خوابیدن به حالت جنینى:
کسانى که به حالت جنینى مىخوابند، به عبارتى به پهلو مىخوابند و پاهایشان را در شکم خود جمع مىکنند در حالى که دستهایشان روى هم و در
جلوى صورتشان قرار دارد، معمولا از جمله اشخاصى هستند که بسیار حساساند. آنها ممکن است در ابتدا که با دیگران ملاقات مىکنند خیلى خجالتى به نظر برسند اما به زودى با دیگران ارتباط برقرار مىکنند. این وضعیت خواب در میان اشخاص مختلف بسیار متداول است و در زنان نسبت به مردان دو برابر
افزایش مىیابد.
خوابیدن به حالت صاف:
اغلب کسانى که به پهلو و حالت صاف مىخوابند و دستهایشان نیز به حالت صاف در کنارشان قرار دارد، افرادى اجتماعى هستند که خیلى زود به غریبهها
اطمینان مىکنند اگرچه ممکن است گول بخورند.
چگونه به شدت جذاب تر شویم؟
شما همانقدر جذاب هستید که میخواهید باشید. اگر شما احساس جذاب بودن بکنید دیگران هم شما را جذاب خواهند یافت. همچنین اگر خود را غیر جذاب بدانید دیگران نیز شما را جذاب نمیبینند. همهی شما علاقهمندید که دربارهی خودتان احساس خوبی داشته باشید. به یاد داشته باشید که شما با دیگران برابرید و جاذبه و آمیزهی جذابیت خاص خود را دارید.
زیبایی و خوشقیافه بودن بستگی به ژنها و مسائل ارثی دارد. فکر نکنید که زیبایی و خوشقیافگی لازمهی جذاب بودن است این به این معنی است شما میتوانید برای جذاب شدن کارهایی انجام دهید و نتیجه بگیرید. انسانهایی هستند که بسیار زیبا و خوشقیافهاند ولی احساس جذابیت نمیکنند. این در حالی است که شما ممکن است افرادی را ببینید که چندا هم زیبا نیستند اما شما مجذوب آنها شدهاید. همهی اینها یک چیز را ثابت میکند: شما همان اندازه جذابید که احساس میکنیدچگونه به شدت جذابتر شویم؟
سؤالات زیر را از خودتان بپرسید تا بتوانید افکار و اعتقادات منفی را که در مورد خود دارید ازخود دور کنید و به فراموشی بسپرید.
1- یکی از افکار منفی که من در مورد نمود، ظاهر و قیافهام میکنم این است که …. ؟ ( این سؤال را 5 بار تکرار کنید و هر بار پاسخجدیدی به آن بدهید.)
2- مهمتر از همه، منفیترین فکری که من در مورد نمود،ظاهر و قیافه ام میکنم این است که …. ؟
3- آن چه من در مورد نمود،ظاهر و قیافهام از پدر/ مادر / دیگران شنیدهام این است که …؟( این سؤال را 5 بار تکرار کنید و هر بار پاسخجدیدی به آن بدهید.)
4- مهمترین و اصلی ترین چیزی که در مورد نمود،ظاهر و قیافهام از پدر/ مادر / دیگران شنیدهام این است که …؟
5- مهمترین پیامی که من در مورد نمود،ظاهر و قیافهام به دیگران میدهم این است که …. ؟
6- چیزی که انتظار دارم دیگران در مورد نمود،سیما و قیافهام فکر کنند این است که …. ؟
7- چیزهایی که مرا از این مسئله دور میکنند عبارتند از…. ؟ ( این سؤال را 5 بار تکرار کنید و هر بار پاسخجدیدی به آن بدهید.)
این احساسات تنها تا زمانی درست خواهند بود که شما همچنان به آنها اعتقاد داشته باشید و با آنها جلو بروید. در اینجا میتوانید تعدادی از اعتقادات و افکار جایگزین شده را ببینید:
1- من دیگر احتیاجی ندارم که فکر کنم خیلی چاق، خیلی لاغر یا زشت هستم.
2- دیگر لازم نیست به افکار منفی پدر و مادر یا دیگران راجع به خودم فکر کنم.
3- من کاملا از قید اکار منفی پدر و مادر و دیگران راجع به من آزادم.
4- حالا دیگر زیبایی طبیعی و جذابیت درونیم را درک میکنم.
5- همان قدر شگفت انگیز هستم که باید باشم.
6- من خودم را دوست دارم.
7- من ظاهرم را میپسندم و عاشق خودم هستم.
8- حالا دیگر هان طور که هستم خودم را میپسندم و دوست دارم.
9- احساس میکنم جذاب هستم و میدرخشم.
سه تا از افکار و اعتقادات بالا را برگزینید. آنها را تغییر دهید یا چیزهایی به آنها بیافزایید تا شخصی تر شوند. از امروز شروع کنید و آنها را ده بار صبح و 10 بار در شب بنویسید. در طول روز مکررا آنها را با خودتان تکرار کنید و به آنها فکر کنید. وقتی ضمیر ناخودآگاهتان را با این افکار تربیت کنید پس از مدتی خودتان را جذابتر خواهید یافت و دیگران نیز شما را جذابتر میبینند. این کار را برای سی روز انجام دهید و سپس روی افکار و اعتادات مثبت دیگری کار کنید.
وقتی روی درون و روانتان کار کردید حالا دیگر نوبت کار کردن بر روی برون و ظواهر است تا بهترین شوید. کسانی که معمولا خود را آراسته نمیکنند و نمیآرایند در واقع خودشان را نابود میکنند و به زودی به جمع افراد خسته و دلزده میپیوندند. خود را با زیباترین مدل مویی که میتوانید آرایش کنید. همیشه حتی در تنهایی فقظ لباسهایی را بپوشید که دوستشان دارید. و مهمتر از همه چیز مطمئن شوید که با ظاهر و تیپتان احساس راحتی میکنید.
مطمئنتر، راحتتر، سرگرمکنندهتر و شوختر شوید. از خودتان بخواهید که شاد باشید و هرگز نا امید نشوید. کمی مرموز باشید. بگذارید مردم فکر کنند شما بیش از آن چیزی هستید که با چشمانشان میبینند. همین طور ادامه دهید. به خاطر داشته باشید شما همان قدر جذابید که خودتان میاندیشید
چگونه فریبنده و دلربا باشیم؟
فریبندگی یعنی اینکه بتوانید دیگران را به سوی خود جذب کنید. این خصلت اخلاقی به مرور زمان بدست می آید، از آنجایی هر یک از افراد در زمان تولد با میزان مختلفی جذابیت پا به این دنیا می گذارند می توان گفت که درصد بسیار زیادی از جذابیت اکتسابی است و با کمی تمرین به راحتی قابل دسترسی خواهد بود. مانند رقصیدن هر چه بیشتر تلاش کنید، موفق تر خواهید بود. تلاش و توجه تمام و کمال به نیازها و خواست های دیگران می تواند به شما این اطمینان را بدهد که به چهره یک فرد جذاب تبدیل شده اید.
مراحل
1- طرز ایستادن خود را تصحیح کنید. اگر شرایط بدنی شما در حد مطلوب قرار داشته باشد، گویای این مطلب است که یک فرد با اعتماد به نفس بالا هستید، حتی اگر از درونتان هم یک چنین احساسی نداشته باشید. در زمان راه رفتن باید محکم و ثابت قدم بردارید. کمرتان کاملاً صاف باشد، و شانه ها به سمت عقب گرایش داشته باشند. شاید در ابتدا زمانیکه یک چنین وضعیتی را تمرین می کنید برایتان قدری عجیب و دشوار باشد، اما پس از سپری شدن چند روز به آن عادت پیدا می کنید.
2- ماهیچه های صورت را رها کنید. سعی کنید ماهیچه های صورتتان را رها کنید تا صورت، حالت طبیعی و دلپذیر خود را داشته باشد. با این چهره می توانید رو به دنیا کنید و به همگان بگویید که از هیچ چیز نمی هراسید.
3- ارتباط برقرار کنید. هنگامیکه با فرد دیگری روبرو می شوید، با چشم های خود با او ارتباط برقر کنید، سرتان را به نشانه تائید تکان دهید، لبخند بزنید و شادی خود را به او انتقال دهید. اصلاً نگران عکس العمل فرد مقابل نباشید و البته در عین حال باید به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید.
4- نام افراد را به خاطر بسپارید. زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید سعی کنید که نام او را به خاطر بسپارید. این کار برای خیلی از افراد دشوار است. زمانیکه نامشان را می گویند، آنرا چندین مرتبه با خود تکرار کنید تا نامشان در ذهنتان باقی بماند و سپس نام خود را نیز به آنها بگویید؛ به عنوان مثال سلام "سارا" من "مانی" هستم. زمانی هم که با آنها خداحافظی می کنید، باز هم سعی کنید چند مرتبه دیگر نام آنها را تکرار کنید تا به طور کامل در ذهنتان باقی بمانند. هر چقدر بیشتر نام آنها را تکرار کنید، بیشتر به یادتان می ماند و طرف مقابل هم احساس می کند که او را بیشتر دوست می دارید و احتمال این امر که با شما بیشتر گرم بگیرد افزایش پیدا می کند.
