماز میّت ، کتاب را برداشتم تا از روى آن بخوانم ! گفتند: چرا حفظ نیستى ؟ گفتم : شما کم مى میرید، اگر زیاد بمیرید من زیاد مى خوانم وحفظ مى شوم .

جمعه بیست و پنجم 11 1387
در جبهه شخصى به من رسید وگفت : حاج آقا! یه چیزى به من یادگارى بده ! فکرى کردم و گفتم : چیزى ندارم . گفت : عمامه ات را بده ! من نگاهى کردم و چیزى نگفتم . او عمّامه ام را برداشت و بُرد.
جمعه بیست و پنجم 11 1387
در جلسه اى خواستم پاى تخته بنویسم ((باطوم ))، شک کردم که باطوم است یا ((باطون ))، (با نون و یا با میم ) از حضّار پرسیدم ، یکى از میان جمعیّت گفت : حاج آقا چند تا از آن را باید به شما بزنند تا بدانى !
جمعه بیست و پنجم 11 1387
به علامه طباطبائى قدّس سرّه گفتم : اوّل تحصیل و طلبگى ام وقتى عبادت مى کردم حال بهترى داشتم ، هر چه علمم زیادتر شده ، حال و توجّهم کمتر شده دلیلش چیست ؟
ایشان فرمود: دلیلش این است که اینها که خوانده اى علم حقیقى نبوده ، اگر علم حقیقى و واقعى بود، تواضع انسان زیادتر مى شد.
امیرالمومنین علیه السلام مى فرماید:
((
ثمرة العلم العبودیة )) علم واقعى آن است که هر چه زیادتر مى شود، خشوع و عبادت انسان زیادتر شود.
جمعه بیست و پنجم 11 1387
عدّه اى خانم به دعوت حاجیه خانم مهمان و مشغول غذا خوردن بودند، تا وارد منزل شدم ، خانم ها گفتند: حاج آقا براى ما هم حدیثى بخوانید! گفتم : حدیث داریم که قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید!!
جمعه بیست و پنجم 11 1387
گردهمایى بسیار مهمى در پاکستان بود، من هم با دعوت در آن جلسه شرکت کرده بودم . هرچند بعضى ها تعریف هایى درباره شیعه داشتند، ولى اکثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر علیه شیعه صحبت مى شد.
نوبت به من رسید، فکر کردم چه بگویم ، رفتم پشت تریبون وگفتم : نه شیعه و نه سنّى ! همه خوشحال شده و برایم کف زدند. بعد گفتم : براى شیعه سه دلیل از قرآن دارم ، اگر شما هم دارید ارائه دهید:
اوّل : قرآن مى فرماید:
((
السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون ))(16) حضرت على و امام حسن و امام حسین علیهم السلام از سابقین هستند و ائمه چهارگانه اهل سنت (مالکى ، شافعى ، حنبلى ، حنفى ) همه از متاءخرین مى باشند.
دوّم : قرآن مى فرماید:
((
و لاتحسبنّ الّذین قُتلوا فى سبیل اللّه اَمواتا))
(17) و ((فضل اللّه المجاهدین على القاعدین ))(18) تمام پیشوایان شیعه ، جهاد کرده و در راه خدا شهید شده اند، ولى ائمّه چهارگانه اهل سنت چطور؟
سوّم : قرآن درباره اهل بیت علیهم السلام مى فرماید:
((
انّما یرید اللّه لیُذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یُطهّرکم تطهیراً))(19) ولى درباره ائمه چهارگانه یک آیه هم نداریم .
دوباره آنان کف زدند.

جمعه بیست و پنجم 11 1387

گاهی کاربران سخت گیر به نصب تنها یک ویندوز بر روی سیستم خود قانع نیستند و دوست دارند یک ویندوز جدیدتر یا قدیمی تر نیز بر روی سیستم خود نصب کنند. اما مشکل زمانی پیچیده تر میشود که امکان نصب دو ویندوز تنها بر روی یک درایو محیا باشد. در این ترفند یاد خواهید گرفت چگونه دو ویندوز را بر روی یک پارتیشن نصب کنید.

