معرفی وبلاگ
-وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. -هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن. دکتر شریعتی
صفحه ها
دسته
Mahdi_witsful

آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 167482
تعداد نوشته ها : 209
تعداد نظرات : 255
Rss
طراح قالب
GraphistThem226
چرا پیوسته می گویی دل شیدا نمی بینم
چرا پیوسته می گویی قد رعنا نمی بینم
چرا با آیه های یاس خود دائم پریشانی
و گویی از پس امروز خود فردا نمی بینم
چرا با این همه دریا فقط از قطره می گویی
تلنگر می زنی بر خود که من دریا نمی بینم
چرا با این همه عاشق تو از معشوق بیزاری
و مجنون وار می گویی که من لیلا نمی بینم
همه زیبا و شیدایند در این عالم که می بینی
عوض کن رنگ چشمانت نگو زیبا نمی بینیم
                    قاسم یوسفی
دسته ها : شعر
پنج شنبه 1388/8/7 7:45
با تو دل را غرق رویا می کنم
مثل ساحل خو به دریا می کنم
تاری از آیینه پودی از غزل
برتن عشق تو شولا می کنم
خسته ام از درد بی دردی دل
عشق را با غم مداوا می کنم
در شب مهتابی چشمان تو
سینه ام را خوان یغما می کنم
عشق لیلی در دلم گل می کند
تا هوای کوه و صحرا می کنم
یا خیالت یا حضورت یا غمت
عشق را این گونه معنا می کنم
            معصومه صیادی
دسته ها : شعر
پنج شنبه 1388/8/7 7:42
باز کن پنجره را
زندگانی جاریست
نور در آیینه می تابد و از شوق نگاهش باران
می دهد بوسه به پژواک حضوری آرام
باز کن پنجره را
تا ببارد باران
روی احساس نگاهی تنها
بشکن این شیشه تنهایی را
وببین از پس آن
ازدحام غزل و عرفان را
دست وصل دل ودریا ها باش
جاری و سبز و صبور و عارف
باز کن پنجره را
زندگانی جاریست

زهرا نصیری

دسته ها : شعر
پنج شنبه 1388/8/7 7:36
دعوای حافظ، صائب و شهریار!

دعوایی که بین حافظ و صائب و شهریار بر سر “آن ترک شیرازی” اتفاق افتاده:

به قول حضرت حافظ:
ا
گر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را
...

و صائب در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را
...

و شهریار در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را
دسته ها : شعر
شنبه 1388/8/2 9:16

سلام

این شعر رو از انجمن تخصصی گرفتم  ازش خوشم اوم گذاشتم شما هم

بخونید نه جنبه سیاسی داره نه هیچ چیز دیگه 

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

 

