راهکارهای خلاقانه
شکی نیست که همه افراد موفق پس از پشت سر گذاشتن دوره های سخت و طاقت فرسای زندگی توانایی عملی کردن اهداف خود را بدست آورده اند. هر گونه شکست، سختی، و مشکل می تواند به منزله سرآغاز ایجاد ابداعات و اختراعات شگرفی به شمار رود. باید توجه داشت که "نیاز" سرچشمه هر گونه نوآوری و اکتشاف است. اگر احساس می کنید در زندگی خود به بن بست رسیده اید باید بدانید که در مکان مناسبی برای افزایش خلاقیت خود قرار دارید، پس دست بکار شوید و از تنگاهای موجود به نفع خود بهره برداری کنید.
1- خشم خود را در آغوش بگیرید.
در مقالات و نشریه های مختلف به وفور می خوانیم که شاد بودن یکی از ارکان زندگی افراد موفق است. اما چگونه می توان خشم را مهار کرد و به واسطه آن به آرامس دست پیدا کرد؟ باید سعی کنید که حتی در بدترین شرایط هم خونسردی خود را حفظ کنید. از امروز تصمیم بگیرید که در برابر مشکلات از خود عکس العملی کاملاً متفاوت نشان دهید. این کار عملی نخواهد شد مگر با کمک گرفتن از نیروی بالقوه خلاقیت.
2- اجازه دهید ذهنتان آزادانه پرسه بزند.
در حقیقت شما به هر چه که فکر کنید ناخودآگاه آنرا به زندگی خود دعوت کرده اید. قدرت تخیل خود را تقویت کنید، به افکار مثبت دامن بزنید، و خوبی ها را در کائنات منعکس سازید. با استفاده از خلاقیت بهترین امکانات و شرایط ممکن را برای خود به تصویر بکشید.
3- نواختن یک ساز را یاد بگیرید.
تحقیقات علمی اثبات کرده اند که گوش دادن به موسیقی سبب التیام آلام و کاهش استرس می شود. کارشناسان اخیراً به این نتیجه رسیده اند که موسیقی فعالیت اعصاب مغزی را افزایش داده و در نتیجه میزان خلاقیت و نوآوری افراد را بالا می برد. هنگامیکه فرد خودش شخصاً سازی را می نوازد، آرامش او افزون شده و ذهنش با فراخ بال بیشتری به تفکر واداشته می شود.
4- دنیای اطرافتان را آبی کنید.
در مورد روانشناسی رنگ ها چه اطلاعاتی دارید؟ رنگ آبی تداعی گر آسمان و دریاست که هر دو مظهر آرامش، برکت، و وجود نیروی برتر هستند. از این گذشته روانشناسان معتقدند که قرار گرفتن در محیط آبی و مشاهده مکرر این رنگ سبب افزایش و ارتقای خلاقیت افراد می شود.
5- با افراد خلاق ارتباط برقرار کنید.
ایده های بی نظیر در خفا عملی نمی شوند. سعی کنید با افراد خلاق و فعال ارتباط برقرار کنید تا بتوانید از آنها ایده گرفته و استراتژی هایی را برای عملی ساختن افکار ناب خود پیدا کنید.
6- سفر کنید
سپری کردن مدت زمانی به دور از خانه سبب بالا رفتن حس کنجکاوی و به منزله آن خلاقیت می شود. در سفر ذهن به آرامش می رسد و آمادگی فعالیت مجدد را پیدا می کند.
7- سرزندگی و شادی را به زندگی خود راه دهید.
بیشتر افراد هنگامیکه در شرایط دشوار زندگی قرار می گیرند، حالت هایشان بیش از اندازه جدی می شود، اما تحقیقات گویای این مطلب هستند که سرزندگی، تفریح، و قدری بازیگوشی مسیر خلاقیت شما را باز کرده و راه حل های بی نظیری را در پیش رویتان قرار می دهد.
