آیا می دانید که....
تصاویر حاصل از میدان مغناطیسی زمین پیداست ؟اگر انسان در هر قسمت از زمین رو به قبله بایستد،میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می شود و هنگامی که در حال نماز خواندن است.میدان مغناطیسی بدن منظم است
سجده فشار خون را پایین می اورد و هر چه که زمان سجده طولانی تر باشد به همان نسبت فشار خون ما هم پایین می اید انسان در طول روز به سبب پوشش جوی مقداری از انرژی "الکترواستیتک"را بارگیری می کند که بر دستگاه عصبی وی فشار می اورد و باید از ان رهایی یابد گفتنی است در هنگام سجده و تماس داشتن با زمین این حجم از انرژی از انسان دفع می شود
دنیای جدول .ش.215.اول خرداد 88 ص.19
هر قفل شماره دار ممکن است بیش از یک میلیون رمز داشته باشد
یک لیتر اب دارای یک صد میلیارد اتم است
برج کج پیزا 293 پله و برج ایفل 1792پله دارد
رشد کودک در بهار بیشتر است
چشم شتر برای محفوظ ماندن در برابر شن های صحرا سه تا پلک دارد
تپش قلب گربه 2برابر قلب انسان است و.در هر دقیقه 110 تا 140 بار می زند
قدرت بینایی جغد 82 برابر دید انسان است
اگر همه ی یخ های موجود در قطب جنوب اب شود سطح اب اقیانوس ها 70 متر اضافه می شود و در این صورت یک چهارم خشکی ها زیر اب می روند
ما می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سر خود باز هم نیش بزند
تجربه نشان می دهد مرغ ها با شنیدن موسیقی تخم ها بزرگی می گذارد
انسان بالغ ممکن است روزانه به هنگام کارهای سخت 15 لیتر عرق کند
مردم اندونزی به 365 زبان صحبت می کنند
ص 23
فندک قبل از کبریت اختراع شد
در ایالت میشیگان زنان بدون اجازه همسرشان نمی توانند مو های خود را کوتاه کنند
یکی از مواد تشکیل دهنده دینامیت بادام زمینی است
گربه ای به نام دانستی 17 ساله در شهر برنهام ایالت تگزاس در ژوئن 1952 چهارصدوبیستمین بچه خود را به دنیا اورد
قزل الا می تواند پرشی به طول 2متر داشته باشد
بزرگترین محل زندگی حیوانات را چلچله دم سیاه است این پرنده از تیره اسکوریدا است که در غرب امریکا است و شمال مکزیک در سال 1901 فقط 400 پرنده است در حالی که وسعت 61440 کیلومتر است
ص42.43
به نام او که نام و یادش ارام بخش دل هاست
سلام بعد وقفه ای طولانی اومدم علتش این بود که صفحه شخصیم باز نمی شد بعد از بارها پیغام و پسغام به تبیان از طرق مختلف درست شد .چی کار کنم مسئولم
الان هم برای شروعی دوباره اومدم یه سری کلمات است ما در روز از اونه استفاده می کنیم.اما کلمات بیگانه هستند.پس بهتره از کلمات فارسی استفاده کنیم
فارسی را پاس بداریم
راستی قهرمانی پرسپولیس را به پرسپولیسی ها تبریک می گویم
آرشیو=بایگانی
آرم=نشانه
آکادمیک=دانشگاهی
اتوبان=بزرگراه
ادیت=ویرایش
ادیتور=ویراستار
ایمیل=پیام نگار
شیفت=نوبت
فاکتور=برگ خرید
فاکس=دورنگار
بیوگرافی=سرگذشت،زندگینامه
پاراگراف=بند