روش کار بسیار ساده است.
به عنوان مثال قصد داریم دو ویندوز 98 و XP را در کنار یکدیگر در یک درایو نصب کنیم.
ابتدا از روی دیسکت یا سی دی بوت ویندوز 98 کامپیوتر را بالا می آوریم.
سپس دستور فرمت را به شکل زیر بر روی درایو فعال (که معمولا همان C است) اجرا می کنیم:
format c:/q/s

در مرحله بعد سی دی ویندوز XP را داخل سی دی درایو گذاشته و از روی آن بوت می شویم و نصب ویندوز XP را تمام می کنیم.
اکنون اگر از روی هارد بوت شویم در ابتدای کار 2 گزینه را می بینیم یکی ورود به ویندوز XP و در زیر آن ورود به Microsoft Windows.
حال هر زمان مایل به نصب ویندوز 98 بودیم از روی سی دی آن بوت می شویم و نصب ویندوز 98 را شروع می کنیم. حال هم می توانیم آن را در همان درایوی که ویندوز XP را نصب کرده ایم نصب کنیم و هم می توانیم آن را در درایو دیگری نصب کنیم.
یکی از قابلیتهای جالب و کاربردی که در ویندوز ویستا موجود است ، امکان استفاده از دستگاه های فلش دیسک USB به عنوان یک رم است. به این شکل که علاوه بر رم نصب شده بر روی کامپیوتر ، شما میتوانید از فلش دیسک خود به عنوان یک رم کمکی استفاده کنید. این کار به خصوص هنگامی که رم سیستم شما کم است بسیار به کمک تان میاید و باعث افزایش سرعت سیستم میشود. در این ترفند به معرفی نحوه کار با ReadyBoost ، این قابلیت جالب بپردازیم.

 

بدین منظور:

USB خود را به پورت مربوطه سیستم وصل کنید.
به My Computer بروید.
بر روی درایو USB راست کلیک کنید و گزینه Properties را فعال کنید.
به تب ReadyBoost بروید.
مقدار فضای مد نظرتان از فلش دیسک به عنوان رم را وارد نمایید.
OK کرده و خارج شوید.

چند نکته:
* فلش دیسک شما حدأقل باید دارای 256 مگابایت فضا باشد.  حدأکثر میزان فضای مورد امکان از فلش دیسک هم 4 گیگابایت است.
* پیشنهاد میشود مقدار مموری که برای ReadyBoost استفاده میکنید یک تا سه برابر مقداری Ram نصب شده بر روی سیستم باشد. به عنوان مثال اگر مقدار رم سیستم شما 1 گیگابایت است ، بهتر است بین 1 تا 3 گیگ رم به ReadyBoost اختصاص دهید (در صورت داشتن فضای کافی در فلش).
* فلش دیسکی که استفاده میکنید با قدرت و سرعت کافی داشته باشد. اگر میبینید سیستم دچار مشکل شده یا حتی بالا نمیاید ، نگران نباشید کافی است فلش را از درگاه USB خارج کنید.
اگر شما نیز همانند خیلی از کاربران دیگر بر روی یک کامپیوتر به شکل همزمان دو سیستم عامل XP و Vista را نصب کرده باشید، حتمأ میدانید هر بار که می خواهید از XP به ویستا بروید و یا بلعکس مجبورید که سیستم را رستارت کرده و از لیست بوت سیستم عامل ها به ویندوز مورد نظر بروید. طبعأ این راه بسیار وقت گیر و پردردسر است. اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید از این پس میتوانید بدون نیاز به طی کردن این مراحل و تنها با استفاده از اجرای یک فایل Shortcut میانبر ، بین این دو ویندوز به شکل سریع جابجا شوید! به همین سادگی که گفته شد! (این جابجایی به معنی خروج کامل از ویندوز اول و ورود اتوماتیک به ویندوز دوم است.)

 

ساخت میانبر برای جابجایی از ویستا به XP
برای اینکار ابتدا شما بایستی در محیط ویندوز Vista باشید.
در قدم اول از منوی Start وارد Run شده و در آن عبارت Notepad را وارد کرده و Enter بزنید تا برنامه Notepad باز شود.
حال دو خط زیر را عینأ در آن کپی کنید:
bcdedit /bootsequence {ntldr} /addfirst
Shutdown /r /t 0

