معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 286033
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
1.Oprah Winfrey ارزش خالص دارایی : millions $ 1,500 سن : 52 مجرد شغل : مجری 
تلویزیونی ------------ 

2.J.K. Rowling ارزش خالص دارایی : millions $ 1,000 سن : 43 ازدواج کرده و طلاق 
گرفته تعداد فرزند : 3 شغل : نویسنده (خالق هری پاتر) ----------------- 

3.Martha Stewart ارزش خالص دارایی : millions $ 638 سن : 64 ازدواج کرده و طلاق 
گرفته تعداد فرزند : 1 شغل : طراح دکوراسیون داخلی --------------- 

Madonna .4 ارزش خالص دارایی : millions $ 325 سن : 49 متاهل تعداد فرزند : 3 شغل : 
خواننده ----------------- 

5.Celine Dion ارزش خالص دارایی : millions $ 250 سن : 38 شغل : خواننده --------------- 

6.Mariah Carey 6 ارزش خالص دارایی : millions $ 225 سن : 36 مجرد شغل : خواننده ------------------ 

7.Janet Jackson ارزش خالص دارایی : millions $ 150 سن : 40 مجرد شغل : خواننده ---------------- 

Julia Roberts .8 ارزش خالص دارایی : millions $ 140 سن : 39 متاهل تعداد فرزند : 2 
شغل : هنرپیشه ------------------- 

9.Jennifer Lopez ارزش خالص دارایی : millions $ 110 سن : 38 متاهل تعداد فرزند : 0 
شغل : هنرپیشه / خواننده ---------------- 

10.Jennifer Aniston ارزش خالص دارایی : millions $ 110 سن : 37 مجرد شغل : هنرپیشه 
سینما و تلویزیون ----------------- 

11.Mary Kate & Ashley Olsen - Olsen Twins ارزش خالص دارایی : millions $ 100 سن : 
20 هر دو مجرد شغل : هنرپیشه ----------------- 

12.Britney Spears ارزش خالص دارایی : millions $ 100 سن : 25 ازدواج کرده و طلاق 
گرفته تعداد فرزند : 2 شغل : خواننده --------------- 

13.Judith 'Judge Judy' Sheindlin ارزش خالص دارایی : millions $ 95 سن : 64 متاهل 
تعداد فرزند : 5 شغل : مجری تلویزیونی ----------- 

14.Sandra Bullock ارزش خالص دارایی : millions $ 85 سن : 42 متاهل تعداد فرزند : 0 
شغل : هنرپیشه ------------ 

15.Cameron Diaz ارزش خالص دارایی : millions $ 75 سن : 34 مجرد شغل : هنرپیشه -------------- 

16.Gisele Bundchen ارزش خالص دارایی : millions $ 70 سن : 26 مجرد شغل : مانکن و 
مدل -------------- 

17.Ellen DeGeneres ارزش خالص دارایی : millions $ 65 سن : 48 مجرد شغل : مجری 
تلویزیونی ------------------- 

18.Nicole Kidman ارزش خالص دارایی : millions $ 60 سن : 39 متاهل تعداد فرزند : 2 
شغل : هنرپیشه ------------------------ - 

19.Christina Aguilera ارزش خالص دارایی : millions $ 60 سن : 26 متاهل تعداد فرزند 
: 0 شغل : خواننده ------------------ 

20.Renee Zellweger ارزش خالص دارایی : millions $ 45 سن : 37 مجرد شغل : هنرپیشه 
متاهل تعداد فرزند : 1 شغل : خواننده .
چهارشنبه 7 11 1388 15:1



طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود.
پس 96 روز باقی میماند.اگر داوطلبی در کنکور قبول نشد هیچ تقصیری نداردچرا که سال 
فقط 365 روز است.در حالی که:
1) سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 
روز باقی میماند.

2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق 
برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند.
3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا'' 122 روز میشود. بنابراین 141 
روز باقی میماند.
4) اما سلامتی جسم و روح روزانه1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا'' 15 روز میشود.پس 
126 در روز باقی میماند.
5) طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 
روز باقی میماند.
6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان 
موجودی اجتماعی است.این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند.
7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.
8) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند.
9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید.پس 6 روز باقی میماند.
10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است.
11) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند.
12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست.چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!
نتیجه ی اخلاقی: پس یک داوطلب نرمال نمیتواند
امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد.