نظریۀ سلسله مراتب نیازهای مقدماتی انسان که آقای ماسلو (Maslow) در سال ۱۹۴۳ در مقالهای آنرا ارائه نمود، یکی از مباحثی است که در روانشناسی مطرح است و نظریههای متفاوتی در مورد آن ارائه شده است. این ردهبندی نیازها که به صورت یک هرم نمایش داده میشود به این صورت است که نیازهای پایهایتر و مهمتر در پایین هرم قراردارند و هر چه بالاتر میرود از شدت الزام آنها کاسته میشود. البته این بدان معنا نیست که مثلا ردۀ بالا اصلا اهمیت ندارد بلکه اهمیت آن به گونهایست که در کیفیت و چگونگی زندگی خود را بروز میدهد. در اینکه نیازهای اصلی انسان خوراک، پوشاک و مسکن میباشند هیچ شکی نیست اما اگر از زاویهای دیگر به انسان نگاه کنیم، نیازهای دیگری را مییابیم که بدون آنها زندگی انسان امروز غیرممکن نمود میکند. اهمیت این نیازها آنچنان بالاست که میبایست پس از کشف آنها، به فکر راههایی برای ارتقاء و چگونگی پاسخ بهینه به آنها بود. نکتۀ قابل توجه این است که این نیازها شاید در نگاه اول مهم جلوه نکنند اما وقتی بیشتر دقت میکنیم درمییابیم که عدم وجود هریک، امید به زندگی و پیشرفت را از بین میبرد و در بعضی مواقع زندگی را به طور کلی مختل کرده و یا امکان زندگی کردن را از انسانها میگیرد. طبق نظریۀ ماسلو، ۵ دسته وجود دارد که عبارتند از :
الف) نیازهای فیزیکی و مادی : خواب، خوراک، پوشاک، مسکن و … که الزام زندگی است و بدون آنها زندگی غیرممکن است، در درجۀ اول اهمیت قرار دارند و کلیۀ فعالیتهای انسان به گونه ختم به تامین اینها میشوند. این گونه نیازها رابطۀ مستقیم با طول عمر دارند.
ب) نیازهای امنیتی : امنیت مالی و جانی، سلامتی، خانوادۀ سالم و خوب، امنیت اجتماعی و … این دسته از نیازها، همانطور که در شکل میبینید در درجۀ دوم قرار دارند و به گونهایست که تامین این نیازها، زندگی مستقل و آرامی را نتیجه میبخشد. البته تامین این نیازها از لحاظ اهمیت تا اندازهای با نیازهای درجۀ اول برابری میکنند و در کشورهای توسعه یافته هدف اصلی مردم و حکومت تامین نیازهای امنیتی است.
ج) نیازهای اجتماعی : پس از تامین دو نیاز بسیار مهم که ذکر شد و پس از کامل کردن آنها (ابتدا آنها باید تامین شوند) نوبت میرسد به تامین نیازهای اجتماعی - احساسی شامل دوستی و روابط خانوادگی، عشق و ازدواج و … . با توجه به اینکه انسانها نیاز به متعلق بودن و قبول شدن توسط دیگران را در وجود خود دارند، این نیاز پس از پاسخ به نیازهای اولیه خود را بیش از پیش بروز میدهد. رفت و آمدهای خانوادگی، میل به ازدواج و دوست داشته شدن! عضویت در گروههای مختلف، پذیرش در جمعهای دوستان، جلسههای مذهبی، انجمنهای تخصصی همان نیازهایی است که بیشتر ما همه روزه به دنبال آن هستیم.
د) عزت و اعتبار : همۀ انسانها به این نیاز دارند که مورد قبول و مورد احترام واقع شوند. نمایان شده و در جمع برتر باشند و خود را به نوعی بهتر از دیگران جلوه دهند. در درجۀ اول، اعتماد بنفس، نتیجۀ عزت و اعتبار است و افرادی که معمولا منزوی واقع شده و گاهی اوقات از زندگی اجتماعی زده شده و از حضور در اجتماعات هراس دارند، همان افرادی هستند که این نیاز خود را پاسخ نداده و نسبت به آن بیتوجه هستند. باید دقت داشت که عزت و اعتبار موروثی نیست و از ابتدا در نهاد انسان واقع نشده بلکه اکتسابی بوده و با کمی تلاش قابل دستیابی است.
