معرفی وبلاگ
به نام خدايي که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود امد *سلام* به وبلاگ من خوش آمدي هر چي بخواي مي توني صدام كني گاهي دير به دير ميام اميدوارم به بزرگواري خودتون ببخشيد من متولد بهمن 73 هستم طرفدار تيم پرسپوليس عاشق هيچ كس به جزخدا نيستم اميدوارم ازاين وبلاگ خوشتون بياد نظري انتقادي چيزي داريد به من بگيدمن انتقاد پذيرم ناراحت نمي شم
دسته
وبلاگ دوستان گلم
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 235793
تعداد نوشته ها : 199
تعداد نظرات : 134
Rss
طراح قالب
GraphistThem274
زندگی یعنی زیستن زنده بودن .
آدم باید تو زندگیش هدف داشته باشه هدف های خوب هدفی که اون رو از هدف نهایی یعنی رسیدن به بهشت دور نکنه .وقتی هدفش رو مشخص کرد باید به سمت اجرای هدف بره تا به هدفش برسه اون وقته که می تونه واقعا شاد باشه و معنای حقیقی شادی رو درک کنه.اما باید اینو بدونی که توی راه رسیدن به هدف ممکنه هزاران چاله وجود داشته باشه نمیشه گفت نیفتی داخلش چون خیلی از چاله ها یهو ظاهر می شوند اگه افتادی داخلش باید خونسردیت رو حفظ کنی وبهترین راه رو برای رهایی از اون پیدا کنی
زندگی توی این دنیا مثل یه امتحان می مونه یه امتحان ورودی اگه توش خوب کار کردی و قبول شدی به بهشت می ری اگه قبول نشدی ......
باید این قدر بذر خوب بکاری تا توی اون دنیا برداشت کنی و لذت ببری اگه بذر بد بکاری اون دنیا هیچی برداشت نمی کنی هیچ باید بدبختی بکشی.
توی راه رسیدن به هدف به جز چاله راه هموار هم هست .تو این جاده هر متر که به جلو میری یه تابلو هست که نوشته برگشت امکان ندارد؛پس اگه چیز خوبی دیدی باید از اون لذت ببری چون شاید دیگه نتونی ببینیش.یکی از چیز های خوب عشق و محبته.
اگر از زیبایی های این جاده لذت ببری رسید به هدفت اسون تر میشه چون خسته نیستی .اگه عشق از حد خودش خارج بشه ممکنه تورو از عشق واقعی (خدا)دور کنه یا تو رو به پرتگاه جاده ببره .یادت باشه تو این جاده با غرور سبقت نگیری ممکنه یه جایی از جاده با کله بخوری زمین.
اگه سرعت گیر توی راه دیدی بدون داری تند میری ممکنه از مسیر اصلی خارج بشی.
خیلی چیز های دیگه توی راه می بینی .ودر انتها به اخر جاده می رسی که یه ایستگاه وجود داره روی دیوارش نوشته ایستگاه مرگ .حالا تو و خیلی از افراد دیگه چه فقیر چه غنی باید سوار اون قطاری بشوین که منتظر شماست .شب اولش سخته چون توی یه تونل میرین که تاریکه اما برای همه یکسان جلوه نمی کنه بعد از تونل هم بستگی به اعمالی که انجام دادی .
درکل بگم اگه به معاد و بهشت و جهنم اعتقاد داری باید برای رسیدن به هدف نهایی تلاش کنی و مشکلات را تحمل کنی و از مسیر تقریبا صعب العبوری به نام زندگی عبور کنی.
اما زندگی واقعی اون طرفه منظورم اخرته .این ها همه نظر خودم بود شاید شما قبولش نداشته باشید.
دنیا بهشت کافران و جهنم مومنین است.
دسته ها : حرف های خودم.
يکشنبه 1388/11/25 10:25

شهادت امام رضا رو به همه شما تسلیت می گم                                                                                                                                                         امام رضا علیه السلام:


انجام دادن حسنه و کار نیک به صورت مخفی،معادل هفتاد حسنه است.