 

دسته ها : طنز
چهارشنبه 7 11 1388 14:57


اصولا واژه خودکشی به معنی خود کشتنه. یعنی در این عمل فرد اونقدر خودشو می‌کشه که 
میمیره و این خود کشتن به علت وارد آمدن مصایب و رنج‌های فراوان یا بالعکس صورت می‌گیره
به نظر من خودکشی کار چندان جذابی نیست ولی بسیار هیجان انگیزه و به یه بار امتحانش 
می‌ارزه. من خودم چند بار امتحانش کردم و با اینکه چند بارش هم مردم ولی همچین بگی 
نگی بدم نیومد
برخلاف نظر خیلیها که می‌گن خودکشی خیلی راحت و سهله باید بگم نخییییییییر... 
اونجوریام نیست. هر کاری قواعد و اصول خاص خودشو داره و خودکشی هم جدا از این مطلب 
نیست
اول از همه اون کسایی که می خوان خودکشی کنن رو دسته‌بندی می‌کنیم
کسی که در عشقش شکست خورده
کسی که ور شکست شده
کسی که قاط زده (مثه من)
کسی که از زندگی خیر ندیده
کسی که بدجوری روش فشار اومده
کسی که کنجکاوه زودتر جهنمو ببینه
و خلاصه هر کسی که یه جورایی به آخر خط رسیده
افراد بالا، به هرحال مستقیم به جهنم می‌رن، ولی خدا همشون رو رحمت کنه
شما جزو کدامیک از دسته‌های بالا هستید؟ 
اگه هستید ادامه مطلب رو بخونید و گرنه یه دسته جدید برای خودتون ببازید و بعد بقیه 
شو بخونید
حالا فرض می‌کنیم: طرف تنها میاد توی یه اتاق و در رو قفل می‌کنه و عزمشو برای 
خودکش جزم می‌کنه. به دور برش نگاه می‌کنه و این وسایل رو می‌بینه 
طناب
سیخ کباب
کبریت آغشته به بنزین
قرض دیاز پام
آمپول هوای تهران
دندون مصنوعی حاج خانمشون
لوله گاز
پاکت نایلون
چاقوی میوه بری
نخ کاموایی
سوزن لحاف دوزی
تیغ ریش تراشی مصرف شده
مرگ موش
خب... برای شروع بد نیست
ولی نظرتون رو به یه موضوع مهم ولی پیش پا افتاده، جلب می‌کنم: «تصویر و قیافه و 
دیسیپلین شما بعد از مردن خیلی مهمه
فرض کنید درب اتاق شما رو می‌شکنن و شما رو در حالتی پیدا می‌کنن که از یه طناب از 
سقف آویزونید و دارید مثل پاندول ساعت تاب می‌خورید و زبونتون مثل زبون بلانسبت سگ 
آقای پتیول از دهنتون آویزونه و صورتتون سیاه و ورم کرده و احتمالا در اثر فعل و 
انفعالات شیمیایی شلوارتون هم خیسه 


نه... خودتون جای تماشاگرا باشین، حالتون بهم نمی‌خوره؟ احساس انزجار بهتون دست نمی‌ده؟
قیافه شما بعد از خودکشی باید از همیشه معصومانه تر... از همیشه زیباتر و از همیشه 
دوست داشتنی‌تر باشه تا دل همه حسابی بسوزه
با این حساب، دور حلق آویز کردن... خودسوزی... و خفه‌گی با گاز رو خط بگیرید
یه بنده خدایی از دوستان، خیلی جالب خودکشی کرده که در نوع خودش یه ابتکاره
ایشان، دوتا انگشت شصتش رو فرو کرد توی سوراخای دماغش و با انگشتای دیگرش هم دهنشو 
محکم گرفت و اونقدر خودشو خفه کرد تا مرد

فقط بدی کارش این بود که هیچکس بعد از مرگش انگشتای شصتشو از توی دماغش بیرون نکشید... 
چون به هر حال کار کثیفیه. حالا خودتون قضاوت کنید. این خودکشی ترحم کسی رو بر می 
انگیزه؟
یا اونایی که روی سرشون نایلون می‌کشن و دور گردنشون روی نایلون رو با طناب می‌بندن 
و یا اونایی که خودشون رو جلوی ماشین میندازن و له می‌شن... اینا همشون دیوونه‌ان
خودکشی ایده‌آل خودکشی است که بدون درد، بدون عوارض جانبی، بدون تاثیرات بد و منفی 
روی صورت و اندام، بدون صدا، بدون کثافتکاری و باشه 
ژاپونی‌ها یه جور خودکشی جالب رو ابداع کردن به این صورت که یه سوزن جوالدوز رو 
برداشته و از روی سینه فرو می‌کنن توی قلبشون. البته این کار یه کم درد داره. یه 
جورایی حس می کنید که توی سینه تون آب جوش داره قل می‌زنه. ولی حداقل، عوارض ظاهری 
نداره. ولی بدیش اینه که حتما می‌میرید
در صورتی که خودکشی وقتی خوبه که شما نمیرید