5- به دیگران علاقمند باشید. اگر شما یکی از آشناهای قدیمی را ملاقات کردید به عنوان مثال یک همکار، همکلاسی، دوست یکی از دوستان و ... در مورد خانواده و علاقمندی های جدید آنها سوالاتی مطرح کنید. اسم افراد نزدیک به آنها را بپرسید و نام آنها را به خاطر بسپارید. مطرح کردن یک چنین مسائلی، موضوعات جدیدی برای صحبت کردن در اختیار شما قرار می دهد و آنوقت مجبور نیستید که تنها در مورد کار و کلاس های درسی با هم صحبت کنید. می توانید تا حدودی در مورد خودتان نیز صحبت کنید. در تمام طول بحث خودتان را علاقمند نشان دهید و نشان دهید که تمایل دارید به گفتگوی خود با او ادامه دهید.
6- گفتگو در مورد موضوعات مناسب. باید در مورد موضوعاتی صحبت کنید که طرف مقابل به آنها علاقه دارد، حتی اگر خودتان هم علاقه شدید به آنها نداشتید، بازهم این کار را ادامه دهید. به عنوان مثال اگر در یک جمع ورزشی قرار گرفتید، در مورد بازی دیشب یا گل کردن تیمی که به تازگی وارد لیگ شده صحبت کنید. اگر با کسانی هستید که به سرگرمی های مختلفی علاقمند هستند، می توانید در مورد سرگرمی های مورد علاقه آنها از جمله ماهیگیری، بافتنی، کوهنوردی، و سینما صحبت کنید.
هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام زمینه ها یک متخصص باشید، باید به آنها بگویید که فقط به دلیل علایق شخصی است که تمایل دارید در مورد موضوعات مختلف با دیگران به بحث و گفتگو بنشینید. ذهن خود را باز کنید، اجازه دهید تا دیگران توضیحات لازم در مورد موضوعات مختلف را برای شما بازگو کنند. روراست باشید و به آنها بگویید که دانشتان در مورد برخی چیزها محدود است و بدتان نمی آید که چیزهای بیشتری در مورد آن مبحث یاد بگیرید.
7- به جای غیبت کردن دیگران را تکریم کنید. اگر در جمعی در حال صحبت کردن هستید که همه افراد به نحوی در مورد یک شخص بخصوص در حال غیبت کردن هستند، بد نیست شما چیزی در مورد آن بگویید که دوست می دارید. گفتن چیزهایی که در دیگران دوست می دارید می تواند 100% شما را تبدیل به یک فرد جذاب کند. در عین حال با این کار می توانید حس اعتماد دیگران را نیز به خود جلب کنید. همه اطرافیان به این نتیجه می رسند که شما هیچ وقت ایده ی بدی نسبت به دیگران ندارید. همه به این نتیجه می رسند که آبرویشان در دست شما محفوظ خواهد بود.
8- دروغ نگویید. شاید به دلایلی دروغ بگویید اما مدارک و شواهدی وجود دارد که بر خلاف گفته های شماست. اگر به مریم بگویید که عاطفه را دوست دارید و به نسیم بگویید که عاطفه را دوست ندارید، مطمئن باشید که مریم و نسیم با هم صحبت می کنند، حرف های شما را با هم در میان می گذارند، و با این کار اعتبارتان را نزد آنها از دست خواهید داد، و از آن به بعد هم دیگر هیچ کس حرف های شما را باور نخواهد کرد.
9- با صداقت از دیگران تعریف و تمجید کنید. این کار خصوصاً در ارتقای عزت نفس دیگران نقش مهمی را بازی میکند. چیزهایی که خوشتان می آید را انتخاب کنید و در هر شرایطی به آنها اشاره داشته باشید. اگر از کاری و یا از کسی خوشتان می آید راهی برای بیان آن پیدا کنید و فوراً به آن اشاره کنید. اگر برای انجام این کار بیش از اندازه صبر کنید، ممکن است حرف های شما قدری ریاکارانه جلوه کنند. زمانیکه احساس می کنید با تشویق های خود می توانید زمینه پیشرفت را برای آنها فراهم آورید، حتماً این کار را انجام دهید و از آنها تعریف کنید. اگر احساس میکنید که چیزی در مورد فردی تغییر پیدا کرده است (به عنوان مثال مدل مو، طرز لباس پوشیدن و .. به آن توجه کنید و چیزی را که در مورد آن خوشتان آمده، به زبان بیاورید. اگر مستقیماً سوالی می پرسید، با خوشرویی آنرا بیان کنید و سپس سوال خود را با یک تعریف بجا به پایان برسانید.
10- در پذیرش تعریف و تمجید مهربان باشید. این فکر را که برخی از تعریف و تمجید ها هدف خاصی را در پس خود دارند را از ذهن بیرون کنید. در قبول هر نوع تعریف و تمجیدی پرحرارت و علاقمند ظاهر شوید. خیلی بیشتر از گفتن یک "خیلی ممنون" ساده پیش بروید و آنرا با جملاتی نظیر: "خوشحالم که خوشت آمده" و یا "خیلی مهربانی که به این مورد اشاره کردی" همراه کنید. این عبارات خودشان می توانند به عنوان نوعی تعرف و تمجید در جواب تعریف های فرد مقابل به شمار روند. در عین حال باید دقت داشته باشید که برداشت بدی از تعریف های دیگران نکنید. به عنوان مثال اگر کسی به قصد تعریف از شما گفت: "نمیدانی چقدر دلم می خواست که من هم به اندازه تو ... بودم" شما نباید در جواب او بگویید من اصلاً هم یک چنین خصوصیتی را نداشته و ندارم و احساس می کنم که برداشت تو در این مورد غلط بوده و قضاوت نادرستی داشتی."
11- تن صدای خود را کنترل کنید. یکی از نکات ضروری که باید همواره به خاطر داشته باشید، ماهیت صحبت کردن است. برخی از افراد هستند که در درون خود احساس ناامنی می کنند و به راحتی نمی توانند تعریف و تشکر دیگران را پذیرا شوند. در مورد یک چنین افرادی بیشتر باید دقت کنید و روان و سلیس با آنها صحبت کنید. اگر تمایل داشتید به آنها بگویید که "امروز زیبا شده اید" تن صدایتان باید همانطوری باشد که می گویید: "امرور روز زیبایی است." هر گونه تغییر در تن صدا و نحوه بیان کردن آن، این شک را در آنها بوجود می آورد که گفته های شما از سر صدق و درستی نیست. می توانید برای تمرین، صدای خود را روی نوار ضبط کنید و چند مرتبه آنرا گوش کنید تا متوجه هر گونه تغییری بشوید. از خودتان سوال کنید که صدای شما نشان می دهد که از روی صداقت صحبت می کنید؟ تا زماینکه به یک عبارت خالصانه و صادقانه نرسیده اید، به ظبط کردن صدای خود ادامه دهید.
چند نکته
همیشه خونسرد باقی بمانید. قصد شما خوشحال کردن دیگران است و نباید به این موضوع فکر کنید که ممکن است آنها در قبال شما چه واکنشی نشان داده و چه خیال بافی هایی در ذهن خود انجام دهند. اگر این کار را انجام دهید، آنوقت تمام تاثیر این کار بر روی صورت شما نمایان خواهد شد، و تبدیل به فردی می شوید که فقط در پی راضی کردن اطرافیانش است. کسی که نیازهای شخصی اش را زیر پا می گذارد تا دیگران دوستش بدارند. باید همیشه به خاطر داشته باشید که مردم آنقدر کارهای متنوع دارند که نمی توانند که همواره به شما فکر کنند. بیشتر اوقات در مورد خودشان و کارهایی که باید انجام دهند، فکر می کنند.
میزان جذابیتی که می توانید بدست آورید، به میزان خلاقیت شما در تحسین کردن دیگران بستگی دارد. تعریف ها و تحسین های خود را با لحنی قاطع اما در عین حال شاعرانه بیان کنید. هیچ اشکالی ندارد که چند قطعه از قبل آماده شده را در ذهن داشته باشید تا در زمان تحسین کردن از فردی بیان کنید، اما افراد جذاب کسانی هستند که بتوانند در همان لحظه چیزی را ابداع کنند و نوآوری به خرج دهند. اگر ذهن شما خلاقیت داشته باشد و دائماً ابداع و نوآوری کنید، دیگر نگران تکرار مکررات هم نخواهید شد.
گاهی اوقات مجبور می شوید عقایدی را بیان کنید که شاید کمتر اتفاق می افتد دیگران نظر مثبتی نسبت به آن داشته باشند. در چنین شرایطی می توانید این کار را با قدری شوخی بیامیزید. شوخی و خنده مانند قاشق پر از شکری هستند که به بیمار کمک می کنند دارو را راحت تر فرو ببرد.
همدلی یکی از ملزومات بی چون و چرای جذابیت است. باید بدانید که چه چیزهای اطرافیانتان را خوشحال میکنند و چه مواردی موجبات ناراحتی آنها را فراهم می آورند، آنوقت می توانید بهترین انتخاب را در مورد آنها داشته باشید.
اگر احساس می کنید که به یکباره نمی توانید عضلات صورت خود را رها کنید، می توانید این کار را از شانه های خود شروع کنید، اگر از جای اصلی خود بالاتر آمده باشند، نشان دهنده این مطلب هستند که شما قدری عصبی هستید. آنها را به سر جای خودشدان بازگردانید، ژست عمومی بدن خود را تصحیح کنید، نفس عمیقی بکشید و لبخند بزنید.
