دسته
ورزشی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 8717
تعداد نوشته ها : 9
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
وحيد اسدي
سؤال موسى از شیطان
  روزى حضرت موسى بن عمران علیه السلام براى مناجات به کوه طور مى رفت . در بین راه به شیطان برخورد و شروع کرد با او صحبت کردن و شیطان هم جواب مى داد.
موسى علیه السلام فرمود: چرا آدم را سجده نکردى تا به لعنت خدا و ملائکه و جن و انس گرفتار نشوى ؟ در جواب گفت :اى موسى ! من به تو راست مى گویم . غرض خداوند سجده بر آدم نبود، بلکه مى خواست مرا بیازماید و بداند آیا من غیر او را سجده مى کنم یا خیر! ولى من چون عاشق خدا بودم ، حاضر نشدم غیر او را سجده کنم و دست از عبادت او بردارم . 
پور عمران بدن غرقه نور
 
مى شد از بهر مناجات به طور
 
دید در راه سرد و نان را
 
غایت لشکر محزونان را
 
گفت : کز سجده آدم به چه رو
 
تافتى روى رضا راست بگو
 
گفت : شیطان به تو مى گویم راست
 
که تو را نى خبر از عالم ماست
 
من و ما نیست میان من و دوست
 
آن چنانم که خدا گویدم اوست .
 
گفت : موسى که اگر کار این است
 
لعن و طعن تو چرا آیین است
 
گفت : شیطان که از این گفت و شنود
 
امتحان کردن من بد نه سجود
 
گفت : عاشق که بود کامل سیر
 
پیش جانان نبرد سجده به غیر
 
این دم از کمشکش خود رستم
 
پیش زانوى ادب بنشستم
 هم چنین در جواب شخص دیگرى که از او پرسید: چرا آدم را سجده نکردى تا مورد لعن ابدى قرار نگیرى ؟ گفت : مثلى براى تو بیاورم تا مطلب معلوم شود.مردى دختر سلطان را دید و عاشق او شد. داستان عشق او در شهر پیچید. روزى دختر سلطان به آن مرد گفت : مرا خواهرى است از من زیباتر، که من کنیز او هم نمى شوم و حسن و جمال او از من بهتر است . 
گر ببینى خواهرم را یک زمان
 
تیر مژگانش کند پشتت کمان
 
بنگر اکنون گر ندارى باورم
 
کز عقب مى آید اکنون خواهرم
 آن مرد که مدعى عشق بود پشت سر خود نگاه کرد تا او را ببیند. دختر دست بر سینه اش زد و او را انداخت . 
گفت : گر عاشق بدى یک ذره اى
 
کى شدى هرگز به غیرى غره اى
 
قصه ابلیس و این قصه یکى است
 
من ندانم تا کرا اینجا شکى است
 
ترک سجده از حسد گیرم که بود
 
آن حسد از عشق خیزد نه از سجود ( کتاب ابلیس ، ص 22.)
  
دسته ها :
سه شنبه بیست و دوم 11 1387
X