اول خوب فکراتونو بکنین بعد خودتونو بکشید 
یه موضوع مهم توی خودکشی، پشیمونی دیرهنگامه. هشتاد و نه درصد کسایی که خودشون رو 
می‌کشن، وسط یا آخر کار پشیمون می‌شن و این در حالیه که هیچ راهی برای برگشت نیست. 
یه یارویی برای خودکشی یه تیکه پارچه رو گلوله می‌کنه و فرو می‌کنه توی حلقش و با 
ته گوشکوب میده بره پایین ولی همون لحظه پشیمون می‌شه و این درحالیه که داره خفه می‌شه... 
یارو می‌دوه بیرون و از شدت عجله از روی پله‌های آپارتمان پرت می‌شه پایین و می‌میره... 
و جالب اینکه مرگش به علت ضربه مغزی اعلام شد نه خفگی
نکته مهم دیگه اینه که مدت خود کشی نباید زیاد طولانی باشه
مثلا فرض کنید در نوع رگ زدن خیلی طول می‌کشه تا خون تموم بشه و تازه آلودگی خون 
روی زمین و لباساتون رو هم در نظر بگیرید
یا استفاده از گاز شهری امکان داره باعث بشه نه تنها خودتون بمیرید بلکه خونه و 
بقیه رو هم بفرستید روی هوا
پس عاقلانه تر رفتار کنید
تا حالا به چند نتیجه مهم رسیدیم که سعی کنید در خودکشی حتما این نکات را مدنظر 
قرار دهید
زمان خودکشی رو درست انتخاب کنید. (بهترین موقع بعد از ظهر ساعت شش
مبادا بعد از خودکشی از ریخت و قیافه بیفتید
بهترین لباستونو تنتون کنید
حتما یه یادداشت بذارید و علت خودکشی رو شرح بدید و انگشت هم بزنید
خواهشا زیاد کثیف کاری نکنید
موقع خودکشی لبخند بزنید تا لبخند روی لبتون باقی بمونه 
لطفا چشاتونو باز نذارید چون خیلی وحشتناکه
یه بسته دستمال کاغذی حتما روی میزتون باشه
اتاقتونو قبل از خودکشی مرتب کنید. (پلیسا ببینن خوب نیست
رد انگشتتونو همه جا بمالید تا بفهمن خودتون، خودتونو کشتید
یه جوری خودکشی کنید که دوباره بشه زنده تون کرد
دلیلتون برای خودکشی قانع کننده باشه
برای مسایل عشقی خودکشی کردن کار الاغاست... بلانسبت شما
قبل از خودکشی حتما یه فال حافظ بگیرید
قبل از خودکشی استفاده از ادکلن و دئودرانت و زدن مسواک یادتون نره
بهتره بعد از مرگ... مثلا مرگ... در حالت دراز کش باشی
اگه توی دستتون یه گل سرخ باشه صحنه خیلی رمانتیکتر و رویایی‌تر به نظر میاد و اشک 
آور تره
در اتاق رو حتما قفل کنید که جریان هیجان انگیزتر باشه
قبل از خودکشی حتما گریه کنید . صورتتون اشک آلود باشه
خودتونو برای رفتن به جهنم رفتن آماده کنید

حالا جدید ترین و راحت ترین روشهای خودکشی

برای جنس نرینه 
«استفاده از جوراب»
تخت خواب رو آماده کنید
تمام تن و سرتونو ببرید زیر پتو
خیلی آروم نوک انگشتاتونو از زیر پتو بیرون بیارید و جوراباتونو ببرید زیر پتو
هیچ راه نفوذی برای هوا نذارید
یک ساعت بعد... شما مردید
خدا رحمتتون کنه

برای جنس مادینه
« سوء استفاده از موش» 
تخت خواب رو مرتب کنید 
برید زیر پتو 
اتاق حتما کاملا تاریک و ساکت باشه
حالا چشماتونو ببندید و فرض کنید یه موش خوشگل داره روی تنتون راه میره
خواهش می‌کنم جیغ نزنید و بدون سر و صدا از وحشت زیاد بمیرید
مرسی
توی جهنم می‌بینمتون
یه جور خودکشی که بیشتر بین شکمو‌ها رواج داره استفاده از خوراکی برای مردنه. این 
نوع خودکشی خیلی حال داره چون حداقل گشنه نمیمیری! و خوبی مهم ترش اینه که به سر 
منزل مقصود هم نمی‌رسی و معمولا زنده می‌مونی. نمونه‌اش اینکه: یه بنده خدایی که با 
سی‌تا قرص دیازپام خودکشی کرد و دور و بری‌ها به هوای اینکه مرده خاکش کردند و یارو 
بعد از دو سه روز خواب ملس چشاشو باز کرد ودید: ای دل غافل... همه جا سیاهه و یه 
موش هم داره انگشت پاشو می‌جوه. زنده بگوری خداییش وحشتناکه.

 

دسته ها : طنز
چهارشنبه 7 11 1388 14:52

مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می‌کنند، بر اثر کمبود حوصله طلاق می‌دهند، و بر 
اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می‌کنند 

مورچه عاشق دختر همسایه می شه بعد از یک هفته می فهمه که چایی خشک بوده

روزگارم گله مندی شده است من بگیرم تو بخندی شده است ازدلم یاد نکردی شاید،عشق هم 
سهمیه بندی شده است

عبارت «کلاه سرت گذاشتن تا زانو» یعنی چه؟ الف) فروش پراید دوگانه سوز بدون مخزن. ب) 
قول تحویل ال نود تا پس فردا. ج) تحویل پژو 405 با یک مأمور آتش نشانی در صندوق عقب. 
د) من مادرم مریضه، کارت سوختتو بده، چند لیتر بنزین بزنم 

گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست ردپای اشک هایم را بگیر تابدانی خانه عاشق 
کجاست تقدیم به چشمی که اشکش منم، تقدیم به اشکی که غمش منم، تقدیم به شمعی که 
پروانه اش منم، تقدیم به گلزاری که گلش...تویی.وتقدیم به عشقی که عاشقش منم

به یاد آرزوهایی که میمیرند سکوتی میکنم سنگین تراز فریاد 

عشق امانت با ارزشی ست که هر کسی تو قلبش میزاره برای همینه که هر وقت بخوای عشقت 
رو از کسی پس بگیری باید قلبشو بشکونی

به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من در آن 
غرق شده . به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد . و 
چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد

باز هم ثانیه ها اسم تورا جار زدن و دقایق همه امشب به تو تکرار زدن وسکوتی که 
دراین عقربها میچرخید نکند در دل تو اسم مرا دار زدن

وقتی یک مرد از ازدواج می ترسه, واسه این نیست که از دل بستن به یه زن می ترسه, 
بلکه دل بریدن از بقیه زنهاست که اونو میترسونه

توی زندون عشق تو اونقدر شلوغ میکنم و زندون رو به هم میزنم که مجبور بشی منو بذاری 
توی انفرادی قلبت

میخواستم شمع باشم و تا آخر عمر به پات بسوزم، ولی نامرد ادیسون، برق رو اختراع کرد

نحوه عملکرد حراست دانشگاه : دیروز : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!! امروز: 
از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید 

اگه دیدی بچه ای کنار یک روزنامه نشسته و روزنامه زرد شده بدون کار بچه نیست تبلیغ 
ایرانسله

کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن 
بی وفا باور ندارد 

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است 

اسمان را ستاره زیبا میکند باغچه را گل عشق را محبت بیابان را چمن چشم را اشک و تو 
را عمل کردن دماغ زیبا میکند


شب بود ، شمع بود ، من بودم و غم ... شب رفت ، شمع سوخت ، من موندم و غم ... 

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ، ای کاش کودک بودم 
تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای 
کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم 



وفادار تو بودم تا نفس بود دریغا همنشینت خار و خس بود دلم را بازگردان همین جان 
سوختن بس بود بس بود

اگه عشقم حقیره ! اگه جسمم کویره ! اگه همیشه تنهام ! اگه خالیه دستام ! هیچ خیال 
نی!!! برای تو عاشق ترین عاشق دنیام 

کاش میشد روی قلب سرنوشت،لحظه های با تو بودن را نوشت

زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ 
آن شریک باشند

عشق کلید شهر قلبهاست به شرط آنکه : قفل دلت هرز نباشه تا با هر کلیدی باز بشه 
!!!!!

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی، هرگاه زیر پایت خش‌خش برگ‌ها را احساس کردی، هرگاه در 
میان ستارگان آسمان تک ستاره خاموش دیدی، برای یک بار در گوشه‌ای از ذهن خود نه به 
زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر.
دسته ها : اس ام اس
چهارشنبه 7 11 1388 14:48

تا حالا چند تا توپولف تو ایران سقوط کردن

برای همین یه شعرطنز در رابطه اش براتون گذاشتم:

من هلاک تو و خاک زیر پاتم، توپولف!

من زمین خورده‌ی جعبه ی سیاتم، توپولف!

کشته‌ی تیپ زدن و قـدّ و بالاتم، توپولف!

مرده‌ی ریپ زدن و ناز و اداتم، توپولف!

قربـون اون نوسانــات صداتم، توپولف!

یه کلوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



من هواپیما ندیدم اینجوری ناز و ملــوس

می‌پری پر می زنی روی هوا عین خروس!

بذار ایرباس واست عشوه بیاد- دراز لوس-

بدگِلا چش ندارن ببیننت، خوشگل روس!

قربون چشات برم، محــو نیگاتم ، توپولف

یه کلوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



مـــا رو می‌بری نقـــاط دیدنی وقت فرود

گاهی وقتا سر کـــــوه و گاهی وقتا ته رود

می فرستن همه تا سه روز به روحمون درود

می خونه مجری سیما واسمون شعر و سرود

چرا ماتم می گیرن ، مبهوت و ماتم توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



وقتی عشقت می‌کشه گاهی با کلّه می شینی

به جـــــای باند فرود، توی محلّه می شینی

یا می‌ری تــــوی ده و رو سر گلّه می شینی

زودی مشهور می‌شی، رو جلد مجلّه می شینی

پی گیر عکســــــا و تیتر خبراتم توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



می خوام از خدا که یک لحظه نشم از تو جدا

چونکه وقتی باهاتم هی می کنم یـــــاد خدا

بدون نذر و نیـــاز بــــــا تو پریدن ، ابدا!

می کنم بعد فرود تمــــوم نذرامـــــو ادا

واســه جنّت بلیتت گشتــــه براتم، توپولف!

