ندارم هرگز از مستی زکس من بیم وپروایی
مبادا دست من کوته ز دامان می و ساقی
ندیدم گرچه من خیری از این پیمانه پیمایی
در این گل خانه هستی نچیدم جز گل مستی
بگو بازار دنیا را از این بهتر چه سودایی
به ظاهر خرقه پوشیدم نهانی باده نوشیدم
خداوندا به دادم رس نه دین دارم نه دنیایی