هشدار
از بحث و جدل بپرهیزید. حتی اگر نیمی از افراد با شما مواق باشند، باز هم شما نمی توانید جذابیت 100% پیدا کنید. چیزهایی که بر زبان می آورید باید برای تمام افراد خوشایند باشند. زمانی که احساس کردید دلتان می خواهد در یک بحث شرکت کنید، از خودتان بپرسید که: "آیا واقعاً لازم است که در همین لحظه، نظر خودم را مطرح کنم؟" اگر احساس می کنید که هیچ گونه الزامی در این کار وجود ندارد، بنابراین قدری بذله گویی کنید و مطرح کردن نظر خود را بگذارید برای یک وقت دیگر.
هیچ گاه به جوک هایی که خودتان تعریف می کنید، نخندید. این کار سیمای قشنگی ندارد. می توانید لبخند بزنید؛ همین کفایت می کند، اصلاً هم ناراحت نشوید اگر هیچ کس به آن نخندید. گاهی اوقات افراد متوجه جوک نمی شوند. این امر باید برای خود آنها ناراحت کننده باشد که متوجه منظور شما نشده اند. هدف شما صرفاً خوشحال کردن آنها بوده است.
هیچ گاه در مورد مسائل مختلف توضیح بیش از اندازه ندهید چون صرفاً ارزش گفته های خود را از بین می برید. این کار نشان دهنده این مطلب است که شما از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستید و به سختی می توانید باور کنید که دیگران حرف های شما را متوجه شده اند. همچنین ممکن است این سوء تفاهم را نیز ایجاد کند که شما به مخاطبان خود اعتماد ندارید و تصور می کنید که آنها متوجه منظورتان نمی شوند و خودتان قصد دارید به جای آنها تصمیم بگیرید. زمانیکه نکات غیر ضروری را از گفته های خود حذف می کنید، مردم با اشتیاق بیشتر به حرف های شما گوش می دهند. با این کار ممکن است که برای کسب اطلاعات بیشتر نیز وارد بحث شده و سوالاتی را مطرح کنند. باید اعتماد کنید که مخاطبانتان حساب دو دوتا چهارتا سرشان می شود.
برخی از افراد هستند که مقوله تکبر و جذابیت را اشتباه می گیرند. درحقیت باید دانست که تکبر نقطه مقابل جذابیت است. جذابیت حس رضایت دیگران را بر می انگیزد، اما تکبر فقط می خواهد حس رضایت فردی را برانگیزاند. تکبر افرادی را جذب می کند که در وجود خود ناامنی هایی دارند، اما جذابیت توانایی جذب تمام افراد را دارد.
اغــلـب افــراد در انــتــخـاب لـبـاسـی کـه مـنـاسـب جـثــه آنـها بوده و همچـنـیـن چـگـونـگی سـت کـردن آنـهـا دچـار سردرگمی می باشنـد. در زیـر بـه اصـول کـلـی انتـخاب و هماهنگ کردن لباسها با یکدیگر میپردازیم:
اصول کلی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- همواره لباسی را بپوشید که کاملا اندازه شما باشد.
2- پوشیدن لباسهای بزرگ تنها اندام شما را اغـراق آمـیـز تـر جـلوه داده و آنـها را پنهان نمیکند.
3- بیشتر سعی کنید تنها در زمانی که کمر باریکی دارید از کمر بند استفاده کنید.
4- پارچـه هـای سـنگین مانـند پـشمـی، بافـتنی و چرمی شما را سنگین وزن تر جلوه میدهند.
5- پارچه های سبک وزن مانند کتان، نخی شما را لاغر تر جلوه میدهند.
6- رنگهای تیره شما را لاغر تر و کوچک تر میکنند.
7- رنگهای روشن شما را بزرگتر و حجیم تر میکنند.
8- لباسهای بالا تنه و پایین تنه یکرنگ شما را لاغر تر جلوه میدهند.
9- لباسهای بالا تنه و پایین تنه با رنگهای متفاوت شما را بلند قد تر میکند.
10- لباسهای یقه بلند گردن را کوتاه تر میکند.
11- گردن بند کوتاه نیز گردن را کوتاه تر میکند.
12- روسـری کـه به سـمت پـایین آویزان شـده باشد، قـد شما را بلند تر جلوه میدهد.
13- خالکوبی پـیـرامـون گـردن و روی شــانـه هـا سبـب چهار شانه تر شدن شما میگردد.
14- لـبـاس بـا خطوط افقی شما را چاق تـر و بـا خـطـوط عمودی شما را لاغر تر جلوه میدهـد.
بـرای لاغر تر و بلند قد تر بنظر رسیدن نکات زیر را رعایت کنید:
1- لباسهای کاملا اندازه بپوشید لباسهای خیلی کوچـک و خیلی بزرگ تنها شما را چاق تر نشان میدهند.
2- لباسهای یکدشت یکرنگ بپوشید. تـرجیـحا یـکرنـگ از سر تا نوک پا.
3- از پـوشیـده لبـاسـهای با طرح برجسته و پارچـه هـای زمخت خود داری کنید.
4- لباسهای تیره رنگ با پارچه های نازک و نرم بپوشید.
5- شلوار را در ناحیه کمر بالا بیاورید نه پایین تر.
6- کراوات با پهنای متوسط پوشیده و حتما طول آن تا کمر برسد.
7- از پوشیدن لباسهای با نقش و نگار شلوغ خودداری ورزید.
8- لباس با طرح راه راه عمودی بپوشید.
9- از داشتن ملزومات بیش از حد خود داری کنید.
10- کفش پاشنه بلند به پا کنید.
برای کوتاه تر و چاق تر بنظر رسیدن نکات زیر را رعایت کنید:
1- لباسهای با رنگ متفاوت بپوشید.
2- رنگهای روشن و پر رنگ بپوشید.
3- کراوات پهن تر بپوشید.
4- لباسهای چند لایه به تن کنید.
5- کفش بدون پاشنه و ظریف بپوشید.
6- شلوار تمام قد بپوشید.
7- از پوشیدن لباسهای سرتاسر یکرنگ بپرهیزید.
8- لباس با طرح راه راه عمودی و کراوات باریک نپوشید.
چگونه ست کنیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- رنگ جوراب باید همرنگ و یا تیره تر از شلوار باشد.
2- رنگ کمربند با رنگ کفش باید یکسان باشد.
3- کـت و شلـوار خــاکستـری و سرمه ای با کفش مشکی، و کـت و شـلـوار قـهـوه ای و زیتونی با کفش قهوه ای ست است.
نکات ست کردن لباس برای زنان…
زنان قد بلند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- از کمر بند پهن استفاده کنید.
2- از دامن خیلی کوتاه و خیلی بلند پرهیز کنید.
3- بهتر اسـت پـیـراهن خـود را داخـل شـلـوار و دامـن تــو بگزارید تا خط عمودی کمرتان نمایانتر گردد.
4- لباس نقش دار و طرح خطوط افقی بپوشید.
5- دامن بلند و یا دمپا گشاد بپوشید.
6- لباسهای سر تا پا یکرنگ نپوشید.
7- از گردنبند و گوشواره کوچک استفاده نکنید.
8- کیف دستی کوچک حمل نکنید.
9- شلوار راسته بپوشید.
10- تاپ نپوشید.
11- کـفش پاشنه بلند نپوشید و از کفـش انـدکـی لـژ دار استفاده کنید.
زنان قد کوتاه و ریز نقش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- لباس با طرح راه راه افقی نپوشید.
2- از لباس هـای رنگارنـگ، ملزومات بــزرگ و شلوار دمـپا گشاد و یا پاچه های تا شده استفاده کنید.
3- دامن کوتاه با نقش و نگار بزرگ نپوشید.
4- لبـاس هـای یـکرنـگ و شـلوار راســته و لباس تــنـگ و ملزومات کوچک استفاده کنید.
5- خطوط عمودی و لباسهای یقه هفت بدن را کشیده تر میکنند.
6- کفش کمی نوک تیز بپوشید.
7- کفش پاشنه بلند بپوشید.
8- از کمر بند باریک استفاده کنید.
زنان چاق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- لباسهای یکدست یکرنگ بپوشید.
2- از کت و ژاکت بلند با دکمه های باز استفاده کنید.
3- از روسری شالی استفاده کنید.
4- گردنبند دراز شما را لاغر تر میکند.
5- کفش پاشنه بلند بپوشید.
6- لـبـاس یقه هفت و قلبی شکل، گـردن را کشـیـده تـر میکند.
7- ژاکت بلند بدون اپل بپوشید.
8- لباسهای تیره رنگ بپوشید.
نکات ست کردن لباس برای مردان…
مردان قد بلند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- لباسهای یکدست یکرنگ نپوشید.
2- لباسها و شلوارهای زیپدار نپوشید.
3- کـت و شـلوار بـا خـطـوط راه راه بـا خـطـوط عـمــودی و کراوات باریک و ژاکت که طولش تا روی کمر است نپوشید.
مردان قد کوتاه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- کفش بوت و ساق بلند نپوشید آنها شما را قد بلندتر نمیکنند.
2- شلوار پاچه کوتاه و یا پاچه تا شده نپوشید.
3- لباس آستین دار به تن کنید.
4- از نقش و نگار عمودی راه راه عمودی و شلوار راسته و کراوات باریک استفاده کنید.
مردان لاغر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- کراوات باریک و پیراهن و یا تیشرت یقه هفت نپوشید.
2- لباسهای براق و با خطوط عمودی و چسبان نپوشید.
