در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار با کمک میرزا ملکم خان اولین بالون به تهران آمد . یک روز مردم تهران بیرون دروازه دولت جمع شدند که هوا رفتن بالون را تماشا کنند بالون پر از گاز شد و در حالیکه یک مرد جوان فرانسوی آن را هدایت می کرد در میان حیرت و شگفتی مردم به هوا رفت و اهالی تهران شعری به این مضمون ساخته بودند که دهان به دهان می گشت
عرقچین به سرم ، بالون هوا رفت
فرنگی بچه ای سوی خدا رفت
این بالون چند روز در آسمان تهران به دفعات پرواز کرد و جماعت تهرانیها هم دایم بالای سر و آسمان را نگاه می کردند که ببینند بالون کجاست تا اینکه به علت اعتراض عده ای از مردم که می گفتند موقع عبور بالون از بالای منازل و خانه ها زنهای مردم در خانه دیده می شوند و فرنگی ها آنها را می بینند پرواز بالون در آسمان تهران ممنوع شد از روزی که بالون بازی در تهران راه افتاد عده ای که مخالف بودند می گفتند از وقتی بالون بازی مد شده مردم تهران سر به هوا شده اند و این خود اشاره ای بود به مردمی که برای دیدن بالون مرتباً سرشان را بالا نگه داشته و آسمان را تماشا می کردند .
پس از قدغن شدن پرواز بالون دیگر مردم تهران بالون ندیدند تا در بحبوحه جنگ بین الملل اول در سال 1295 شمسی روزنامه های تهران خبر دادند که فردا یک هواپیمای انگلیسی در میدان مشق توپخانه به زمین می نشیند. از فردا مردم تهران نفری 10 شاهی ( نیم ریال ) می دادند و به تماشای هواپیمایی که در میدان مشق نشسته بود می رفتند .
جنگ اول که تمام شد یک شرکت هواپیمایی آلمانی در تهران تاسیس و مشغول به کار شد اما استقبال زیادی از مسافرت با هواپیما ( طیاره ) نشد و مردم روی خوش نشان ندادند تا امروز که می بینیم هواپیماهای جت و بوئینگ های غول پیکر و جمبوجت ها و ده ها نوع دیگرش در خدمت مردم است و هواپیما یکی از وسایل ضروری مسافرت امروز از هر دسته و هر طبقه ای شده است .
از یادداشتهای شادروان علی جواهر کلام