یه کلـــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



تو که هی رفیقــــای ایرونیتو یاد می کنی

کی میگه تــــو انبارای روسیه باد می کنی؟

ما رو پیک نیک می بری، سقوط آزاد می کنی

خدا شــــادت بکنه ، روحمونو شاد میکنی

بری تا اون سر اون دونیا(!) باهاتم، توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!
 

دسته ها : طنز
سه شنبه 6 11 1388 20:53

 

 دختری با مادرش در رختخواب


درددل می کرد با چشمی پر آب


گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست


زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟


روی دستت باد کردم مادرم!


سن من از بیست وشش افزون شد


دل میان سینه غرق خون شد


هیچ کس مجنون این لیلا نشد


شوهری از بهر من پیدا نشد


غم میان سینه شد انباشته


بوی ترشی خانه را برداشته!


مادرش چون حرف دختش را شنفت


خنده بر لب آمدش آهسته گفت:


دخترم بخت تو هم وا می شود


غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن


این همه شوهر یکی را تور کن!


گفت دختر مادر محبوب من!


ای رفیق مهربان و خوب من!


گفته ام با دوستانم بارها


من بدم می آید از این کارها


در خیابان یا میان کوچه ها


سر به زیر و با وقارم هر کجا


کی نگاهی می کنم بر یک پسر


مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟


غیر از آن روزی که گشتم همسفر


با سعیدویاسر وایضا صفر


با سه تاشان رفته بودم سینما


بگذریم از مابقی ماجرا!


یک سری هم صحبت صادق شدم


او خرم کرد آخرش عاشق شدم


یک دو ماهی یار من بود و پرید


قلب من از عشق او خیری ندید


مصطفای حاج علی اصغر شله


یک زمانی عاشق من شد،بله


بعد جعفر یار من عباس بود


البته وسواسی وحساس بود


بعد ازآن وسواسی پر ادعا


شد رفیقم خان داداش المیرا


بعد او هم عاشق مانی شدم


بعد مانی عاشق هانی شدم


بعدهانی عاشق نادر شدم


بعد نادر عاشق ناصر شدم


مادرش آمد میان حرف او


گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!


گرچه من هم در زمان دختری


روز و شب بودم به فکر شوهری


لیک جز آن که تو را باشد پدر


دل نمی دادم به هرکس اینقدر


خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی


واقعا که پوز مادر را زدی.......