3- کت و شلوار اپل دار بپوشید.
4- شلوار بگی بپوشید.
5- پلوور حجیم و یقه اسکی بپوشید.
مردان چاق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ژاکت اپل دار نپوشید.
2- کراوات زرق و برق دار نزنید.
3- دکمه پیراهن را تا انتها و بالا نبندید.
4- ساعت باریک به دست نکنید.
5- پلوور حجیم و یقه اسکی نپوشید.
6- بلوز و پیراهن یقه هفت نپوشید.
7- شلوار تنگ نپوشید.
8- لباس با خطوط عمودی و کراوات یکرنگ استفاده کنید.
9- از لباسهای تیره رنگ استفاده کنید.
مردان شکم بزرگ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- جلیقه و یا هر چیزی که روی شکم بیافتد و به آن فشار بیاورد را نپوشید.
2- شلوار را روی شکم خود نیاورید.
3- لباسهای براق و یا روشن نپوشید.
4- لباسهای گشاد و تیره رنگ بپوشید.
5- کراوات پهن بزنید که تا خط کمر بلند باشد.
6- ژاکت و شلوار یکرنگ بپوشید.
زدواج ، یکی از موضوعهای اساسی زندگی هر فرد است و در این میان، افرادی که با تدبیری مناسب به این سنت الهی عمل میکنند ، شاهد پیامدهای بسیار مثبتی در زندگی خواهند بود و آرامشی عمیق در زندگیشان جاری میگردد. اما متأسفانه باید بگوییم که براساس آمار و ارقام رسمی کشورمان در سال1386 ، حدود صدهزار مورد طلاق در جامعهی ما اتفاق افتاده که هر شنوندهای را بیدرنگ به تأمل در اینخصوص ، وامیدارد. آیا این افراد، قبل از ازدواج فکر میکردند روزی با دنیایی از اندوه ، میبایست از هم جدا شوند؟
با بررسی بسیار ساده و گذرا در زندگی بسیاری از زوجهای جوان که بهظاهر روزی عاشق یکدیگر بودند و اینک از هم نفرت دارند ، درمییابیم که آنان مفهوم عشق را اشتباه در ذهن و کالبد وجودشان ، تعبیر کرده و براساس این اشتباه ، تصویر رنگی و زیبایی از طرف مقابل در ذهنشان ترسیم و زندگی مشترک خود را بدون هیچ پشتوانهی منطقی و عقلی آغاز نمودهاند.در این مقاله سعی میشود برخی از مشکلهای عشقهای زودگذر و سطحی بیان شود تا دستکم افرادی که گرفتار چنین عشقهایی شدهاند ، با بررسی این نکتهها ، نگاه عمیقتر و عاقلانهتری به موضوع ازدواج داشته باشند:
چهرههای تکراری:
یکی از جذابیتهایی که در عشقهای زودگذر وجود دارد ، چهره و ظاهر فرد مقابل است. آنان شیفتهی زیبایی ظاهرهم میشوند و با گفتن کلمههای عاطفی و عاشقانه ، تظاهر به علاقهمندی به خصلتهای ارزشی یکدیگر میکنند اما بعد از گذشت مدتی از ازدواج ، با فروکش کردن هیجانهای کاذب از درون ، به سراغ ارزشهای فرد مقابل میروند چراکه در این زمان ، چهرهی او دیگر عادی و شاید هم تکراری شده است و اکنون ویژگیهای درونی و معنوی همسر برایشان مهم و جدی گشته و در صورتیکه با نظام ارزشیِ مورد قبول آنان سازگار نباشد ، شروع به بهانهگیری و پرخاشگری میکنند و زندگی را تبدیل به جهنمی سوزان و پراضطراب مینمایند.
سوءظنهای مکرر:
از آسیبهای بسیار جدی عشقهای زودگذری که منجر به ازدواج میشود ، سوءظنهای مکرر در زندگی زناشویی میباشد. افرادی که بهراحتی با یک لبخند و یا با یک گفتوگوی ساده در یک میهمانی و بدون هیچ پشتوانهی منطقی ، دل به هم میسپارند ، پس از زمانی اندک بعد از ازدواج ، دچار تردید میشوند که چنین فردیکه به این راحتی با من بنای دوستی و محبت را گذاشت ، ممکن است با فرد دیگری هم چنین بوده باشد و یا در آیندهای نزدیک ، چنین رابطهای را با دیگری داشته باشد. بنابراین ، مدام دچار تردید و بدبینی نسبت به همسر شده و همیشه به دیدهی یک متهم به او مینگرد و همین سوءظنهای مکرر ، زندگی را آشفته و دچار بحران میکند. هر چهقدر یک خانم در ارتباطها و محاوراتش با مردان غریبه ، راحتتر باشد ، به همان میزان ، ارزش و قیمتش نزد آنان پایینتر میآید و فقط زیباییهای ظاهری آن زن برای آنان جلب توجه میکند و جوهر وجودی و ارزشی آن زن ، مورد بیمهری قرارمیگیرد.
عدم پشتوانهی خانواده:
یکی از معضلهای بیشتر زوجهایی که با عشقهای خیابانی ، زندگی مشترک خود را آغاز میکنند ، عدم حمایت خانوادههایشان میباشد. پدر و مادر که سالها فرزندان را در چتر حمایتی خود قراردادهاند و آرزوی یک زندگی خوب را برای فرزندانشان داشتهاند ، ناگهان با انتخابی از طرف فرزندشان مواجه میشوند که شاید به هیچوجه تناسبی با خانوادهی آنان نداشته باشد. بنابراین ، تنها با اصرار و پافشاری فرزندشان ، تن به رضایت به این ازدواج میدهند و گاهی هم هیچوقت چنین ازدواجی را حتی بهظاهر ، تأیید نمیکنند.
کاهش احساسهای عاشقانه:
زوجهایی که با عشقی کاذب و بدون منطق ، زندگی مشترک خود را آغاز میکنند ، به دلیل طغیان بیاساس احساسهایشان در ابراز علاقه در ابتدای آشنایی ، پس از ازدواج ، بهطور طبیعی این معاشقه و فوران احساسها، رو به تنزل میرود و این در حالیست که انتظارها و توقعهای گذشته همچنان باقیست و در این شرایط ، طرفین احساسهای خود را با قبل از ازدواج مقایسه کرده و دچار تناقض میشوند و چنین برداشت میکنند که طرف مقابل ، تمام آنچه را که در گذشته بیان داشته ، دروغ گفته است. در زندگی منطقی، این نکته قابل توجه است که زوجین هر روز نسبت به یکدیگر عاشقتر میشوند و حرارت احساسها و عواطفشان نسبت به هم بیشتر و عاشقانهتر میشود ، در صورتیکه در زندگی غیرمنطقی ، زندگی روزبهروز غیرقابل تحملتر میشود و زن و شوهر از یکدیگر دورتر میشوند.
بهراحتی دل داده و به راحتی دل از دست میدهند:
ازدواجهای بیمنطقی که بر پایهی تدبیر بنا نشده و زوجین بهراحتی به یکدیگر دل میسپارند و مسیر مشترک یک زندگی را آغاز میکنند ، بعد از گذشت مدتی ، دچار بحرانهای شدید عاطفی ، روحی و خانوادگی میشوند. آنان تازه به سراغ ارزشها میروند و متوجه میشوند اصول مهمی در زندگی هست که میبایست در طرف مقابل وجود داشته باشد و اکنون همسرشان فاقد آنهاست. اینگونه افراد بهطور معمول بدون هیچ منطقی ، ساز جدایی را سر میدهند و بهراحتی دم از طلاق میزنند. آنان که در فاصلهای نه چندان دور، بهراحتی دل به محبوبشان دادند ، اینک نیز به همان راحتی از او میگذرند و عشق خویش را در جایی دیگر جستوجو و بهسادگی ، یک زندگی مشترک را نابود میکنا
تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟ شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد.
مراحل
1. سعی کنید دلیل ناراحتی خود را بفهمید. دقیقاً چه موقع این حس ناراحتی در شما به وجود آمد؟
2. به این فکر نکنید که تقصیر که بوده است. همه اشتباه می کنند. اصلاً خودتان را نگران آن نکنید.
3. برای اینکه حس راحت تر و بهتری پیدا کنید، یک فعالیت تسکین بخش و ریلکس کننده انجام دهید. یک حمام داغ، مدیتیشن، خواندن کتاب یا هر کاری که آرامتان کند.
4. بعد از یکی دو ساعت، یعنی هر زمان که احساس کردید آمادگی آن را دارید، به این فکر کنید که آیا می توانید احساسات آن فرد را بپذیرید یا نه.
5. اگر توانستید خود را بقبولانید، به او زنگ بزنید، برایش یادداشت بگذارید یا هر کاری که لازم باشد را انجام دهید. شاید دوست داشته باشید که رو در رو با او صحبت کنید. البته این امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببینند یا با شما حرف بزنند، اما باید تلاش خود را بکنید. حتی اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان می گویید که تلاشتان را کردید. شاید آنها هم متوجه تلاش شما بشوند.
6. پیش بروید. وقتی حس کردید که می توانید دوباره دریچه قلبتان را رو به دیگران باز کنید، کس دیگری را برای خود پیدا کنید.
7. لبخند بزنید. جدی می گویم. لبخند زدن به شما کمک می کند که حس بهتری پیدا کنید و اگر چند تا دوست خوب و نزدیک پیدا کنید و با هم بخندید و اوقات خوشی را بگذرانید، مطمئناً دوباره یادتان می آید که زندگی بدون آن فرد هم چقدر زیباست.