خط فرمان اول ابزار bcdedit رااجرا می کند و پارتیشن XP را بعنوان یک بوت پیشفرض انتخاب می کند.
خط دوم هم دستور بوت دوباره (همان reboot یا restart) را اعمال می کند.
هنگامی که متن را به Notepad انتقال دادید از منوی File گزینه ...Save as را انتخاب و سپس در پنجره باز شده در مقابل Save as type از منوی کشویی گزینه All Files را انتخاب کنید. حال هر نامی را که می خواهید به فایلتان بدهید ولی حتمأ آن را با پسوند bat. ذخیره کنید. به عنوان مثال نام آن را Switch-Vista-to-XP.bat تنظیم کنید.
اکنون شما باید از فایل ساخته شده شورتکاتی ایجاد کنید. برای اینکار بر روی فایل ساخته شده راست کلیک کرده و گزینه Creat shortcut را انتخاب کنید تا بلافاصله شورتکاتی از فایل ، در همان مسیر ساخته شود.
هم اکنون بر روی شورتکات کلیک راست و گزینه Properties را انتخاب کرده و از تب Shortcut دکمه Advanced را بزنید. حال مطمئن شوید که تیک گزینه Run as administrator تنظیم شده باشد. این نکته خیلی مهم است.
اکنون شما شورتکاتی دارید که با کلیک بر روی آن سیستم ریستارت می شود و بصورت اتوماتیک گزینه بوت را بر روی ویندوز XP قرار می دهد.
برای اینکه عملیات سریعتر انجام بگیرد می توانید مدت زمان انتخاب گزینه بوت را با رفتن به (Contrl Panel > System > Advanced > Settings (Startup and Recovery و تنظیم عدد مورد نظر (بر حسب ثانیه) در فیلد روبروی Time to display list of operating systems کاهش دهید.

ساخت میانبر برای جابجایی از XP به ویستا
برای ساخت این شورتکات شما باید در ویندوز XP باشید ؛ چون میخواهید شورتکاتی بسازید که شما را از XP به ویستا برگرداند.
اولین کاری که باید بکنید پیدا کردن نام درایوی است که ویندوز ویستا در آن نصب شده است. برای مثال فرض می کنیم که ویستا در درایو E نصب شده است.
حال باید به مانند بخش اول ابزار bcdedit را اجرا کنیم. برای اینکار باید آنرا در Command Prompt باز کنیم.
پس بدین منظور به Run رفته و در آن عبارت cmd را تایپ کنید. حال مسیر زیر را در آن کپی کنید:
E:\Windows\System32\bcdedit
بخاطر داشته باشید که در مسیر بالا ما درایو E را ، درایو ویندوز ویستا فرض کردیم.
بعد از اینکه مسیر را وارد کرده و Enter زدید چندین خط نوشته ظاهر می شود.
شما باید به دنبال کدی مانند کد زیر بگردید که در مقابل عبارت resumobject نوشته شده است:

برای کپی کردن کد ، در همان پنجره Command Prompt راست کلیک کرده و گزینه Mark را انتخاب کنید. حال کد را به شکل کامل (همانگونه که در تصویر Highlight شده است) انتخاب کنید. اکنون دکمه Enter را بزنید تا عبارت کپی شود. آن را موقتأ تا مرحله بعدی در جایی ذخیره نگه دارید.
دوباره Notepad را باز کرده و دستور زیر را در آن کپی کنید:
E:\Windows\System32\bcdedit /bootsequence TARFANDESTAN /addfirst
shutdown /r /t 0

در دستور بالا درایو E همان درایو ویندوز ویستا است که باید به توجه به درایوی که ویستا در آن نصب است ، در سیستم شما تغییر داده شود.
اکنون به جای عبارت TARFANDESTAN همان کد را وارد کنید. در مثال ما اینگونه خواهد بود:
E:\Windows\System32\bcdedit /bootsequence {005f3343-44da-11dd-82b2-9c50424120af} /addfirst
shutdown /r /t 0

حال مانند روش قبلی ، فایل را با هر نامی که دوست دارید ذخیره کنید و پسوند آن را به bat. تغییر دهید. به عنوان مثال آن را Switch-XP-to-Vista.bat نام گذاری نمایید.
اکنون فایلی دارید که شما را بلافاصله به ویندوز ویستا سویچ میکند.
در ویندوز XP دیگر نیازی به ساخت شورتکات از فایل ساخته شده ندارید. اما می توانید این کار را هم انجام دهید.
اولین قدم در بحث شبکه های مختلف ، IP و اطلاعات پیرامون آن است. در این ترفند قصد داریم به معرفی روشی ساده جهت یافتن IP سیستم خودتان از طریق CMD بپردازیم.

