زندگی ارزش اشکای منو تو رو نداشت
وقتی توی قلبمون گلهای حسرت رو می کاشت
وقتی با دستای سردش گلومونو می فشرد
وقتی تو شبای غمگین دلامون شکست می خورد
وقتی با همه غرورش به ما پشت پا می زد
میون طوفان وحشی غصه رو صدا می زد
دیگه آفتابی نبود که غصه ها رو آب کنه
دیگه بارونی نبود شکل غمو خراب کنه
زندگی ارزش اشکای منو تو رو نداشت
زندگی وسعت غمهای منو تو رو نداشت
اشک ما ارزش آسمونی بودن رو داره
اشک ما واسه رسیدن به قشنگی می باره
عزیزم گریه نکن که زندگی خنده کنه
مارو بازیچه ی شادیا و غمهاش بکنه
واسه اون کسی خوبه اشکای مرواریدیمون
که دلش صدف باشه تو ترس و نا امیدیمون
از همون اول دنیا که زمین غصه رو داشت
زندگی ارزش اشکای منو  تو رو نداشت
 


دوشنبه چهارم 3 1388
X