8. قانون دو ساله را به خاطر آورید. یاد گرفتن یک کار، عادت کردن به یک شهر جدید، و همچنین التیام قلب شکسته دو سال زمان می برد. اگر قبل از اینکه این فکر به خاطرتان بیفتد، مراحلی که در این مقاله عنوان می شود را دنبال کنید، بیش از اندازه خوشبین و دلسرد خواهید شد. نتیجه واقعی زمانی حاصل می شود که انتظار معقولی داشته باشید.
9. لحظه ای که آن فرد اخرین قطره خون را هم از قلب شما که هنوز می تپد، بیرون می کشد، دست از بحث کردن با او بردارید و به هیچ وجه سر اینکه حق با کیست و با کی نیست جدل نکنید. هر موقع که می خواهید از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنید، دست نگه دارید و روی یک چیز کاملاً متفاوت تمرکز کنید.
10. همه یادگاری های آن فرد را جمع کرده و داخل یک جعبه بگذارید—این یادگاری ها احتمالاً شامل یک قاب عکس، یک خوراکی، یک عطر و شاید یک سی دی موسیقی باشد. بعد در موقعیت بعدی مثلاً شب جمعه ای که همیشه با او می گذراندید، سی دی را داخل دستگاه بگذارید، از آن عطر به خودتان بزنید و آن خوراکی را بخورید، چراغ ها را خاموش کنید و تا می توانید گریه کنید. بهترین زمان برای اینکار وقتی است که تنهای تنها در خانه هستید.
11. خاطره ها را کنار بگذارید. وقتی در مرحله 2، آرامش خودتان را دوباره به دست آوردید، موسیقی را خاموش کنید، شکلات هدیه را کنار بگذارید، و یادگاری های دیگر داخل جعبه بگذارید. قاب عکس را بیرون نگه دارید.
· هر روز هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید، بلند با خود بگویید "تو و همه خاطره هاتو فراموش کرده ام" و دست از فکر کردن به او بردارید.
· هر روز دو هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند بگویید، "دلم برات تنگ شده" و باز دست از فکر کردن به او بردارید.
· هر روز سه هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند رو به عکس بگویید، "من واقعاً متاسفم".
12. عکس عشق سابقتان را با یکی از عکس های خودتان جایگزین کنید. اما آن عکس را همانجا نگه دارید و فقط یکی از عکس های خودتان را کنار آن قرار دهید. بعد هر روز که از کنار آن رد می شوید، باز به عکس درون قاب بگویید که متاسفید. بله، برای خودتان متاسفید که این همه وقت را با کسی سپری کردید که ارزش و قیمت شما را ندانست و دیگر به هیچ وجه برایتان مهم نیست.
13. بگذارید زمان قلب شکسته تان را التیام دهد. تا الان یک ماه از تاریخ قطع رابطه شما گذشته است. با یکی از دوستانتان به جایی بروید که همیشه با عشق قدیمیتان می رفتید (یادتان باشد که به هیچ وجه تنها آنجا نروید). یکبار و فقط یکبار به دوستتان بگویید که همیشه با دوست قبلیتان به این رستوران یا برای خرید به این فروشگاه می آمدید. بعد چیزی بخورید یا همان کاری که قبل ها با عشقتان می کردید، را بکنید، فقط با یک فرد جدید. دوستی که با او راحت باشید و بتواند مکالمه را خوب پیش ببرد.
14. هر روز با خودتان تمرین کنید که با خودتان صادق باشید.
15. هر شب قبل از خواب کتاب بخوانید. ممکن است تا آن موقع اصلاً کتاب خواندن را دوست نداشته اید اما هیچ چیز بهتر از خواندن کتاب شما را از دریای تفکراتتان بیرون نمی کشد. کتاب خواندن به التیام قلب شکسته شما کمک می کند.
16. سعی کنید با آدم های جدید آشنا شوید بعد از دو ماه کم کم کسی را جایگزین عشق از دست رفته کنید.
17. با دیگران حرف بزنید. بادوستانتان حرف بزنید. آنلاین با افرادی که نمی شناسید چت کنید و آنوقت است که می فهمید هزاران نفر مثل شما وجود دارند که خیلی خوب می توانند به شما کمک کنند.
نکات
· دیگر به هیچ عنوان با کسی که قلبتان را شکسته است قراری نگذارید. اینکار به هیچ وجه به درمان و التیام شما کمک نمی کند.
· وقتی می خواهید قب شکسته تان را التیام بخشید، دیگر تلفن ها و پیام های فرد مورد نظر را جواب ندهید. این کار هم هیچ سودی به حالتان نخواهد داشت و نه تنها التیامتان نمی دهد بلکه دردتان را بیشتر می کند.
· قلب شکسته شما به خاطر این التیام پیدا نمی کند که دوباره مجذوب آن فرد شوید و دوباره او را به دست آورید. وقتی خودتان را وارد این پروسه فکری می کنید، بستنی بخورید (بستنی را می توانید جایگزین یک پیاده روی طولانی یا شنا هم بکنید). به تنها چیزی که نباید فکر کنید بودن دوباره با آن فرد است. فکر کنید هیچ راهی برای برگشت وجود ندارد.
· یکبار درمورد این اتفاق با دوستانتان صحبت کنید. اگر نتوانستید صحبت کردن درمورد این موضوع با دوستانتان را به یک جلسه ختم کنید، حرف زدن درمورد جزئیات مطلب را جداً بیشتر از یک ساعت طول ندهید. بعدها به دوستانتان نیاز پیدا می کنید پس بهتر است آنها را به درددل های گاه و بیگاهتان اذیت نکنید.
· به هیچ وجه برای فراموش کردن عشق از دست رفته، به خوردن، نوشیدن مشروب بیش از حد، سیگار کشیدن یا موادمخدر روی نیاورید. اگر بتوانید در دوسال آینده خودتان را با این موضوع وفق دهید مطمئن باشید که کسی را پیدا خواهید کرد که همیشه دوست داشتید داشته باشید. همه چیز به گذر زمان برمی گردد.
· داشتن دوست های خوبی که مراقبتان باشند و جلو فکر کردن ها مداوم و غصه خوردن های شما را بگیرند فوق العاده است.
هشدارها
· اگر آنقدر احساس افسردگی می کنید که به خودکشی تمایل پیدا کردید، سریعاً به پزشک روانشناس مراجعه کنید.
· اگر بعد از گذشت دو سال هم قب شکسته تان التیام پیدا نکرد، می توانید شهر محل سکونتتان را تغییر دهید.
· افراد باهوشی که روانشناس هستند می گویند سرعت التیام هر کس با بقیه فرق دارد. آن حس مراقبت از خود و تعهد به خود است که به شما کمک می کند هر چه سریعتر قلب شکسته تان را ترمیم کنید.
شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبی» یک عکاس نشریه به خاطر شکستگی پایش باید مدت ها در خانه بستری شود، اما او بیکار نیست و با لنزهای دوربین ازطریق پنجره عقبی اتاقش، زندگی مردم را می کاود و قصه آنچنان روان و زیبا پیش می رود که در پایان، همان عکاس خلاق به عنوان کارآگاه، یک جنایت واقعی را عریان می کند. افراد خلاق نیز این گونه هستند، آنها مثل افراد عادی به پیرامون خود نگاه نمی کنند. شاید از منظر مردم، برخی از افراد خلاق دچار برخی کاستی ها در حواس باشند، اما اینگونه نیست. آنها به هر پدیده ای به گونه ای دیگر نگاه می کنند.
«اسماعیل صدیقی پاشاکی» مطلبی را از «استیفن. ب. روبنز» ترجمه کرده است که در پی می آوریم: خلاقیت را قوه و استعدادی می دانند که تصویرهای ذهنی را به نحوی منحصر به فرد، با هم ترکیب و یا این که رابطه ای غریب و غیرعادی میان آنها ایجاد می کند. البته باید گفت تصویرهای ذهنی نباید فقط نو و بدیع باشند، بلکه باید سودمند و مفید هم باشند.«نورمن مایر» می گوید: « صرف خارق العادگی و یا متفاوت بودن تصویر ذهنی، نشانه خلاقیت و امتیاز آن نیست، چون، چه بسا که آن تصویر ذهنی، نشانه ای از ناهنجاری روانی نیز باشد. عدم درک این تمایز، امکان آن را فراهم می کند که غالباً نبوغ را با جنون خلط و قاطی کنیم. شاخص ممتاز بودن راه حلهای خلاق آن است که باید عملی باشند، یعنی این که با واقعیت در پیوند باشند آیا خلاقیت را می توان رشد داد؟خلاق بودن- یعنی دیدن چیزهایی در عالم و آدم، که به چشم دیگران نیاید- آسان نیست. همین که چیزی را متفاوت از دیگران به تصور درآورید، در زمره افرادی قرار می گیرید که انگشت شمارند. غالباً سازمانها کسانی را که پای بند دید و نگرش منحصر به فرد خود در مورد پدیده ها هستند، برنمی تابند. در محیط هایی که تأکید بر همگنی و یکپارچگی است، داشتن نگرش متفاوت با دیگران سهل نیست. اما آیا انسانهای خلاق با سایر انسانها تفاوت دارند؟ آیا توانایی آنها ارثی است یا اکتسابی؟ شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است. خلاقیت را باید صفتی پنداشت که هر انسانی به درجاتی بدان موصوف است. آن چه ضروری است، این است که باید زمینه تجلی این قوه را در داخل اعضای سازمان، خاصه در مدیران فراهم کرد. خلاقیت را نمی توان تابع منطق دوتایی و یا مقوله ای دوگانه به حساب آورد. بدین معنا که بگوییم انسانها یا واجد آن هستند و یا فاقد آن. از سوی دیگر، اگرچه هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، برخی کسان هستند که به علت داشتن توانایی های ذاتی، این قوه را موفق تر از دیگران به کار می گیرند.