 

از منوی Start وارد Run شوید.
سپس عبارت cmd را وارد کرده و Enter بزنید.
حال در محیط CMD دستور netstat -n را وارد نمایید و Enter بزنید.
در ستون Local Address آی پی شما درج شده است.
دسته ها :
جمعه بیست و پنجم 11 1387

تصورات سال‌های پیش از کامپیوتر:

 

من تصور می‌کنم که در بازار جهانی فقط پنج کامپیوتر وجود داشته باشد.

هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی بخواهد در خانه‌اش کامپیوتر داشته باشد.

کامپیوترهای آینده از 5/1 تن سبک‌تر خواهند بود!

**********

زمانی کامپیوترتان از رده خارج می‌شود که:

1- هر جمله‌ای را با «این مثل آن روزها نیست» شروع کنید.

2- بیش از دو هفته از تاریخ آن گذشته باشد.

3- نرم‌افزار جدیدی به بازار آمده باشد.

4- بوی سوختگی شدید شده باشد.

**********

 

آن بخش از کامپیوتر را که می‌توان با چکش شکست، سخت افزار نامیده و آن قسمت که فقط می‌توان به آن دشنام داد را نرم افزار می‌نامیم.

**********

 

شما زیادی با کامپیوتر کار کرده‌اید اگر:

هیچ صورتی حسابی را پرداخت نکنید، به این علت که صورت حساب به وسیله نامه الکترونیکی ارسال نشده است.

هنگام خواندن کتاب دنبال دگمه صفحه بعد بگردید.

روی کلید برق دو بار ضربه بزنید (دبل کلیک) تا آن را روشن کنید.

هر ده دقیقه یک بار سعی کنید روزنامه را ذخیره کنید، مبادا مطالبش از بین برود.

**********

همسر یک معتاد به کامپیوتر از او گله می‌کرد که: «تو هیچ وقت مرا جایی نمی‌بری. تمام مدت‌ داری با کامپیوترت کار می‌کنی. حتی جشن عروسی‌مان را هم به یاد نداری. شرط می‌بندم که تاریخ عروسی‌مان را هم فراموش کرده‌ای. «او جواب داد:» معلوم است که فراموش نکرده‌ام. درست همان روزی بود که من کامپیوتر 266 پنتیوم 2 خودم را خریدم.»

**********

کامپیوترها کارهای زیادی را آسان کرده‌اند، اما اکثراً کارهایی را آسان کرده‌اند، که نیازی به آنها نبود.

بیشترین کاربرد کامپیوتر، تدارک کار زیاد برای منشی دفتر است.

**********

 

نخست‌وزیری یک رژه نظامی ترتیب داد. خطوطی از تانک‌ها که سرو صدای زیادی می‌کردند، توپخانه‌ها، چتربازان، کوماندوها و پیاده‌ نظام که همگی به شدت مسلح بودند، دیده می‌شد. پیشاپیش اینها، مردانی در لباس معمولی دیده می‌شدند که بی‌نظم راه می‌رفتند. یک سیاستمدار خارجی پرسید:

«آقای نخست‌وزیر، اینها مأمورین مخفی شما هستند؟» او جواب داد: «نه، اینها متخصصین کامپیوتر ما هستند، که قدرت تخریب‌شان از تمام چیزهایی که پشت سرشان است، بیشتر است».

**********

 

زمانی دنیا فقط به دو دسته تقسیم می‌شد، افرادی که از کامپیوتر استفاده می‌کردند و افرادی که استفاده نمی‌کردند. دنیای جدید به دو دسته تقسیم می‌شود. افرادی که درمانده به کامپیوتر خراب‌شان نگاه می‌کنند و افرادی که منتظر هستند کامپیوترشان خراب شود.

**********

 

«کامپیوتر خراب شده است.» اگر دنیای امروز ما به یک مرثیه نیاز داشته باشد، چیزی بهتر از این جمله وجود دارد؟

**********

قوانین کامپیوتری:

 

زمانی که یک برنامه کاملا اشکال زدایی شده باشد، زمانی است که آن برنامه از رده خارج شده است.

برنامه‌ها به اندازه تمام حافظه کامپیوترتان حجیم خواهند شد.

همیشه یک اشکال باقی خواهد ماند.

کامپیوترها همیشه یک روز قبل از این که از سیستم بک آپ تهیه کنید، خراب می‌شوند.

زمانی که بالاخره حافظه بیشتری بخرید، فضای کافی روی دیسک نخواهید داشت.

دسته ها : طنز
جمعه بیست و پنجم 11 1387
X