پارلمان=مجلس
پرسنل=کارکنان
پلمپ=مهر و موم
تئوری=نظریه
لوکس=تجملی
لیست=فهرست،سیاهه
ماکت =نمونک
تست کردن=ازمودن
تکنولوژی=فناوری
تکنیک=فن
تله تکست=پیام نما
رتوش=پرداخت
سمبول=نماد
سوبسید=یارانه
سوژه=موضوع
فیش=برگه
کابین =اتاقک
کاور=پوشن
کپی =رونوشت
کریستال=بلوره
کوپن=کالابرگ
لوستر =نورافشان
مکانیزه=ماشینی
آتی=آینده
آحاد=یکایک
اختتماییه=پایانی
استدعا =درخواست
استمرار=پیوستگی
اضطراب=دلواپسی
اعلام خطر=هشدار
اعلامیه=آگهی
اغماض=چشم پوشی
آفات=گزند
اهتراز=برافراشتن
اهتمام=کوشش
ایاب و ذهاب=امد و رفت
بالاخره=سرانجام
بالاخص=بویژه
بدعت = نواوری
برائت=دوری
براق=درخشان
به عنوان مثال=برای نمونه
بضاعت= سرمایه
بد یمن=شوم
تبانی=همدستی
افتضاح=رسوایی
اکتفا=بسنده کردن
الصاق ، الحاق=چسباندن
امتناع=خودداری
امرا معاش=گذران زندگی
انحلال=فروپاشی
انحنا =خمیدگی
انزجار=بیزاری
انسداد=بسته شدن
انعطاف=نرمش
انعکاس=بازتاب
تشعشع=پرتو افکنی
حق العمل=کارمزد
حول و حوش=پیرامون
طمأنینه=آرامش
طی طریق=پیمودن راه
عکس العمل=واکنش
بی محابا=بی پروا
تبادل نظر=رایزنی
فارغ التحصیل=دانش آموخته
قائم مقام=جانشین
تجدد=نوگرایی
تدوین=گردآوری
تشخیص هویت=شناسایی
عل الخصوص=به ویژه
مجهول الهویه=ناشناخته،گمنام
مسألت دارم=خواستارم
لایتناهی=بی پایان
لا ینفک=جدانشدنی
ممیٌز=ارزیاب
منحصر به فرد=بی همتا
ناقص العقل=کم خرد
هیأت تحریریه=گروه نویسندگان
تا بعد
اول سلام
دوم از همه ی شما معذرت می خوام چون دیر اومدم ولی امتحان ها امان مارو بریدن تا اخر خرداد همین طور پشت هم امتحان باور کن.
الان که اومدم یه چیز باعث تعجبم شد
الان103442نفر تو تبیانند .امار بالا رفته قبلا که میدیدم 10000نفر بودند اما حالا..
چرا؟
راستی این ادمک ها کم شدند چرا؟
قبلی ها بهتر بودند
ساعت 6.30 بود که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم(ماشاءالله خوابم سنگینه) رفتم صبحانه خوردم اماده رفتن شدم .همان موقع تلفن زنگ خورد.گوشی را برداشتم
دیدم دوستمه می پرسه ساعت چند باید بریم(اخه اون روز قبلش رضایت نامه را داده بود.)من همین طوری رو هوا گفتم باید 7 مدرسه باشیم .
بعد هم خداحافظی کردم و گوشی را گذاشتم رفتم به برگه رضایت نامه نگاهی انداختم دیدم نوشته ساعت
6.30 اون موقع ساعت ده دقیقه به هفت بود خداحافظی کردم و راه افتادم اومدم به مدرسه دقیقا ساعت 7توی مدرسه بودم رفتم رضایتنامه را دادم رفتم دنبال دوستم.
تذکرات لازم را دادند و رفتیم سوار اتوبوس شدیم.20دقیقه از حرکتمون گذشته بود که هوا بارانی شد.
اگه توی مدرسه این اتفاق می افتاد باید می رفتیم امتحان بدیم.
توی ماشین گوشی هارا جمع کردن توی یه نایلون ریختند و اونهارو گذاشتند توی جایی که بالای سر من و دوستم بود.
ساعت 11بود که رسیدیم همون اول یه اتوبوس دیدم که از استانه اشرفیه دانش اموز اورده بود.!
