صفحه ها
دسته
به خواندنش می ارزد
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 18795
تعداد نوشته ها : 26
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

شاعران تهی از شعر همه آمده بودند شبی

تا نفسی

با من خسته از عشق

 به تماشای غزلهای جنون بنشینند

شب و من بودم و سرمای زمستان نفس سوز

و همه منتظر آنکه

رهاند دل ما از غل و زنجیر تن و

دل نسپارد

به گلانی که به هر خار دل می بازند

شهر بارانی و سرما و  من و یاران همه دلتنگ نشسته

چشم به راه خواب آلوده و دل نگران

و در این حال همه

که ندا آمد و بشکست سکوت یخزده این شب سرما

که هلا منتظران

آنکه از عشق رخش جمله در تاب و تبید

اندرون دل خسپیده تان می گرید

او همین جاست

همین جا

پیش شما

آب در کوزه و ما...


دسته ها : شعر
شنبه دوم 9 1387
X