افراد خلاق دارای مشخصه های زیر هستند:
۱) به وضع موجود رضایت نمی دهند و طالب تغییر هستند.۲) در دوران بچگی در محیطی با غنای فرهنگی، پرورش یافته اند.۳)در کار اندیشیدن تاجایی که ممکن است، از قالب و چارچوب می گریزند. ۴) اضطراب و دلواپسی شان در کمترین حد است. ۵) استقلال نظر و پویایی بالایی دارند. ۶) استبداد رأی در آنها در کمترین حد ممکن است. ۷) موضع گیری آنها ناظر بر بازدهی بیشتر است. ۸) تکانه ها و امیال درونی شان با تأکید و تصدیق بیشتر مواجه می شوند. ۹) میزان درگیری ها و تعارضات درونی شان در سطح متعادلی قرار دارد.به نظر می آید که ویژگی های یاد شده، این حکم را که هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، نقض می کند. ولی در واقع چنین نیست، چون ویژگیهای یاد شده فقط انسانهایی را وصف می کنند که از قوه خلاقیت بسیار بالایی برخوردارند. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که انسان های بسیار خلاق، با کسانی که دارای قوه خلاقیت متوسط یا کم هستند، تفاوت دارند. «کروپ لی» می گوید: «انسان خلاق در فعالیتهای فکری خود نرمش و انعطاف پذیری خاصی دارد. او خود را پایبند حفظ و نگهداری وضع موجود که مطابق با نظر وی نیز هست، نمی کند و پیوسته آماده و مستعد آن است در نظراتش تجدید نظر کند و اما به عکس، آن کسی که اندیشه خود را مطلق می انگارد، اعتقاد آتشین به منطقی و صادق بودن نظراتش درباره جهان دارد. او نه، می خواهد و نه، می تواند مواضع فکری خود را با اوضاع دائم التغییر متناسب کند و محکم به آنچه «به گمان او» درست است، می چسبد. چنین شخصی بر خلاف افراد خلاق، انعطاف پذیری فکری ندارد و بسیار قالبی و کلیشه ای عمل می کند. چنانکه اشاره شد لازم است سازمانها بستری فراهم کنند تا کارکنان، درجاتی از خلاقیت را که به طور بالقوه از آن برخوردارند، به فعلیت در آورند. برای مثال سازمانهای با مشخصات زیر، لزوماً تجلی و ظهور تفکر خلاق را با مشکلاتی مواجه می کنند:
* شغلها، تعاریف محدود و ظریفی دارند. * روابط اختیار و اقتدار، تعاریف قطعی و انعطاف ناپذیری دارند. * رفتار کارکنان، با مجموعه ای مدون از بخشنامه ها و روش کارها هدایت و کنترل می شوند. * روابط حاکم بر سازمان، خشک و رسمی است و قابلیت های فردی کارکنان لحاظ نمی گردند. * تنوع آرا و مواضع متقابل، امکان ابراز نمی یابند. * فضای اطلاع رسانی محدود و بسته است. * تخصصی کردن کارها در حد افراط به چشم می آید. * نظام نظارتی در مورد ثبات، قابلیت پیش بینی و کلیشه سازی امور وجود دارد.* بیشتر به پاداش بیرونی که دارای جنبه مادی است اتکا دارند، تا پاداش درونی که در نفس کار پنهان است. شواهد حکایت از آن دارند که سازمانهایی که انباره ای از بخشنامه ها، آیین نامه ها، خط مشی ها و ساز و کارهای نظارتی دارند نمی توانند امکان آن را بیابند که بر میزان خلاقیت کارکنان خود بیافزایند.
الف- روشهای فردی برای برانگیختن خلاقیت
۱) خلاقیت را می توان با آموختن راههای «خلاق شدن» و پرهیز از کاربرد رهیافت هایی که در حل مشکلات معمول است، زیاد کرد. این روش که به نام «آموزش مستقیم» معروف است بر پایه این فرض قرار دارد که چون افراد گرایش بدان دارند که در حل مشکلات از راه حل های رایج استفاده کنند، این امر آنها را از به کارگیری توانمندی ها و ظرفیت های واقعی شان باز می دارد. بنابراین روش «آموزش مستقیم» که در جستجوی راه حل های بدیع و نو است، زمینه مساعدی برای رشد اندیشه های خلاق فراهم می سازد.
۲) روش فردی دیگر «فهرست کردن ویژگیها» نام دارد. در این شیوه، تصمیم گیرنده ابتدا ویژگی های اصلی مربوط به راه حل های مرسوم را می یابد و سپس هر یک از ویژگیهای اصلی را جدا جدا بررسی می کند و آنگاه تا جایی که ممکن است نسبت به تغییر هر کدام از آنها، همت می گمارد و در راستای همین تغییر هر طرحی را ولو آنکه خنده دار نیز باشد، بدون چشم پوشی فهرست می کند و وقتی که فهرست جامعی تهیه کرد و اشکالات را مشخص نمود گزینه های مؤثر و سودمند را انتخاب و بقیه را حذف می کند.
۳) خلاقیت را همچنین می توان با جایگزین کردن تفکر عمودی با تفکر افقی یا زیگزاک از قوه به فعل درآورد. تفکر عمودی، قویاً عقلانی و منطقی است و دارای فرایند زنجیره ای است که هر حلقه آن در یک توالی ناگسستنی در پی حلقه پیش از خود می آید. هر حلقه از زنجیره این تفکر، لزوماً باید معتبر و درست باشد. افزون بر آن، تفکر عمودی، فقط چیزی را گزینش و بررسی می کند که ذیربط با موضوع باشد.به عکس آن، تفکر افقی در گستره سطح حرکت می کند و رو به سوی گوشه ها و جوانب دارد و چنین نیست که راه حلی را بپروراند، بلکه به بازسازی و تغییر آن می پردازد. تفکر افقی به صورت فرآیند زنجیره ای نیست. برای مثال انسان ممکن است برای گشودن مشکلی به جای آنکه از محل شروع راه حلی که مرسوم است، آغاز کند، از نقطه آخر آن بیآغازد و سپس به مراحل ماقبل آن برگردد. هر مرحله از تفکر افقی لزوماً درست و معتبر نیست، زیرا چه بسا اقتضا کند از مسیری انحرافی بگذرد تا اینکه به جایی برسد که راه درست، پدیدار و آشکار گردد و در خاتمه اینکه تفکر افقی خود را پایبند اطلاعات مربوط با موضوع نمی کند و به عمد اطلاعات خارج از محدوده یا غیرمربوط را به کار می گیرد تا شیوه جدیدی برای نگرش به مشکل بیابد. ب- روشهای گروهی برای برانگیختن خلاقیت بیشترین تلاش در زمینه پرورش خلاقیت را می توان در حوزه کارهای گروهی مشاهده کرد. برجسته ترین شیوه های گروهی برای پرورش خلاقیت عبارتند از: روش طوفان فکری (سیال سازی ذهن)، روش گوردن و روش تلفیقی نامتجانس ها.
1 - روش طوفان فکری(یا بارش مغزی) وجه شباهت روش طوفان فکری و روش گوردن در آن است که شش تا دوازده نفر برای مدت معینی پشت میزی می نشینند و سعی می کنند به طور آزادانه و فارغ از هر گونه عوامل بازدارنده ذهنی تا جایی که امکان پذیر است به ارائه روش ها بپردازند. در این جلسه باب نقد و انتقاد درباره پیشنهادها کاملاً بسته است و تمامی پیشنهادهایی که در جلسه مطرح می کنند، می نویسند تا بعداً راجع به آنها به بحث و بررسی بپردازند و اما وجه تفاوت این دو روش، در آن است که در شیوه طوفان فکری، اعضای گروه درباره مشکل، آگاهی دارند و رئیس جلسه طوفان فکری، مشکل را به روشنی تمام بیان می کند، به گونه ای که همه شرکت کنندگان به درک آن نائل آیند. سپس وی اعضای گروه را موظف می کند تا جایی که امکان دارد ذهنیت خود را درباره مشکل بیان کنند.
