عمل مادی: عملی ست که در عالم واقع اتفاق می افتد و اثر مادی هم دارد مثل نوشتن و راه رفتن و..
عمل حقوقی: عملی ست که در عالم اعتبار و حقوق رخ می دهد و در عالم واقع اثری ندارد فقط اثر حقوقی دارد مثل خرید و فروش و..
عمل حقوقی یا عقد است یا ایقاع، عقد که با دو اراده واقع می شود و ایقاع که به یک اراده احتیاج دارد.
واقعه حقوقی: یک اتفاق است که بدون اراده ما باعث ایجاد اثار حقوقی می شود، ممکنه عمل ما علت وقوع اتفاق باشد اما اثارش از اراده ما خارج بوده و در واقع قانونگذار ان را تعیین کرده. (مثل غصب کردن مال دیگری که اثر ناخواسته ش مسئول شدن ماست). بعضی از وقایع هم که کاملا از اراده ما خارج است مثل تولد و مرگ.
حق انتفاع، بر طبق قانون حقی است که به موجب ان شخص می تواند از مالی که عین ان متعلق به دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.
عقد حق انتفاع، عقدی مدت دارست که تقسیم می شود به
عمری: حق انتفاعی که به مدت عمر (مالک، یا منتفع یا شخص ثالثی) ایجاد می شود.
رقبی، حق انتفاعی که برای مدت معینی بر قرار می شود.
سکنی که ربطی به مدت ندارد، بلکه اختصاص به سکونت دارد و ممکنست به صورت عمری باشد یا رقبی.
اگر مالک مدتی معین نکند، می شود "حبس مطلق" که تا زمان فوت مالک باقی خواهد بود مگر مالک پشیمان شود.
حق انتفاع قابل نقل وانتقال است مگر جائیکه شخصیت منتفع عامل بر قراری عقد باشد. ( یعنی فقط برای او ایجاد شده باشد)
اگر مدت تمام شود یا مال مذکور از بین برود یا مالک رجوع کند یا مالک در مورد حبس مطلق فوت کند یا مالک، مال را به منتفع انتقال دهد، حق انتفاع زائل می شود.
اموالی که مالک خاص ندارند:
* مشترکات عمومی
* مباحات
* مجهول المالک
مشترکات عمومی، یک قسمتش ملک دولت است مثل بانکها و کشتی های تجارتی و قسمت دیگر ملک دولت نیست و دولت فقط ولایت بر حفظ انها دارد:
راه های عمومی که انتهای انها مسدود نیست
اموال مورد استفاده عموم مثل پل ها، کاروانسراها، مدارس قدیمه و میدانگاه های عمومی و قنوات و..
اموال اختصاص یافته به خدمات عمومی مثل خاکریزهای نظامی، اسلحه، سیم های تلگرافی، موزه ها و کتابخانه های عمومی و اثار تاریخی و..
رودخانه ها و جنگلها
مباحات، مالی است که مالک ندارد و بر طبق قانون امکان تملک یا انتفاع از ان وجود دارد.
مجهول المالک هم مالی است که مالک خاص دارد ولی مشخص نیست، این اموال با اذن حاکم به مصرف فقراء می رسد.
هر چه از دل می خورم از روزیم کم می کنند
در حریم سینه ی من دل نبودی کاشکی
ان که اخر سر به صحرا داد بی پال و پرم
روز اول این قفس را در گشودی کاشکی
**
می روم از خود برون شاید که پیش اید کسی
نیست غیر از گوشه ی دل در جهان اب و گل
گوشه ی امنی که یک ساعت بیاساید کسی
"صائب تبریزی"
تا، یک پیاله
ابی دریا را
در خود بگنجاند از هزار رود باید بگذرد
نازنین من، راه پر پیچ و خمی دارد "شدن
تا یک جرقه گرمی خورشید را در خود بگنجاند
از هزار کهکشان باید بگذرد
نازنین من، راه طاقت فرسایی دارد "شدن
"صمصام کشفی"
چنان زلال شده جانم
که سایه ندارم دیگر
دیگر حجاب خورشید نی ام
بر گرده زمین
خود نور شده، جانم
بازتاب تو، نه
توی توام اکنون
دمی دیگر
تنها دمی دیگر
به همنشینی ات اگر رخصتم دهی
حاجت هیچ واژه نیست به بیان ام
جذب تو می شوم
و می شوم، من تو
جنون که می گیردم
از خود تهی می شوم
و جهان که ظرف من است، نیز
پیاله ای می شود از من تهی
جنون که می گیردم من تهی شده از من
_کولی وش_
پیاله ی از من تهی را بر سر دست
پی ی خود می گردد
جنون که می گیردم
اصیل می شوم
و هم پیاله گی می کنم با واژگان مجنون
که زاینده کلام اند و افریدگار
جنون که می گیردم پوست می ترکانم، جوانه می زنم و گل می دهم
با این همه تا نگویی "دوست می دارمت" بر نمی دهم
سلام
سلام
سلام...
خوبید؟ دلم برای همه تون تنگ شده بود، دیروز فقط فرصت کردم یکی دو تا نظر بذارم، همین
اما امروز اگه خدا بخواد می خوام تا شب اینجا باشم!!
" یا رب جمعه است عطا بر همه ده
بر ماتم و اندوه همه خاتمه ده
پایان غم همه ظهور مهدیست
تعجیل فرج به مهدی فاطمه ده "
"عاشقانه دوم"
خوش بو تر از انی
که پرز هزار زنبور مرکب ات باشد
شیرین تر از انی
که ظرف هزار کندو خانه ات باشد
خوش بوی شیرین
گل خندی بزن و به گرده ای یادم کن!
"زیر ستاره صبح"
"ائینه"
هر اینه
از ائینه یی می گذرم
دو نیم می شوم
نیمی ام اب
نیمی ام سنگ
نیمه ابی ام از نیمه سنگی ام فواره می کشد
و نیمه سنگی ام از اب سر بر می کشد
تا چشم سنگی ام
در ابیای چشم ابی ام خیره می شود،
خروش نیمه ابی ام
هیمنه ی نیمه ی سنگی ام را
چکه
چکه
چکه
اب می کند
ابی از درون سنگ
سنگی از درون اب جاری می شود
جریان نیمه ابی ام
سکون نیمه سنگی ام را صیقل می دهد
ائینه در ائینه می شوم
و هر چه را که از من می گذرد
دو نیم می کنم
نیمی اب
نیمی سنگ
همیشه نیمه ی سنگی از نیمه ابی سر بر می کند
و خروش نیمه ی ابی از نیمه ی سنگی ائینه می سازد.
"زیر ستاره صبح، صمصام کشفی"
*
**
یاران ره عشق منزل ندارد
این بحر مواج ساحل ندارد
"باری که حملش ناید ز گردون"
"جز ما ضعیفان حامل ندارد"
چون ما نباشی مجنون، که لیلی
غیر از دل ما محمل ندارد
**
*