دسته ها : طنز
دوشنبه 5 11 1388 22:49
مرغ اندوه است بوتیمار
مانده در افسانه های کهنه نامش
قصه اش ورد خموشان است
همدم امواج دریای خروشان است
بوتیمار
در کنار صحره های مات
در کنار موجهای مست
مانده در اندیشه ای پا بست
اشک می ریزد
سر بروی سینه خم کرده ست
چشمها را دوخته بر کامجویی های دریا از تن ساحل
با گنه کاری آنها خو گرفته
با صواب خویشتن نا آشنا مانده ست
قصه ها از رنج و از شادی
همچون دانه تسبیح بر نخ کرده
بر انگشتهای دل گرفته
دردها دیده
رنجا برده
داستانها در دل خود گور کرده
سخت چشم گفتگو را کور کرده
دیده دریا را که بلعیده به کام تشنه خود
ناخداها را خداها را
لیک او چشمان جوشان را
پاسدار پیکر دریای خواب آلود کرد
اشک می ریزد
از لب ساحل نمی خیزد
اشک می ریزد مبادا
آب دریا خشک گردد
روزگار خویش را
چون اشکهایش
ریخته بر دامن این کار ، بوتیمار
قعر گور چشمهایش چال کرده
لاشه ی بود و نبودش را
قعر تابوت لبانش خاک کرده
قصه گفت و شنودش را
با همه بیگانه ، با بیکانگان خاموش مانده
عنصر هستی درون آب دیده
طرح باد و خاک و آتش را
در درون چاه تاریک سیاهیها کشیده
از سپیدی ها رمیده
طعنه ها از مردم ساحل شنیده
قطره ها از زهر آب برکه تلخ تباهی ها چشیده
لیک از ساحل نمی خیزد
اشک می ریزد
روز خود را کرده چون شام غریبان تار
مرغ اندوه است بوتیمار
راستی ای مرغ
ای همگام با غم های جاویدان
هیچ می دانی ؟
هم رهی داری در این اندوه بی فرجام
هم دلی گمنام
داستانش چون تو جانفرساست
عاشق دریاست
پیشه اش زاریست
آری
سکه خوشبختی خود را
بروی تخته نرد زندگانی باخته
اسب حسرت بر تن امیدواری تاخته
در شناسایی فکنده نام را در دفتر مرداب
لیک حتی ، خویش را چون دیگران نشناخته
عاشق دریاست
بی کران دریای او شعر است
اشک می ریزد برای شعرهایش
اشک می ریزد مبادا خشک گردد آب دریایش
اشک می ریزم
بر لب دریای شعرم
لحظه ای از صخره ساحل نمی خیزم
بر نگاه خسته می بندم
نقش ناکسان را
در میان گریه می خندم
بر مرغان ماهی خوار
کز کف دریای من هر لحظه می گیرند
ماهی خردی
آنگه با دو صد فریاد
می رقصند ، می خوانند و می گویند
طعمه خود را ز کوه و دشت پیدا کرده ایم این بار
لیک من خاموش خاموشم
لب به تلخ آب سکوت آلوده ام
از عشق مدهوشم
همچو بوتیمار
رنگهادیدم
ننگها دیدم
ددیه ام ناپاک مردم را به پاکی شهره ی آفا
پنجه افکندم به دامان غریقان تا رها گردند از گرداب
سینه بگشودم که از ره ماندگان لختی بیاسایند
خون شدم تا خونخواران دامن بیالایند
هر چه دیدم از تو دیدم
از توی ای دریای من ای شعر
ای دریغا دوستت دارم
باز هم می خواهمت ، دریا
سخت می گریم به دامانت مبادا خشک گردی
همچو بوتیمار
او هم هستی خود را نهاده بر سر این کار.
دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:50
می گفت با غرور
این چشمها که ریخته در چشم های تو
گردنگاه را
این چشمها که سوخته در این شکیب تلخ
رنج سیاه را
این چشمها که روزنه آفتاب را
بگشوده در برابر شام سیاه تو
خون ثواب را
کرده روانه در رگ روح تباه تو
این چشمها که رنگ نهاده به قعر رنگ
این چشمها که شور نشانده به ژرف شوق
این چشمها که نغمه نهاده بنای چنگ
از برگ های سبز که در آبها دوند
از قطره های آب که از صخره ها چکند
از بوسه ها که در ته لب ها فرو روند
از رنگ
از سرود
از بود از نبود
از هر چه بود و هست
از هر چه هست و نیست
زیباترند ، نیست ؟
دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:49
تو ای بی بها شاخک شمعدانی
که بر زلف معشوق من جا گرقتی
عجب دارم از کوکب طالع تو
که بر فرق خورشید ماوا گرفتی
قدم از بساط گلستان کشیدی
مکان بر فراز ثریا گرفتی
فلک ساخت پیرایه زلف خودت
دل خود چو از خاکیان واگرفتی
مگر طایر بوستان بهشتی ؟
که جا بر سر شاخ طوبی گرفتی
مگر پنجه مشک سای نسیمی ؟
که گیسوی آن سرو بالا گرفتی
مگر دست اندیشه مایی ای گل ؟
کخ زلفش به عجز و تمنا گرفتی
مگر فتنه بر آتشین روی یاری
که آتش چو ما در سراپا گرفتی
گرت نیست دل از غم عشق خونین
چرا رنگ خون دل ما گرفتی ؟
بود موی او جای دلهای مسکین
تو مسکن در آنحلقه بیجا گرفتی
از آن طره پر شکن هان به یک سو
که بر دیده راه تماشا گرفتی.
دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:47
تو چه کم بودی عزیزم !‌ سایه ی من از تو سر بود 
سایه بود اما همیش ‚ از سقوطم با خبر بود 
تو که با خبر نبودی من کجا زانو شکستم
تو ندونستی که دل رو به کدوم حادثه بستم 
برو !‌ ای همیشه بی من !‌ من نمی شکنم دوباره 
بودن و نبودن تو واسه من فرقی نداره 
تو نبودی !‌ تو نبودی
پا به پای تن خسته
روبرو گردنه ی مرگ 
پشت سر پل شکسته.
دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:46
عشق جاریست در آواز پرندگان
عشق جاریست در جنبش رودها
عشق جاریست در صلابت کوهها
عشق جاریست در نَفَسِ من و تو
عشق نیایش شبانه برگ و باد است
عشق دانستن راز شقایق است
عشق آشتی دادن دلها با معبود است
عشق پرورش روح با زیباییهاست
عشق زیبایی لبخند کودکی معصوم است
عشق را میتوان در چشمان خسته پرستوی مهاجر دید
عشق را میتوان در دستان پینه بسته‌ی پدر جستجو کرد
عشق یعنی این که من و تو بودنمان و رفتنمان را باور داشته باشیم
عشق یعنی از پی معشوق روانه شدن 
عشق یعنی در پیشگاه معبود سرتعظیم فرود آوردن
عشق یعنی در مقابل هوس های شیطانی مقاومت کردن
عشق این است که من و تو معبود را نظاره گر کارهایمان بدانیم
باور کنید عشق را در همه اینها میتوان به وضوح مشاهده کرد
پس چرا چشمها همیشه بسته است و نابینا
بیایید دوستان همراه این بار چشم دلمان را باز کنیم 
و آشکارا عشق را با همه مخلوقات زمزمه کنیم.
دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:42

نان را از من بگیر،اگر می خواهی، 

هوا را از من بگیر،اما

خنده ات را نه. 



گل سرخی را از من مگیر

سوسنی را که می کاری،

ابی را که به ناگاه

در شادی تو سرریز می کند،

موجی ناگهانی از نقره را

که در تو می زاید.