ه) خود شکوفایی : آنچه که ماسلو از این بخش معرفی مینماید این است :”آنچه که انسان میتواند باشد، باید باشد.” افراد خودشکوفا افرادی هستند که عدم نیاز شخصیتی به دیگران در آنها تجلی دارد. زندگی را انطور که هست قبول مینمایند. از هر آنچه که دارند راضی هستند و همیشه رضایت در دلشان موج میزند. شادی و خوشحالی قسمتی از زندگی انهاست. حل مسائل و مشکلات دیگران برایشان مهم است نوآوری و ابتکار، خلاقیت، شایستگی شخصیتی جهت دریافت موهبتهای زندگی عادت آنهاست و از تجربیات قبلی خود جهت پیشرفت برنامه های بعدی خود بهره میگیرند. در نتیجه این هرم اینطور نشان میدهد که پاسخ به سطوح بالایی مستلزم پاسخ به سطوح پایینی است و پس از تامین نیازهای پایینتر میتوان نیازهای بالایی را تامین کرد.چکیدهای از : Wikipedia- psychology.aboutاما طبق ردهبندی دیگری که توسط دکتر ریموند شامو ارائه شده است، نیازهای انسان به ۲ دسته کلی تقسیم شدهاند :۴ نیاز شخصیتی و ۲ نیاز روحی.
الف) نیازهای شخصیتی :
۱ – یقین و اطمینانهمۀ ما به مقداری معین از اطمینان نیاز داریم و باید بدانیم که در بعضی موارد هیچ دستی نیست که ما را یاری دهد. ما باید بدانیم و اطمینان داشته باشیم که مقدماتیترین ضرورتهای زندگی برای ما تهیه شده است و همه چیز در اختیار ماست. پس باید احساس امنیت کرده و خود را تنها دریابیم.
۲ – بلاتکلیفی و تردید نسبت به امور پیش رواگر ما نسبت به آینده و آنچه قرار است برایمان اتفاق افتد آگاه بودیم و به راحتی میتوانستیم دریابیم که فردا چه اتفاقی در انتظار ماست، بیشک با زندگی خسته کنندهای روبرو میشویم و تلاشهایمان برای امرار معاش بی معنی بود. پس اینکه نمیدانیم آیندۀ ما به چه صورت رقم میخورد باعث ایجاد نوعی انرژی جهت امرار معاش میشود.
۳ – اعتبار و عزت هر کس به اندازهای هر چند مختصر و کم نیاز به مهم بودن و ارزشمند بودن دارد؛ اینکه برای عدهای و یا حداقل یک نفر مهم باشد و اینکه وجودش اهمیت داشته باشد.
۴ – ارتباط و عشق(No man is an island – جان دون) به راستی که هیچ کس به تنهایی نمیتواند زندگی کند. هر کسی نیاز دارد که با دیگران ارتباط داشته باشد و در این میان دوست داشته شود و گاهی مورد ستایش قرار گیرد به عبارتی هرکسی نیاز دارد که به قلب شخصی دیگر تعلق داشته باشد.
ب) نیازهای روحی :
۱ – رشد و ترقیما نیاز به این داریم که احساس کنیم در حال رشد و ترقی هستیم و زندگیمان هر روز بهتر از دیروز است و همچنین قبول اینکه سیرتکاملی داریم امری است که عدم وجود آن باعث رکود در زندگی و نیل به اهداف میشود.
۲ – همکاری، تعاوناین امری طبیعی است که یک انسان سالم، احساس کمک به همنوع را در وجود خود دارد. این عمل باعث نوعی احساس خوب بودن و مفید بودن را در ما بروز میدهد. همکاری و تعاون در واقع قدم آخر از سیر تکاملی انسان است که متاسفانه رو به کمرنگی است.
پاسخ به این نیازها و رفع و چگونگی دستیابی به آنها، در نتیجه ما را متوجه شخصیت واقعی خود میکند و ما را بر آن میدارد تا نسبت به آنچه که در آن ضعف داریم دقیقتر شده و آن نیاز را بیش از پیش پاسخ گوییم. کمبود هر یک از این نیازها ممکن است انسان را از مسیر تکامل شخصیتی منحرف نماید و گاهی به بیراههها کشاند.مثلا کسی که بیش از حد نیاز به اهمیت داشتن و مهم بودن دارد اما در زندگی عشقی و رابطۀهای خود کمبود دارد، در واقع در رفتار خود با مشکل مواجه است و با کمی جستجو درمییابد که با تعدیل این دو میتواند زندگی بهتری را برای خود فراهم آورد.با کمی تفکر و تامل درمییابیم که بسیاری از ما بعضی از نیازهای شخصیتی و روحی خود را نادیده گرفتهایم و گاهی اصلا توجهی به آنها نمیکنیم در حالیکه کلید موفقیت در زندگی شخصی اهمیت دادن به نیازهای اساسی روح و روان و شخصیت است.
