تو فکر رفته بود،باید چه کار می کرد؟به یاد کرایه صاحبخانه اش افتاد که چند ماه عقب افتاده بود.به یاد قبضهایی افتاد که پرداخت نکرده بود و به یاد صاحبکارش که او را بیکار کرده بود .ناگهان موتور سواری کیف او را قاپید و با سرعت رفت.مرد زانوانش سست شد و فریاد زد :به خدا قرض کرده بودم
به جای نظافت بگویید پاکیزگی
به جای نفع بگویید سود
به جای واعظ بگویید سخنران
به جای والده بگویید مادر
به جای والی بگویید استاندارد
به جای ودیعه بگویید سپرده
به جای وثیقه بگویید پشتوانه
به جای وساطت کردن بگویید میانجیگری
به جای مفقود بگویید ناپدید ، گم
به جای وراث بگویید بازماندگان
به جای چه طوری بگویید چگونه
به جای بعضا بگویید گاهی
به جای متخصص بگویید کارآزموده
به جای قصور بگویید کوتاهی
به جای طرفداران بگویید پیروان
به جای خدا رحمتش کند بگویید خدابیامرزدش
به جای مشخصه بگویید ویژگی ، شناسه
به جای گرامر زبان بگویید دستور زبان
به جای ضد عفونی کردن بگویید گندزدایی
به جای گریم بگویید چهره پردازی
به جای گریمور بگویید چهره پرداز
به جای کسب علم بگویید دانش اندوزی
به جای گیشه بگویید باجه
به جای کم و کیف بگویید چند و چون
به جای عرصه بگویید پهنه
به جای مدنظر بگویید دلخواه
به جای سلطه بگویید چیرگی
به جای نشریه ی هفتگی بگویید هفته نامه
به جای حقوق بگویید دستمزد
وقتی انسان آرامش را در خود نیابد جست و جوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است لارو شفو کو
وقایع پشت سرت را به فراموشی بسپار و به اهدافی که پیش رو داری تکیه کن کاترین پاندر
پشتکار و اراده رمز پنج ستاره شدن است دنیس ویتلی
افکار بزرگ معمولا با مخالفت شدید مغز های ضعیف مواجه می شوند انیشتین