از پس نبردی سخت باز می گردم

با چشمانی خسته

که دنیا را دیده است

بی هیچ دگرگونی،

اما خنده ات که رها می شود

و پروازکنان در آسمان مرا می جوید

تمامی درهای زندگی را 

به رویم می گشاید. 


عشق من،خنده تو 

در تاریکترین لحظه ها می شکفد

و اگر دیدی،به ناگاه

خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست،

بخند،زیرا خنده تو 

برای دستان من

شمشیری است آخته.



خنده تو،در پائیز

در کنارهً دریا

موج کف الودهاش را 

باید بر فراز،

و در بهاران، عشق من،

خنده ات را می خواهم 

چون گلی که در انتظارش بودم



بخند بر شب 

بر روز،بر ماه،

بخند بر پیچاپیچٍ خیابانهای جزیره،

بر این پسربچه 

که دوستت دارد، 


اما آنگاه که چشم می گشایم و می بندم ،

آنگاه که پاهایم می روند و باز می گردند، 


نان را ،هوا را ،

روشنی را ،بهار را،

از من بگیر 


اما خنده ات را هرگز

تا چشم از دنیانبندم.

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:25

بی تو دنیا بر سرم آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
آنکه اول نوش دارو می نمود
برلب ما زهر نیش مار شد
درد ما در بودن ما ریشه داشت
رفتن و مردن علاج کار شد
عیب از مابودن از یاران نبود 
تا که یاری یار شد بیزار شد
عاقبت با حیله سودا گران
عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟
مردم از بس زندگی تکرار شد.

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:21

وای باران ! باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران، باران
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رویای فراموشی هاست
خواب را دریابم
که درآن دولت خاموشی هاست
با تو در خواب ، مرا
لذت ناب هماغوشی هاست
از گریبان تو صبح صادق
میگشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری؟
نه ، از آن پاکتری
تو بهاری؟
نه ، بهاران از توست
از تو میگیرد وام
هربهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
سیل سیال نگاه سبزت
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان میکاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم
و در این راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم
باز کن پنجره را

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:20

هکرها امروزه به عنوان بزرگترین مجرمان انفورماتیکی شناخته می شوند که با سرقت و 
سوء استفاده از اطلاعات شخصی کاربران شبکه اهداف ضد انسانی و شومی را دنبال می کنند.
هکرها چگونه شکل گرفته اند و کاربران شبکه تا چه حد درباره گذشته آنها اطلاعات 
دارند. 10 نکته جالب درباره هکرها: 

1- هکر در اصل به معنی "کسی است که با یک چکش مبلمان می سازد". شاید به دلیل ماهیت 
سخت این عمل است که امروزه این واژه برای افرادی به کار می رود که از ارائه راه 
حلهای غیرمعمول و ایجاد موانع فنی لذت می برند. 

2- هک کردن رایانه در اواخر سال 1950 متولد شد. در آن زمان گروهی از اعضای موسسه 
تکنولوژی ماساچوست (ام. آی. تی) با دستکاری یک سوئیچینگ الکتریکی در پردازنده مرکزی 
رایانه IBM 704 ایجاد اختلال کردند. 

3- در سال 1970 دوست نابینای هکری به نام "جان دراپر" به وی اطلاع داد که یک اسباب 
بازی سوت دار که در جعبه غلات Capn Crunch بسته بندی می شود می تواند صدایی با 
بسامد 2 هزار و 600 هرتز تولید کند. شرکت AT&T برای خطوط تلفنی دور برد خود از چنین 
بسامدی استفاده می کرد. به این ترتیب این هکر توانست یک خط تلفنی این شرکت را قطع 
کرده و با این سوت اسباب بازی بسامد دو هزار 600 هرتز را تولید کند. به طوری که 
اپراتور تلفن متوجه قطع بودن خط نشد. 

4- قبل از اینکه استیو ووزنیاک و استیو جابزف بنیانگذاران اپل ثروتمند شوند، نسخه 
های الکترونیک سوت دراپر را تولید می کردند و می فروختند. این نسخه های الکترونیک 
سوت دراپر، جعبه آبی نام داشت. 

5- استیو ووزنیاک با استفاده از یک جعبه آبی به محل سکونت پاپ در واتیکان زنگ زد و 
خود را هنری کیسنجر مشاور امنیت ملی در دوره ریاست جمهوری نیکسون معرفی کرد. 

6- هک کردن در سال 1983 و با فیلم "جنگ بازیها" وارد هالیوود شد. 

7- در همان سال شش نوجوان اهل میلواکی لابراتوار ملی لس آلاموس در تکزاس را هک 
کردند. در این لابراتوار سلاحهای هسته ای ساخته می شد. 

8- در سال 1998 رابرت تی. موریس با هدف ارزیابی امنیت اینترنت یک کرم ایجاد کرد. 

