معرفی وبلاگ
به نام خدايي که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود امد *سلام* به وبلاگ من خوش آمدي هر چي بخواي مي توني صدام كني گاهي دير به دير ميام اميدوارم به بزرگواري خودتون ببخشيد من متولد بهمن 73 هستم طرفدار تيم پرسپوليس عاشق هيچ كس به جزخدا نيستم اميدوارم ازاين وبلاگ خوشتون بياد نظري انتقادي چيزي داريد به من بگيدمن انتقاد پذيرم ناراحت نمي شم
دسته
وبلاگ دوستان گلم
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 235794
تعداد نوشته ها : 199
تعداد نظرات : 134
Rss
طراح قالب
GraphistThem274
سهم هرکس چیزیست
سهم من هم سیاهیست
شب سییاهست
گفتم ندارد عیبی
رنگ قلمم سیاه است
هیچ نیست
.
.
اما دل او سیاه شد
سنگ شد بی رحم شد
کاش یا من بمیرم یا او

1dokhtargol
1بهمن
88
دسته ها :
پنج شنبه 1388/11/1 21:11

 

به نام او....
امروز اصلا حوصله نداشتم کلاس هارا هم ادغام کرده بودند من هم اون اخر نشستم داشت خوابم می برد فاصله من تا معلم 15متری می شد حالا مگه زنگ می خورد.
جلوی من همش بچه ها حرف می زدند معلم هم عصبی شد گفت": اون ردیف اخر نمی خواهی گوش بدی برین بیرون از کلاس"
همه برگشتند من بدبخت و بغل دستی هام و یک ردیف پشت را نگاه کردند اخه یکی نیست به این معلم بگه تو معلم ریاضی هستی و ردیف 2تا مونده به اخر را می گی اخر؟
هی خواستم شعر بگم نمی شد از چی می گفتم از رادیکال و فاکتوریل،معلم،بچه های سرخوش....
بالا خره زنگ خورد مثل فنری از جا پریدم سریع امدم خانه حالا هرچی ایفن می زنم کسی برنمیداره سوخت اقا سوخت ول کن نبودم بعد 5دقیقه دستم خسته شد گفتم کلید را دربیاورم از شانس بد کلید را اشتباهی اورده بودم خواستم زنگ پایینی را بزنم روم نمی شد گفتم از دیوار بالا بروم کار من نبود.20 دقبقه ای ایستادم دیدم مادرم اومد دوست داشتم خفه اش کنم حیف که مادرم بود اگر خواهرم بود ....
این مغز یاری نکرد که نکرد یه شعر بگم امشب بهش فشار میارم شاید اثر کرد

دسته ها : خاطرات
پنج شنبه 1388/11/1 18:1
انتقام میگیرم من از او
از او که مرا به سیاهی کشاند
از اوکه از این غنچه سرخ
یک گل آدمخوار وحشی ساخت
او که دانسته یا ندانسته
کرد سرنوشت مرا ننگین
روز و شب منتظرم که بیاید
تاکه با دوچشم چون کاسه خون
با قلبی آکنده از نفرت
با قدم هایی استوار
بشکافم قلبش را
با خنجری در دست
اشک بریزم رویش
تا که سرنوشت تلخم را
به فراموشی بسپارم


1dokhtargol
دسته ها :
چهارشنبه 1388/10/30 15:5
وای بر ان روزی که تنها شوم،وای بر آن روزی که خداهم من را فراموش کند وای برمن اگر که خدارا فراموش کنم.
وای برتو اگر نظر نذاری(شوخی کردم)
دسته ها :
دوشنبه 1388/10/28 16:28
اگه یه روز کسی که دوسش داری ولی اون تورا دوست نداره و کسی که دوستت داره ولی تو اونو دوست نداری بیفتند تواب و فقط حق نجات دادن یکیشون رو داشته باشی کدوم رو نجات می دی؟
من نمی دونم اگه اولی رو نجات بدهم شاید اونم با من خوب بشه اون وقت دومی گناه داره اگه دوم را نجات بدم پررو میشه اون وقت اولی میمیره شاید منم مردم.
دسته ها :
دوشنبه 1388/10/28 16:26

زدم فریاد خدایا این چه رسمی ست
رفیقان را جدا کردن هنرنیست
رفیقان قلب انسانند خدایا
بدون قلب چگونه می توان زیست

این یک رباعی نمی دونم از کیه یکی از دوستان گفت منم گفتم به شما بگم شاید شنیده بودی.

دسته ها :
دوشنبه 1388/10/28 16:24
X