10 نگرش که مانع پیشرفت در زندگی می شود
من تا کنون در مورد عقاید مختلف در انسان های متفاوت، صحبت های زیادی کرده ام و حرف های زیادی با شما در این مورد که چگونه می توانید عقاید خود را در جهت بهبودی زندگیتان تغییر دهید، بیان نموده ام. برخی از افراد هستند که دارای نگرش های غلطی در زندگی می باشند و من تصور میکنم که دیگر نوبت به آن رسیده باشد که چند نمونه از این موارد را مخاطب قرار داده و سعی در رفع آنها داشته باشیم.
عقاید ابتدایی ما از روی رفتار و نگرش های پدر و مادر، معلمین، همکلاسی ها، تلویزیون، و سایر رسانه های جمعی شکل می گیرند. زمانی که جوان هستیم تصور میکنیم که بزرگتر ها بیشتر از ما درک می کنند، به همین دلیل هر چه را که می گویند باور می کنیم و به آنها اعتماد می کنیم. زمانی که بزرگتر می شویم به مرور زمان سیستم فکری مخصوص به خودمان را پیدا می کنیم، اما باز هم این امکان وجود دارد که بخشی از تفکرات و نگرش های زمان بچگی در وجود ما باقی بماند. گاهی اوقات خودمان هم متوجه نمی شویم که دارای یک چنین عقایدی هستیم.
در این قسمت چند نمونه از عادات نه چندان مناسب را برایتان ذکر می کنیم؛ ببینید که آیا در ذهن شما هم یک چنین گرایش هایی وجود دارند یا خیر؛
1- اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید
این اتفاق ممکن است در تمام طول دوران تحصیلی و یا دوران شغلی برای ما اتفاق بیفتد. همه انتظار دارند که ما همیشه برنده، برنده، و برنده باشیم. شما باید این عقیده را در ذهن خود پرورش دهید که اگر چیزی را امتحان کردید، و در آن شکست خوردید، باید آنقدر آنرا تکرار کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کرده و پیروز شوید. اگر شما معتقد باشید که اگر در کاری شکست خوردید، آنوقت بازنده هستید پس باید بدانید که با این تفکر تمام مردم دنیا بازنده محسوب می شوند. با یک چنین اعتقادی فقط خودتان را از صحنه پیشرفت دور نگه می دارید. یک ایده نوین را جایگزین این تفکر غلط کنید.
2- اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
منظور من این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را وفق داده از نوآوری ها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که می توانید از افرادی که به سکون تمایل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز کنید. اگر متوجه تغییری می شوید که می تواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد کنید حتماً آن را امتحان کنید.
3- تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن بربیایی
هیچ کس در زندگی از همان ابتدا به اندازه کافی در کاری مهارت بالا نداشته و همه بالاخره از یک جایی کار خود را شروع کردند.اگر تصمیم دارید کاری را انجام دهید، پس از همین حالا شروع کنید، به این دلیل که خیلی چیزها را در مورد آن مطلب نمی دانید، به خود استرس ندهید. حتماً نباید مدرک دانشگاهی داشته باشید تا بتوانید از عهده کاری بر بیایید. باید آنقدر تلاش کنید تا به هدف خود برسید. منابع دیگری بجز دانشگاه هم هستند که می توانند اطلاعات مفیدی را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار دهند. فقط باید راه و روش مناسب را پیدا کنید. اگر کارهایتان را به درستی انجام دهید و از راه درست وارد شوید و ارزش های خود را دست کم نگیرید، به راحتی دیگران متوجه توانایی های شما خواهند شد.
4- برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
میانگن عادی سن در اروپا برای آقایون 75 و برای خانم ها 79 است. این ارقام در امریکا و اروپا نسبت تقریباً مشابهی دارند. البته این رقم هر روزه در حال افزایش است و شاید روزی برسد که میانگین سن انسان ها به 100 سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار می تواند اشتیاق لازم برای انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک سنی از دنیا می رود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
5- پذیرش جبر مطلق
این شما هستید که زندگی خود را کنترل می کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را تقویت می کند. زمانی که نماز می خوانید، نه تنها شکر خداوند را به جا می آورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب می کنید. زمانیکه از او طلب بخشش می کنید، از خودتان بخشش می خواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگیتان را به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این کار را انجام دهند.