9- گری مک کینون یک هکر است که بین سالهای 2000 و 2001 وارد 97 سرور نیروی هوایی 
آمریکا، ناسا و پنتاگون شد و خسارتی بالغ بر 700 هزار دلار به دولت آمریکا وارد کرد 
و موجب از کار انداختن دو هزار رایانه به مدت 24 ساعت شد. این هکر که مبتلا به 
سندروم آسپرگر شکلی از بیماری اوتیسم است با هدف کشف نشانه هایی از موجودات فضایی 
بیگانه و بشقاب پرنده ها این حملات را انجام داد. 

10- راجر انجل از دانشگاه آریزونا پیشنهاد داد که یک صفحه خورشیدی غول پیکر در فضا 
ساخته شود که بتواند آب و هوای زمین را هک کند. 
دوشنبه 5 11 1388 11:14
این نوع کفش ها مناسب نیستند،
اگر چه بسیاری از خانم ها پوشیدن کفش های پاشنه دار را به دیگر انواع کفش های مختلف 
ترجیح می دهند اما بررسی های انجام شده در این زمینه حاکی از آن است که پوشیدن کفش 
های پاشنه دار در بلندمدت نه تنها موجب پادرد خواهد شد بلکه می تواند موجب بد شکلی 
انگشتان پاها و همچنین ایجاد تغییراتی در مفاصل زانوها شود که می تواند آسیب ها و 
صدمات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. 


تغییر وضعیت بدن در هنگام راه رفتن با کفش هایی که پاشنه بلندی دارند سبب اعمال 
فشار زیادی بر روی زانوها می شود که این موضوع می تواند عامل مهمی در افزایش آمار 
مبتلایان به بیماری های ناشی از التهاب مفاصل استخوانی در میان خانم ها باشد. 
براساس نتایج به دست آمده از مطالعات انجام شده در این زمینه با پوشیدن کفش های 
پاشنه با فشار وارد شده بر مفصل زانو تا 26 درصد افزایش خواهد یافت. 

با پوشیدن کفش های پاشنه دار مرکز جرم بدن به سمت جلو جابه جا شده و در نتیجه مفصل 
ران و ستوان فقرات در یک امتداد قرار نمی گیرند. اگر چه پوشیدن کفش های پاشنه دار 
سبب می شوند که فرد قد بلندتر به نظر برسد اما باید توجه داشته باشید که هر چه 
پاشنه کفش شما بلندتر باشد فشار اعمال شده بر روی پاها نیز به همان نسبت افزایش 
خواهد یافت. جالب است بدانید که براساس زاویه پاشنه کفشی که می پوشید میزان انقباض 
و کشیدگی ماهیچه ساق پا نیز در مقایسه با شرایط معمولی متفاوت خواهد بود. 

معمولا با پوشیدن کفش های پاشنه دار ماهیچه ساق پا کوتاه تر شده و تحت فشار بیشتری 
قرار می گیرد. 

پوشیدن کفش هایی که پاشنه های نسبتا بلند دارند و یا این که سرپنجه آنها به گونه ای 
است که انگشتان پاها به هم فشرده می شوند سبب می شود که ضخامت بافت مجاور عصب ها در 
بین انگشتان سوم و چهارم افزایش پیدا کرده و در نتیجه برآمدگی، یا ورم عصبی ایجاد 
شده انگشتان پاها دردناک و یا بی حس می شوند. با پوشیدن کفش های پاشنه دار قسمت 
جلوی پا در مقایسه با پاشنه پا در ارتقاع کمتری قرار می گیرد که این تغییر وضعیت 
منجر به کشیده شدن زردپی آشیل خواهد شد. زردپی آشیل استخوان پاشنه پا را به ماهیچه 
ساق پا مرتبط می سازد. هر چه پاشنه کفشی که فرد می پوشد بلندتر باشد، زردپی آشیل 
کوتاهتر شده و در نتیجه فرد درد بیشتری را در پاشنه پای خود احساس خواهد کرد. 

بد شکلی انگشتان پاها نیز از دیگر عوارض نامطلوبی است که پوشیدن کفش های پاشنه داری 
که انتهای جلویی آنها باریک است به همراه خواهند داشت. 

در اثر پوشیدن مداوم این نوع کفش ها در ابتدای مفصل انگشت بزرگ یک زایده استخوانی 
شکل می گیرد که موجب تغییر زاویه انگشت بزرگ پا به طرف دیگر انگشتان پا و دردناک 
شدن آن خواهد شد. در چنین وضعیتی انگشتان کوچک تر از قسمت مفصل میانی خمیده شده و 
به این ترتیب حتی هنگامی که فرد کفش نپوشیده است نیز ماهیچه های انگشتان دوم، سوم و 
چهارم نمی توانند در وضعیت طبیعی خود قرار گیرند و موجب بد شکلی دایمی انگشتان پاها 
می شوند. 

با توجه به این که کفش های پاشنه بلند فرد را از حالت تعادل طبیعی خارج می سازند 
بنابر این می توان گفت که در چنین شرایطی فرد بیش از پیش در معرض خطر به زمین 
افتادن قرار می گیرد و احتمال رگ به رگ شدن و یا حتی شکستن قوزک پای او نیز به 
مراتب افزایش خواهد یافت. 
دوشنبه 5 11 1388 11:11
X