دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 732140
تعداد نوشته ها : 222
تعداد نظرات : 7
Rss
طراح قالب

شک را شکسته خشم تو در بازوان من

انگار قد کشیده ام

انگار طعم حادثه ای را چشیده ام

بازو گشاده ام که زمین آغاز برشکفتن و گفتن را

با انتظار و خاک بگوید

بازو گشاده ام که سرودی از آسمان

آغاز آفرینش باران را با خاک سینه چاک بگوید

من با توام در هر کجای عشق که هستی

من نیز سنگ شعری خود را تا شیشه های پنجره ی بسته سکوت پرتاب می کنم

باید که سد شیشه فرو ریزد

وقتی که پرنده کلام رسولم اندیشناک بال گشودنهاست.

* محمدرضا عبدالملکیان

منبع:سایت تبیان


دسته ها :
جمعه یازدهم 11 1387 11:23
X