علیرضا قزوه
شرم الشیخ كوفه است و
جنوب، نینوا!
دارد جنوب شبیه كربلا میشود
مدیترانه، فرات است
فرات، عبای توست!
برای این همه زخمی
برای این همه بی كفن
تنها ردای مهربان تو مانده است!
وگرنه این سران
دشداشههاشان را
پرچم صلح كردند و فروختند
شاید اگر نبود نفت میجنگیدند
دیروز، ذوالفقار را
با قطعنامهها
تاق زدند
امروز منتظرند
كه از قطعنامهها
زمین و نان
فرشته و غلمان ببارد!
بارید!
و قطعنامه همین بمبی ست
كه دارد میبارد!
جنوب غرق خون است و
غزه آهوی زخمی
تو تنها مانده ای نصرالله!
در خیبری به نام جنوب
و هواپیماها دارند خندق میكنند و
كودكان زخمی تشنه اند
تو رفته ای از شریعه آب بیاوری
در برابر چشم این همه ماهواره جاسوسی
اوضاع روزگار بد نیست
از سران عرب
یكی با شمشیری از طلا بر كمر
دارد ریشش را خضاب میكند و
یكی
همیشه در مواقع حساس
به سجده میرود
شیخ فلان
تا دشداشه را عوض كند
شیخ الرشید تا سان ببیند از برابر عكسش
شاه كوچك تا برگردد از تعطیلات آمریكایی
دیر خواهد شد
نماد ارتش عربی
پلیس مصراست
كه همچنان حمله میكند به الازهر!
جان بولتون دارد پارس میكند در سازمان ملل!
تنها تو مانده ای نصرالله!
پس شمشیر را پس بگیر و
اسب را پس بگیر و
شریعه را پس بگیر و
غیرت عربی را پس بگیر
كه پادشاهان عرب
شیهه اسبان مردهاند!