6- قدر و لیاقت شما محدود نیست
این حقیقت که شما زنده هستید و زندگی می کنید، باعث می شود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد. اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و توانایی هایی هستند که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول دارم. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید. شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از صمیم قلب آنرا دوست می دارید.
7- جهان اطراف ما تغییر نمی کند
دنیا از شما تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی می کند، یک دنیای متفاوت در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام دهید؟
8- هیچ کس مرا قبول ندارد
من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما اعتماد پیدا می کنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته نکنید.
9- من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم
من این جمله را بارها و بارها از زبان دیگران شنیده ام. ذهن ما همان قدر پول در می آورد که انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم. اصلاً مهم نیست که افکار شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیچه هم نرسید حداقل یک ایده جدید را خلق کرده اید.
10- هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
ناآگاهانه است! شما می توانید جنبه های مختلف زندگی خود را تغییر دهید. برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی می خواهد، اما شما توانایی تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه می خواهید، ببینید چه مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید
دروغ مفهومی است انتزاعی و انسانها تنها به دو دلیل دروغ می گویند: یا برای رسیدن به لذت بیشتر، یا اجتناب از افزایش درد و رنج. عده ی بسیار زیادی از افراد بی هیچ دلیل خاصی و تنها به خاطر تمایلات فردی، روزانه دروغ های بیشماری را بر سر زبانهایشان جاری می سازند. در مورد سوابق شغلی دروغ می گویند، وقتی خانم سوال می کند که لباس جدیدش زیباست (با پوزش از خانم ها) حتی بدون اینکه نیم نگاهی بیندازند، حرف او را تائید می می نمایند و ... در این میان برخی از افراد نیز هستند که تصور می کنند اگر دروغ نگویند نمی توانند به چیزی که می خواهند برسند. یک چنین دروغ هایی می تواند مضر باشد. با این مقدمه اکنون می پردازیم به چگونگی شناسایی دروغگو و به شما یاد می دهیم که چگونه می توانید یک چنین مسئله ای را به راحتی و تنها با نگاه کردن به چشم های طرف مقابل تشخیص دهید.
چشم آیینه ی تفکراتی است که در ذهن جریان دارد. بازتاب کلیه ی فرایندهای ذهنی را می توان بطور مستقیم در چشم مشاهده نمود. تحقیقاتی که در حوزه اعصاب و زبان شناسی انجام گردیده حاکی از این امر است که چشم نسبت به تفکرات مختلف ذهنی از خود واکنش های متفاوت نشان می دهد. به عنوان مثال اگر از شخصی بخواهید تا "یک گاو زرد" را در ذهن خود مجسم کند، می بینید که چشم های خود را ابتدا به سمت بالا و سپس به طرف چپ متمایل می کند. این فرایند نشان دهنده ایجاد تصویر خیالی در ذهن فرد است. البته باید دقت داشته باشید سرنخ هایی که از حالات چشم بدست می آورید تنها نشان می دهند که مغز در پاسخ به سوال شما چه واکنشی نشان می دهد، نه اینکه چه رشته افکاری به صورت حقیقی در ذهن جریان دارد. حال با تشریح مثالی که پیشتر به آن اشاره کردیم موضوع را بسط می دهیم. زمانیکه از فرد می خواهید تا یک گاو زرد را مجسم کند، این امکان وجود دارد که او یاد زمانی بیفتد که تصویر یک گاو زرد را نقاشی کرده بوده که سبب می شود جهت مخالف (سمت بالا و راست) را نگاه کند.
