آه گویی ز دخمه ی دل منروح شبگرد مه گذر کردهیا نسیمی در این ره متروکدامن از عطر یاس تر کردهبر لبم شعله های بوسه تو می شکفد چو لاله گرم نیازدر خیالم ستاره ای پر نورمی درخشد میان هاله ی رازناشناسی درون سینه ی منپنجه بر چنگ و رود می سایدهمره نغمه های موزونش