2- روش گوردن روش گوردن، بر خلاف روش طوفان فکری، فرصت های بیشتری را برای ارائه راه حل های واقعاً بدیع و تازه مهیا می کند. چون که فقط رئیس جلسه از ماهیت دقیق مشکل آگاه است، او به جای اینکه مشکل را به روشنی برای گروه بیان کند، فقط به طور غیرمستقیم بدان اشاره می کند. برای مثال رئیس جلسه در روش طوفان فکری ممکن است مشکل را بدین صورت بیان کند: «مدرسه ما سال آینده فضای آموزشی کافی برای ثبت نام کنندگان احتمالی ندارد.» اما رئیس جلسه در شیوه گوردن ممکن است فقط عبارت های «فضای آموزشی» یا «زیادی تعداد ثبت نام کنندگان» را بگوید. هر چند در روش گوردن، اتلاف وقت، بسیار زیاد است و کمتر ناظر بر هدف است، ولی فرصتی را برای شرکت کنندگان فراهم می کند تا راه هایی را بدون دخالت فلج کننده راه حل های سنتی کشف کنند. این روش به جای آنکه با تعبیر و تفسیر راه حل های موجود، برای اندیشه محدودیتی ایجاد کند، آن را مجاز می کند تا با آزادی کامل جولان دهد و تنها محدودیتی که برای اندیشه حادث می شود ناشی از دلالتهای ضمنی کلمه یا کلماتی است که رئیس جلسه در اختیار شرکت کنندگان گذاشته است. روش تلفیق نامتجانس ها یکی از مفیدترین راههای رشد قوه خلاقیت، تلفیق نامتجانس هاست و آن شیوه ای است که سعی دارد عناصر متفاوت و بی ربط را با هم تلفیق کند تا از این رهگذر راه حل های تازه ای برای مشکل پیدا کند. بدیهی است که خیلی از مشکلاتی که حادث می شوند، تازگی ندارند. آنچه محل بحث است، این است که مشکل را باید به شیوه ای تازه نگریست. این دیدگاه در جای خود، ظرفیت و امکانی را برای عرضه راه حل های اساساً نو فراهم می کند. برای یافتن نگرش های نو در مورد مشکلاتی که سابقه وقوع دارند، ضروری است که شیوه های آشنای نگاه کردن به مسائل را کنار بگذاریم. روش تلفیق نامتجانس ها به نحو گسترده ای از تمثیل، برای پیدا کردن شباهت ها و همانندی های موجود در کارکرد پدیده ها و روابط میان آنها استفاده می کند. برای نمونه، تمثیل مستقیم، می تواند با مقایسه وجوه شباهت در واقعیات، علم و فناوری، راه حل های تازه ای را کشف کند. «الکساندر گراهام بل» با فهمیدن سازوکار عناصر موجود در گوش و به کار بستن آنها در «جعبه سخنگوی» خود به پدیده ای شگفت انگیز دست یافت. او بعد از اینکه پی برد استخوان های برجسته ای در گوش با غشای نازکی کار می کنند، از خود پرسید چرا قطعه ای محکم و ضخیم از غشا نباید تکه ای از استیل را حرکت دهد. او از درون همین قیاس، تلفن را طراحی کرد.
چـهره خـوانـی به این مـعـنـا است که شما فـقــط با با نگاه کردن به صورت اشخاص پی بـه خـصـوصـیات اخلاقی و شخصیتی او ببرید. چـهره خـوانـی توسـط مردم در اعصار مختلف انجام شده است.شـناخـتـن افراد تنها از روی خصوصـات ظـاهـری آنها مساله بسیار جالبی است. نـکات ظـریف و دقیـق و پیچیدگیهای بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی ما در اینجا به بیان نکات اصلی تر ومهمتر آن بسنده می کنیم.
چهره خوانی چیست؟
بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه ویژگیهای شخصیتی، متوجه افکار و درون دیگران شود. با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تـقسـیم شـده است. بـرای مثـال "متوپوسکپی" علم پی بردن به سیرت و درون آدمی از روی خطوط روی پیشانی است."فرنولوژی" علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه میباشد که به بنا نهادن شخصیت و امیال ذاتی و روانی افراد کمک می کند."فیزیـوگـنومی" یا عـلم چـهره شـنـاسی، موضوعی است که ما به آن خواهیم پرداخت. این علم به ما می آموزد که چگونه از روی چهره افراد پی به شخصیت آنها ببریم.امروزه دانشمندان به چنین علومـی، "شـبـه علـوم" اطـلاق کرده و بـهای زیـادی بــه آن نمی دهند و هـمانند عـلومی مانـنـد "طالع بـینی" به آنها می نگرند: اثبات نشده ولی بیضرر. با این وجود هنوز بسیاری از مردم چهره خوانی را راهی مطمئن برای قضاوت در مورد افراد می دانند. چیزی که اهمیت دارد این اسـت کـه چـهره را بصورت کامل و دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تا رسیدن به همه حقایق از قضاوتهـای شـتابزده اجتناب کنیم.اکنون گذری می کنیم بر نکات بنیادین چهره خوانی و چگونگی تشخص شخصیت افراد:
شکل صورت
دراز و کشیده: افرادی که دارای چنین صورتی هستند عموما" دارای صـبر و تحمل زیاد بوده و توانایی حل مشکلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش ترکیب بودن افراد با چنین صورتی نشانگر این است که آنها معمولا کارهای خـود را نـیـمـه تمام رها نکرده و عادت به انجام امور بطور تمام و کمال دارند.
گرد: این شکل دلالت بر امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساکت را به بمبی از خنده و شادی تبدیل کنند.
پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا افراد روشنفکری می باشند.
مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـکوشـی بـرای دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیرکی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود.
پیشانی
صاف: کسانیکه که دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در حال تفکر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند.
چروکیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد که ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند.
چشم
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی و واقعی ما می باشند.
اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلک پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن شخص انسانی مضطرب و نگران است.
تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر تندخویی و پرخاشگری در فرد است.
روان پریشی: چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود.
شادی: وجـود خـطوط کـوچـک در خـارج از چـشمها حاکی از خنده رویی و شادبودن فرد می باشد.
ابرو
صاف: صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه، تفکر و ایده گرایی فرد می باشد.
کمانی: افرادی که دارای ابروهای خمیده و کمانی هسـتند از حـکایـتـها و داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند.
باریک: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به نفس اندکی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریکی، بالا و گرد نیز باشد. پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است که فرد دائما" در حال تفکر و اندیشـه بـوده و ایده های جالبی در سر دارد.
پلک
کوچک: اگر فاصـله بـین بالای پلک و مژه کم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و اینکه آن فرد حتی ممکن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیک نکند.
بزرگ: بزرگ بودن پلک دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد.
بینیکوچک: گفته می شود اشـخاصی که بـیـنی کـوچـک دارنـد ذاتـا" افـرادی ضعیف و اغلب غیرقابل اتکا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند.
بزرگ: بزرگی بینی نشانه ابتکار و عزم و اراده می باشد. یک شـخصـیت قـوی که اثرش را برجای خواهد گذاشت.
تیز: تیز بودن نوک بینی نشانگر این است که فرد خود را مقید به رعـایـت آداب و رسـوم ندانسته و با اطرافیانش به راحتی برخورد می کند. ایـنگونه افراد خـود را بـاور داشـتـه و بی باکانه و متهورانه خود را به دیگران نزدیک می کنند.
خودخواهی، دودلی و حساس بودن از جمله ویژگیهای کسانی است که دارای چنین بینی می باشند.
گوشکوچک: کوچکی گوش نشانه تزلزل و احساس نا امنـی در افـراد اسـت هر چند اینگونه افراد می دانند که چه می خواهد و معمولا" سخت کوش و کارکن هستند.
بزرگ و دراز: این قبیل افراد معمـولا انـعـطاف پـذیـر نـبـوده و به سـختی آرام و بی خیال میشوند.
پرمو: افرادی که دارای گوشهایی پرمو هـستند مـعـمـولا وسـواسـی و نـکـته بین بوده و وقت زیادی را برای چیزهای بی اهمیت تلف می کنند.
گونهبرجسته: برجسـتـگی گـونه نشـانگر قـدرت، انـرژی و اعـتماد بنفس است. کسانی که دارای گـونه بـرـسته می باشند تمایل بیشتری برای پذیرفتن اشتباهات دیگران دارند.
گود: علاوه بر جذابیت و زیبایی دلیلی بر خوش مشربی و سازگاری فرد می باشد.
چانه و فکفک چهارگوش: افـراد با فـک چـهار گـوش و مـربعی انـسانهای تـسخیر ناپذیر و سرکش می باشند. آنها توانایی تبدیل رویاهایشان به واقعیت را دارند.
چانه های برآمده: اینگونه افراد، اشـخاصی خود ستـا بوده و تصـور میکنند هیچ چیزی جز خود آنها اهمیت ندارد و جز خودشان حرف کس دیگری را قبول نداشته و خود را عقل کل می دانند.
لبقلوه ای: لبهای قلوه ای علاوه بر زیباتر نمودن صورت،نشانه بخشش و گشاده دستی می باشد. معمولا اینگونه افراد تمایل دارند در مورد خودشان صحبت و گفتگو کنند.
نازک: نازک بودن لب بیانگر خویشتن گرایی ذاتی در اشخاص است.
لب بالایی نازک پایینی قلوه ای: نشانه این است که فردی متـقـاعد کنـنـده و مـجاب کننده می باشد.
مطلب آخر
چهره خوانی یک علم دقیق و ثابت شده نیست و حتی با گذراندن دروه های آموزشی دقیق و پیشرفته نیز نمی توان بطور قطع در مورد شخصیت و درون افراد صــحبت نمود. نتایج شما در سنجش شخصیت، بستگی به تعداد فاکتورهای مورد تحلیل قـرار گرفـته دارد ولی با بـیاد داشتن نکات ذکر شده می توانید قبل از صحبت کردن با افراد تا حدی متوجه شخصیت آنها شوید.