رفتیم توی صف تله کابین ایستادیم صف طولانی بود .10 دقیقه ایستادیم و بعد سوار شدیم من کلا از ارتفاع می ترسیدم .اون یکی دوستم هم می ترسید .اما دو تای دیگه هی پاشونو می کوبوندن و اونو تکون می دادن.خلاصه اینو بگم که من از بچگی از ارتفاع می ترسیدم حتی از بالای تراس خونه هم که به پایین نگاه می کنم می ترسم (طبقه دوم.تا این حد)
بعد رسیدیم به اون بالا و همون جا رفتیم نشستیم و غذا خوردیم هوا سرد و بارونی بود.سردم شده بود.
بعد دیدم تعدادی از بچه ها می روند پشت ما نگاهی به پشت انداختم 3تا گردشگر چینی اومده بودند بچه ها رفتند باهاشون عکس گرفتند مصاحبه هم کردند..بعد خانم معاون رفت همه را برگردوند.بچه ها می گفتند یکی که انگلیسی بلد نبود اون یکی هم که بلد بود وقتی گفتند می خواهیم با تو عکس بگیرم تعجب کرد(تعجب کردن هم داره.اگه یه ایرانی بره به کشورشون اونها این جوری نمی کنند.)
خلاصه تو اون فضای بارونی عکس گرفتیم.
بعد هم به سمت پایین حرکت کردیم دوباره تله کابین من گفتم حاضرم پیاده بیام پایین ولی با اون تله کابین نروم.
خلاصه رفتم و بازهم...
این بار چون به سمت پایین بود ترس کمتری داشتم.
بی خیال بودم .بعدش رفتیم توی یه نماز خانه .کمی استراحت کردیم و بعضی ها هم بازی کردن(بازی فکری)
بعد رفتیم سوار اتوبوس شدیم دوباره گوشی هارو جمع کردند.این بار خواستم قهرمان بازی در بیاورم از بالای سرم اونهارو بیاورم پایین و ..
بی خیال شدم.رفتیم به ساحل دریا (سی سنگان)
بعد دوباره سوار شدیم و به سمت مدرسه حرکت کردیم توی بابل بودیم که تازه خانواده نگران شدند و زنگی به من زدند.من هم گفتم سالم هستم .و تو راه خونه هستیم .
بعد هم به مدرسه رسیدیم و بلافاصله به خونه رفتم کمی استراحت کردم و نشستم درس فردا ی ان روز را خواندم.
بعد هم خوابیدم.
خیلی خسته بودم
فردا قراره بریم Nacl H2o river استعاره از نمک آبرود.
راستش اولش نمی خواستم برم مامانم گفت برو من گفتم نه .خلاصه از اون اصرار
و از من انکار.
خلاصه امروز که رفتم نظرم عوض شد .امروز هوا کمی بد بود خانم ناظم گفت اگه هوا بد شد نمی ریم و فردا دو تا امتحان را دارید بچه ها هم .زنگ تفریح تصمیم عجیبی گرفتند .
که من تابحال نمی دونستم.چهل کچل .(می گویند بارون نمی اید خرافاته ولی بچه های ما هستند چه میشه کرد.)
اسم چند نفر کچل را نوشتند بقیه را که بلد نبودند همین طوری یه چیزی نوشتند محمد کچل علی کچل. حسن کچل و.......
زنگ کلاس شد معلم اومد نماینده همه را وارد برگه کرد و تخته را پاک کرد زنگ تفریح هم آن را برداشتند و به تک درخت مدرسه ما نصب کردند دو کلاس دیگر هم همین طور.
خلاصه منم تصمیم گرفتم برم.امشب مادرم گفت چهل کچل عمل نکرد بارون گرفت ناراحت شدم ولی زود بند امد.زنگ زدم به هوا شناسی گفت :نیمه ابری تا قسمتی ابری همراه با بارش باران.
من هم دعا کردم که بارون نیاد الان هوا بهتره.
حالا اگه برم مدرسه ببینم نمی ریم خیلی بد می شه.