وسائل الشیعه/ج16/ص63/ح20990/

 

 

يکشنبه 1388/11/25 10:10

 

یه پادشاهی بود که با همسرش تو یه کاخ قشنگ زندگی می کردن اما اونا بچه نداشتن و به قول معروف اجاقشون کور بود تا این که بعدکلی دوا درمون صاحب یه دختر قشنگ شدن و از اونجا که بچه رو باید یه جوری صداش کرد اسمشو گذاشتن زیبا.سه تا فرشته که دوستای مادر زیبا بودن واسش آرزو های خوب کردن.اماجادوگر بدجنس آرزو کرد که زیبا تو سن پانزده سالگی دستش بره زیر چرخ خیاطی وبمیره.اما...فرشته مهربان ارزو کرد که زیبا نمیره ودر عوض به یه خواب طولانی بره تاشاهزاده افسانه ای با ماشین سفیدش بیاد و زیبا رو با یه تک بوق از خواب بیدار کنه وباهاش ازدواج کنه .زیبا روز به روز بزرگتر می شد و به سن پانزده سالگی رسید و چون خیلی دست وپا چلفتی بود دستش موند زیر چرخ خیاطی و کلی جیغ وداد کرد.فرشته ها هرچی منتظر موندن زیبا نخوابید واسه همین هم واسش قصه گفتن تا بخوابه اما نخوابید وهر کاری کردن خوابش نبرد که نبرد و واسه این که قصه خراب نشه زیبا رو با قرص خواب آور خوابوندن.شاهزاده از راه رسید وهر چی بوق زد از زیبا خبری نشد .فرشته ها هم هر کاری کردن نتوستن زیبا رو از خواب بیدارکنن .شاهزاده که خیلی خسته و دل شکسته شده بود و از طرفی می ترسید که اگه بازم همون جا بایسته و بوق بزنه ممکنه همسایه ها زنگ بزنن 110 .تصمیم گرفت بره و یه روز دیگه بیاد.پس سوار ماشینش شد وراه افتاد وتوی راه همین طور که می رفت،چشش به به خانم جوون افتاد که کلی خرید کرده بود و منتظر ماشین بود که بره خونه .شاهزاده بادیدن این صحنه حس انسان دوستی اش گل کرد دسته گل به اب داد و اون خانومو سوار کرد .توی راه شاهزاده اسم خانوم جوون رو ازش پرسید .اسم خانوم جوون سیندرلا بود.شاهزاده هم یه دل نه صد دل عاشق سیندرلا شد پس اونو با تمتم خرید هایی که کرده بود به قصر برد و باهم ازدواج کردن.وقتی بچه اول سیندرلا و شاهزاده به دنیا اومد زیبا هنوز خواب بود!
نتیجه گیری:
قرص خواب اور بدون تجویز پزشک چیز بدی است و نتیجه گیری دیگر اینکه اگه ادم شاهزاده هم باشه بد نیست به خرید برود.

دسته ها : داستانک
شنبه 1388/11/24 12:42
رحلت رسول اکرم و شهادت امام حسن را به همه شما تسلیت می گویم
شنبه 1388/11/24 10:4

امام علی -علیه السلام-:
پدر و مادرم فدای تو باد؛ای فرستاده خدا!
...اگر به شکیبایی امر نمی کردی،و از بی تابی نهی نمی فرمودی،آن قدر اشک می ریختم
تا اشک هایم تمام شود؛و این درد جانکاه همیشه در من می ماند و اندوهم جاودانه می شد؛که همه این ها در مصیبت تو ناچیز است!
همانا شکیبایی نیکوست جز در غم از دست دادنت؛و بی تابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو؛مصیبت بزرگ،و مصیبت های پیش از تو و پس از تو[در برابر فقدانت]نا چیزند
دسته ها :
شنبه 1388/11/24 9:59
داستان من وشما ،همانند مردی است که آتشی[برای گرما بخشی و روشنایی]افروخته است....
  پروانه ها در آن می افتند و او سعی می کند آن ها را حفظ کند،من کمر بندتان را می گیرم تا در آتش[دوزخ]نیفتید و شما از دستم می گرزید!
حضرت محمد(ص)
دسته ها :
شنبه 1388/11/24 9:57
X