کنار آمدن با مرگ عزیزان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. همانطور که انسانها با هم متفاوت هستند، مرگ آنها هم متفاوت است. تنها نقطه اشتراک همه انسانها این است که همه روزی می میرند.
برای اینکه روابط سالمتر و شادتری داشته باشید روشی که با دیگران ارتباط برقرار میکنید را تغییر دهید. اگر میخواهید همه روابط زندگی شما از جمله ارتباط با رئیس، همکاران، اعضای خانواده، دوستان و همسر به خوبی پیش برود، یک نگاه عمیق و دقیق به طرز برخورد خود با دیگران بیندازید. از عاداتی که نادانسته و ناخواسته پیدا کردهاید تا طریقی که در محل کار خود به انتقادات پاسخ میگویید میتوانند اثری عمیق روی توانایی ایجاد یک ارتباط موفق پایدار داشته باشند.
1- شنونده بهتری باشید
اغلب گفته میشود که کلید یک رابطه سالم، گوش دادن است. اما این فقط به معنی باز نگاه داشتن گوشها نیست. ما اغلب از چیزهایی که در روند گوش دادن اختلال ایجاد میکنند آگاه نیستیم، مثلا…
فکر کردن همزمان: از آنجاییکه جریان فکر ما سریعتر از صحبت کردن ماست پروسه فکر کردن اغلب با حرف زدن تداخل میکند. بسیاری از افراد متوجه میشوند که در حالی که دوست یا همکارشان در حال صحبت کردن است، مغز آنان در حقیقت به جای گوش دادن به صحبت فرد بیشتر روی تهیه یک جواب تمرکز کرده است. برای برطرف کردن این حالت سعی کنید مانند کارآگاهان باشید. تصور کنید که شغل شما این است که دقیقا آنچه را که فرد مقابل میگوید بفهمید. حتی در مورد نقطه نظرات خاص فرد از او سوال کنید. این به شما کمک خواهد کرد که فکر خود را روی صحبت فرد مقابل متمرکز کنید.
رفتارهای پیشداورانه: اگر اعتقاد قلبی شما این است که نظر شما هیچگاه تغییر نمیکند و یا شما فقط خود را قبول دارید و اهمیتی به دیگران نمیدهید . این طرز فکر نیز مانع از گوش دادن دقیق میشود . شما در واقع قبل از اینکه چیزی را شنیده باشید آن را مردود دانستهاید. راهحل این است که به خود یادآوری کنید که انتخاب شما این است که گوش فرا دهید و همینطور به یاد داشته باشید که گوش دادن به دیگران خود موجب میشود که آنها نیز بهتر به حرفهای شما گوش دهند.
پرتشدن حواس: اگر ما به طور خاص به گفتههای فرد مقابل علاقهمند نیستیم و یا اینکه واقعا نمیخواهیم به حرف آنها گوش دهیم، خیلی راحت ممکن است به چیز دیگر توجه کنیم و یا حتی چشمهایمان را به سمت دیگر بچرخانیم و نطق طرف را کور کنیم . اما در اینجا هم حداقل میشود یک نمایش توجه کردن را بازی کنید و به چشمهای طرف مقابل نگاه کنید و سرتان را تکان دهید و گاهی نیز اصوات تاییدکننده به کار ببرید.
2- بدانید چه موقع ساکت شوید
آیا تا حالا متوجه شدهاید که شما دارید جملات دیگران را تمام میکنید؟! این کار را متوقف کنید. همه انسانها یکسری نیازهای اولیه دارند از جمله اینکه احساس کنند که اهمیت دارند و فهمیده میشوند وقتی شما اجازه نمیدهید که فرد حرفش را تمام کند و در یک گفتگو به میان صحبت فرد مقابل میپرید و جملات او را تمام میکنید در واقع تلاش او برای ارتباط برقرار کردن را میربایید و باعث می شوید فرد احساس ناامیدی و نادیده انگاشته شدن کند. ربودن مکالمه مانع از پیدایش عمق و صمیمیت درگفتگو میشود و آن را تبدیل به یک گفتگوی سطحی و یک طرفه میکند . بخصوص افرادی که مکررا این کار را انجام میدهند احساس نخوت را منتقل میکنند و به نظر میرسد فرد رباینده مکالمه معتقد است که همیشه بهتر از همه میداند.
و اما اگر شما کسی هستید که گفتگوی شما ربوده میشود چه باید بکنید :
عقبنشینی نکنید. به جای آن بگویید: «اگر میتوانستم حرفم را تمام کنم …»
خودتان نمونه خوبی باشید. اگر موقعی متوجه شدید که شما خود کلام فرد رباینده مکالمه را قطع کردید. بگویید: «ببخشید که حرف شما را قطع کردم. داشتید میگفتید …».
منظور خود را از گفتگو بیان کنید. قبل از شروع به صحبت بگویید: «ببین من فقط میخوام این موضوع را با تو در میان بگذارم. بنابراین لطفا به من جواب نده یا نصیحت نکن. من فقط میخوام که تو گوش بدی.»
3- خواستههای خود را بیان کنید
آیا تصور میکنید که دیگران انتظارات شما از آنان را میدانند؟ بخصوص همسر شما؟ حتما تاحالا پیش آمده است که به همسر خود گفتهاید: «من نباید این را به تو بگویم. تو خودت باید بدونی …»
خیلی خوب میشد اگر آدمها به صورت شهودی میفهمیدند که طرف مقابلشون دقیقا چی میخواد و چه انتظاراتی داره اما در واقعیت اینطور نیست. اگر تصور شما این است که دیگران دقیقا باید بدانند که شما چه انتظاراتی دارید و چه فکر میکنید و یا دوست دارید دیگران چگونه با شما رفتار کنند، در این صورت اغلب ناامید خواهید شد. اگر شما از این جهت فرد مقابل را سرزنش میکنید در واقع مسوولیت بیان انتظارات و خواستههای خود را نپذیرفتهاید.
از خودتان بپرسید:
آیا انتظارات خود را واضح و شفاف بیان کردهاید؟
یا انتظارات شما از دیگران منطقی و واقعگرایانه است؟
آیا به طرف مقابل هم این فرصت را دادهاید که انتظارات خود را از شما بیان کند؟
4- اعتماد به نفس بیان حرف خود را داشته باشید
اگر شما از آن دسته افرادی هستید که از مقابله پرهیز میکنند، احتمال دارد که از کنار مشکلات بگذرید به این امید که خودشان برطرف شوند اما این خطر وجود دارد که این روش پرهیز از مقابله به صورتهای اشتباه و مخربی تفسیر شوند. مثلا ممکن است به عنوان نشانهای از ضعف تلقی شود ضمن اینکه صلح کوتاه و موقتی میتواند در درازمدت پیش زمینهای برای یک مشکل مهم شود. برای اینکه در یک مقابله، گفتگو به صورت موفقیتآمیزی پیش برود :
زمانی که داغ هستید حرف نزنید صبر کنید تا آرام شوید
برروی حقایق تمرکز کنید و نه انتقادهای احساسی. نگویید: «تو هیچ وقت گوش نمیدی.» به جای آن بگویید: «قبل از اینکه شروع به صحبت کنی، خوب به حرفهای من گوش بده.»
مثالهای محکم و قطعی ازحقایق ارائه دهید و نه نتیجهگیری شخصی خود را . به جای اینکه به همکار خود بگویید: «انگیزه تو کم شده است.» بگویید: «متوجه شدم که در جلسه کاری ساکتتر از همیشه بودی.»
صحبت خود را با یک جمله مثبت تمام کنید. میتوانید به سادگی بگویید: «متشکرم از اینکه وقتت را به من دادی.» یا «متشکرم که گوش دادی و مطمئنم که از حالا به بعد اوضاع بهتر خواهد شد.»
5- تحسین و تعریف کنید
به راحتی از دیگران تحسین و تمجید کنید. تحسین همسر، دوستان و همکاران یکی از سریعترین راهها برای برقرار کردن پل ارتباطی است. اگر این کار را به خوب انجام دهید و مردم را از تواناییهایی که شما در آنها میبینید آگاه کنید دستاوردهای خوبی هم حاصل خواهد شد.
دلایل متعددی وجود دارد که مردم این کار را زیاد انجام نمیدهند:
ما فکر میکنیم که دیگران نیازی به این کار ما ندارند.
احساس صمیمیت نمیکنیم که بخواهیم از کسی تحسین و تعریف کنیم.
میترسیم که دیگران نیت و هدف ما را اشتباه برداشت کنند.
اما اجازه ندهید که هیچیک از این موارد مانع از این رفتار پسندیده شوند.
چند توصیه برای اینکه چگونه مهارتهای تشویقی خود را بهتر کنید عبارتند از:
تشویق و تحسین را یک عادت خود کنید و نه یک تکنیک برای رسیدن به هدف. فردی باشید که مشوق دیگران است.
از افراد تشکر کنید. در زمان تشکر حتما به فرد نگاه کنید و اگر فرد مقابل همسر یا خواهر و برادر شماست برای افزایش ارتباط احساسی او را لمس کنید.
نوآوری داشته باشید. اگر فرد مقابل از تحسین و تشویق چهره به چهره راحت نیست، روش دیگری را به کار ببرید مثلا فرستادن یک کارت، ایمیل یا یک یادداشت.
اگر کسی در مورد فردی چیز خوبی گفت و تعریفی کرد، حتما این گفته خوب را برای او بازگو کنید.
این نوشته برگرفته از کتاب SUMO Your Relationships نوشته Paul McGee است