تو می آیی

 

بوی بهار را با تمام وجود حس می کنم. روبه روی قاب عکس ات می نشینم و سین های سفره را دوباره می شمارم:

ساعت های بی تو بودنم،

سال های چشم انتظاری ام،

 سبزی بهارهای رفته،

سرخی روی چفیه و پلاک ات با انگشتری سبزرنگت و صفحات سفید دفترچه خاطراتت که نیمه تمام برایم آوردند و گفتند که تو دیگر نمی آیی،

 اما نه!! سین هفتم را سالی که در پیش رو داریم، می شمارم و همانند سال های پیش به خود امید می دهم که امسال، سال آخر است و تو می آیی.


دسته ها : لطایف
جمعه هجدهم 5 1387
X