_ دعوت از خاتمی _
 سلام آقا محمد با ارادت       و عرض احترام از روی عادت      به رسم خوب ایام رفاقت       نوشتم نامه تا گیرم سراغت      گمانم برده ای مارا ز یادت      منم کبلا مرادو از ولایت       چه ایام خوشی با هم سپردیم       چه بحثو گفتمان هایی که کردیم       حدودا دوم خرداد بودا دل مردم ز غم آزاد بودا      مث برقو مث طوفان گذشتا      به یادت هست که ،هفتادو هشتا کجایی مشتی اینجا جات خالی      بدون تو تو ده صلحو صفا نیست      به این شدت که نه اما خدایی محمد خاتمی جدا کجایی ؟       همه اینجا سلامی میرسانند      اگرچه اکثرا چندیست خوابند       ولی شکر خدا این کدخدائه      می گن قلبش طلاس ، دستش شفائه       اصلا دست روی هر چی که میذاره       طلا میشه سه سوت ردخور نداره      خدا مرگم بده کافر شدم باز      چرا اینگونه شد این نامه آغاز ؟ به قول شاعر رند نظرباز      بدون نام اوکی نامه شد باز     به نام حضرت باری تعالی  بدین صورت شروع شد نامه حالا      محمد خاتمی حالت چه طوره ؟      بگو دانم که احوالت چه طوره ؟ هنوز کیفت به کوکه ، شاد جونت ؟      هنوز سبزه سرت ، سرخ زبونت ؟     دماغت چاقه ، اوضات خوبه سید ؟  هنوز جنس عبات مرغوبه سید ؟      هنوزم بی جهت می خندی یا نه ؟      به نافت گفتمان می بندی یا نه ؟ هنوزم طالب اصلاح هستی ؟      به قول کدخدا گمراه هستی ؟      اگر از حال ماها هم بخواهی       سلامت ،شادمانی ،روبه راهی تمام مردم ده خوبه خوبند     زنان مثل قدیم در رفتوروبند      و مردان مثل سابق گرم کارند نه معتادندو نه دیگر خمارند      جوونای ده پائینو بالا      همه دنبال تحصیلن ، به مولا نه ماهواره ، نه الافی ، نه هیزی      نه کوکائین ، نه شیشه ، نه مریضی       از اون روزی که رفتی از ده ما     از اینرو شد به اونرو کل اوضاع      خلاصه از جلو ، از پشت ، بالا       به ما خوب میرسن الحمدالله کریم اقلی که گاوش شیر میداد      همون که سهم آبو دیر میداد      درست شد وام تسهیلات خونش جوادم زن گرفته نوش جونش      خودت دیدی که ده چی بود ، چی شد      زن اوستا غلامم ساکشنی شد میگن جراحی کرد هفتادو نه بار      حالا باید ببینیش ، روم به دیوار      پس از یه دوره فعلو انفعالات هزار الله اکبر از کمالات      تمام گاوها ، بزغاله ها خوب      عموهها ، عمه هاو خاله ها خوب مراتع سبز ، شالی ها به سامان      هوا عالی ، بهاری ، ناز ، مامان      همه خوشحالیمو شادیمو غمی نیست دگر بحث حضور خاتمی چیست ؟      می گم راستی رضاتون چونه سید ؟      هنوزم درساشو میخونه سید؟ می خواست دکتر بشه از اون قدیما      تهش شد یا که زائید زیر درسا ؟      نوشتی توی اون دست خطه پیشین می خواست دکتر بشه ، می گفتی نمی شی      یه دانشگاه زده آکسفورد اینجا      که مدرک میده مفتی ده تا ده تا ! به زیرکها ، به دانشجوی باهوش      مگه کردان نیومد ؟ خب اونم روش !   رفیقت بود که یک ذره تپل بود    مشاور بود ، اگرچه عقل کل بود      دماغش چاقه ، فوله گیگا بایتش ؟     هنوز چیز می نویسه توی سایتش ؟      فرامرز بچه مش اصغر آقا       براش کامنت میذاره روزی صد تا       آخه پهنای بانده ما کلفته      وزیر ارتباطات اینو گفته      اصولا قطر پارتی مثل بانده       اینو بی بی ، توی روزنامه خوانده      خدا قوت بگو به این رئیسا      چه حالی داد به این وبلاگ نویسا
   بروکسیو موروکسی ما نداریم      صدا داریم ، ولی سیما نداریم      همه چی اینورا آزادو مفته   
   اینم بی بی توی اخبار شنفته      رسیور این طرفها هم حلاله      ارس سد اینوری ، سمت شماله میگن ارزونیه بی سابقس این      انیشتینه ، خدایا نابغس این      به دنیا رنگ نو پاشیده ایشان به جبره قافیه ایشان      اصلا دنیا به یکهو زیرو رو شد      شنیدی بوش چه طوربی آبرو شد ؟ شنیدی که روابط گشته عالی ؟      نمونش : ارکینا پاسور ، سومالی      شنیدی خوب شده دنیا باهامون ؟ میارن دسته دسته گل برامون       شنیدی چیزی از طرحای تازه ؟      شنیدی شب نخوابیده درازه ؟ جلو قاچاق خشخاشو گرفتن      شنیدی کل اوباشو گرفتن ؟      خدا خیرش بده ما که رضائیم نباشه دسته جمعی کله پائیم      ز وضع قوت خواهی گر بدانی      پریم تا خرخره از شادمانی اگر یک دو نفر هم شکوه دارند      از آن مزدورهای جیره خوارند      ملالی نیست اینجا طبق آمار به جز دوریه تو ، آنهم نه بسیار      سر سفره که هم نان هست ، هم نفت      به ماچه کی اومد ، کی بود ، کی رفت برنجو نانو گندم هست کافی      می گم راستی توهم با قالی بافی ؟  ببینم توی دوری از ریاست     خبرهایی شنیدی از سیاست؟     شنیدی گنجیو آزاد کردن ؟ به شدت مردمو ارشاد کردن ؟     شنیدی توی دانشگاه زنجان ،     شنیدی چیزی از الهامو رادان ؟ شنیدی برج میلادو فروختن ؟     شنیدی میشه چنتایی گرفت زن ؟     شنیدی هی وزیر میادو میره ؟ دموکراسی همینه ناگزیره     خلاصه وضع ما که بی مثال است     گرانی چیست ؟ تورم ، نه ، محال است ! برنج آنجا کیلویی خون باباست !     برو سید اینم از اون جواباست !    برنج اینجا نهایت 100 تومان است مرامی ، بهترین جای جهان است     خیارو سیب زمینی مفته مفت است     همونطوری که در آمار گفتست تورم ، 1،2 درصد رشد کرده     گرانی سوی مردم پشت کرده     تصاحل معنی تازه گرفته نمونش قافیه در مصرع فوق!     تموم شد فرصت بنده ولیکن     حکایت همچنان باقیست ، عمرا ! خلاصه می کنم ای خاتمی جان     ببین من چه خوشم ، هی ، جانمی جان     همه خوشحالیمو شادیمو غمی نیست نیازی به حضور خاتمی نیست     به جان تو خوشیم بسیار سید     حالا می خوای بیای چیکار سید ؟ برو هرجا که حال کردی سفر کن     اصلا فکر ده از سر به در کن     برو ایتالیا ، قسطنطنیه ولایت را 2 در کن ، کی به کیه     فقط رفتی اگر از این بیابان     سلامم را رسان لطفا به باران شکوفه هم اگر دیدی چه بهتر     نشد ، دریا ، سحر ، سارا ، صنوبر     در آخر این تو و این وضع ایران    حالا می خوای بیا ، می خوای بپیچان .
دسته ها : شعر
چهارشنبه 1388/7/29 15:4
X