این اطلاعات چه کمکی در زمینه شناسایی افراد دروغگو می کند؟
خوب فرض کنید که شوهر شما دیر به خانه آمده و از قبل به شما گفته که قصد دارد تا با دوستانش برای نوشیدن یک آب میوه بیرون برود. زمانیکه به خانه بر می گردد از او سوال می کنید: "خوش گذشت ؟" زمانیکه او پاسخ می دهد: "بله، خیلی خوب بود" شما متوجه می شوید که به سمت چپ نگاه می کند. یک چنین مسئله ای نشان می دهد که این پاسخ ساختگی است چراکه جهت چشم هایش نشان از تصویر سازی خیالی در ذهنش دارد. از سوی دیگر نگاه کردن به سمت راست نشانگر یادآوری خاطرات است و نشان می دهد که او زمانی را با دوستانش سپری کرده و آلان در حال یادآوری آنهاست پس راست می گوید. دلیل وجود ندارد که در مورد این مطلب که به او خوش گذشته یا نه به شما دروغ بگوید، بنابراین شما به راحتی از روی این قضیه می توانید تشخیص دهید که آیا با دوستانش برای صرف نوشیدنی بیرون رفته بوده یا خیر.به سمت بالا و چپ
نشانگر: ساختن بصری تصویر
اگر از کسی بخواهید تا "یک بوفالوی بنفش" را مجسم کند، در حین فکر کردن به بوفالو چشم هایش به سمت بالا و چپ گرایش پیدا می کند و از نظر دیداری آنرا در ذهن خود به تصویر می کشد.
به سمت بالا و راست
نشانگر: یادآوری بصری تصویر
اگر از کسی بپرسید: "اولین خانه ای که در آن زندگی میکردید چه رنگی بود؟" در حالی که درگیر فکر کردن هستند، چشم هایشان ابتدا به سمت بالا و سپس راست متمایل می گردد و در طی این پروسه به یاد می آورند که زمان بچگی خانه ی آنها چه رنگی بوده.
سمت چپ
نشانگر: ساخت آواهای شنیداری
اگر از کسی بخواهید تا "بلندترین صدایی که ممکن است وجود داشته باشد" را در ذهن خود مجسم کند، زمانیکه ذهن آنها در حال ایجاد این صداست، چشم ها به سمت بالا متمایل می شوند.
سمت راست
نشانگر: به یاد آوردن آواهای شنیداری
اگر از کسی سوال کنید: "صدای مادربزرگت را به یاد می آوری" جهت چشم هایشان در طی فرایند یادآوری به سمت راست متمایل می گردد.
به سمت پایین و چپ
نشانگر: بساوایی / بویایی
اگر از کسی بپرسید : "آیا بوی آتشی که در اردوگاه به پا شده بود را به خاطر می آوری؟" چشمان آنها به سمت مذکور متمایل می گردد. جهت چشم هنگام به خاطر آوردن احساسات، بو، و مزه اینچنین است.
به سمت پایین و راست
نشانگر: مکالمه درونی
این مطلب نشان می دهد که فرد در حال صحبت کردن درونی با خودش است.
نکات نهایی
- نگاه مستقیم به سمت جلو و یا نگاهی که چشم ها در آن خیره و بدون حرکت هستند هم می تواند نشان دهنده ی دسترسی بصری باشد
- ممکن است که در افراد چپ دست کلیه نکات ذکر شده عملکرد قرینه داشته باشند.
- مانند کلیه ی علائم دروغگویی، برای برخورداری از تشخیص صحیح باید ابتدا از رفتارهای اولیه فرد دروغگو مطمئن شوید و بعد از روی حالت چشمانشان نتیجه بگیرید که در حال دروغ گفتن است.
''نه '' ها ذاتا هنرمند هستند . بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند . با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ کـس برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید.در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند 1- 2- 3- 4- 5- 6- 7- 8- 9-
خوابیدن به حالت جنینى:
کسانى که به حالت جنینى مىخوابند، به عبارتى به پهلو مىخوابند و پاهایشان را در شکم خود جمع مىکنند در حالى که دستهایشان روى هم و در
جلوى صورتشان قرار دارد، معمولا از جمله اشخاصى هستند که بسیار حساساند. آنها ممکن است در ابتدا که با دیگران ملاقات مىکنند خیلى خجالتى به نظر برسند اما به زودى با دیگران ارتباط برقرار مىکنند. این وضعیت خواب در میان اشخاص مختلف بسیار متداول است و در زنان نسبت به مردان دو برابر
افزایش مىیابد.
خوابیدن به حالت صاف:
اغلب کسانى که به پهلو و حالت صاف مىخوابند و دستهایشان نیز به حالت صاف در کنارشان قرار دارد، افرادى اجتماعى هستند که خیلى زود به غریبهها
اطمینان مىکنند اگرچه ممکن است گول بخورند.