ادامه از متنن قبلی
ز-احیای شوراهای استانی
مرکز اداری در مرکز یکی از موانع اصلی و عمده در راه پیشرفت و توسعه و نیز مشارکت آحاد مردم در سرنوشت و توسعه منطقه و محل سکونت خود بوده است. انتقال بسیاری از وظایف و اختیارات مرکز به مناطق و استانها از طریق احیای شوراهای استانی و تجدیدنظر در اختیارات این شوراها از خلال بازنگری در قانون اساسی جهتگیری مرا در این عرصه از حقوق شهروندی نشان میدهد. در همین زمینه سهم اقلیتهای مختلف در مدیریت امور را افزایش خواهم داد.
ح-رعایت بسیاری از حقوق بدیهی شهروندان
رعایت بسیاری از حقوق بدیهی شهروندان از جمله حق آموزش برای همه و جلوگیری از محروم کردن جوانان از تحصیل و ستارهدار کردن آنان با توجیهات واهی جزو سیاستهای قطعی من در احیا و بسط حقوق شهروندی خواهد بود. حذف گزینش و سهمیهبندیهای ناعادلانه جنسیتی و 40درصدی و امثالهم در ورود به دانشگاهها و سیاستهای غلط و ناعادلانهای چون بومیگزینی و نیز بازنشسته کردن اجباری اساتید باتجربه و برچیدن ترس و هراس از حراستها و دانشگاهها از پایههای عدالت آموزشی در نگاه من است.
درخواست به روز کردن قوانین خانواده، حقوق زنان، قانون مجازات و حتی بخشهایی از قانون مدنی از طریق ارائه لایحه و هماهنگی با قوه قضائیه به نحوی که این قوانین را متناسب با نیازهای رو به رشد جامعه در حال تحول ما نماید، محور بعدی این شعار کلیدی است. نگاه نابرابر نسبت به جایگاه و حقوق زنان و از آن بدتر اجرای ناعادلانه و غیرمتوازن این حقوق نقیصه جدی است که عموم صاحبنظران به این وضعیت انتقاد دارند.
نقد و مخالفت موثر با رفتارهای غیرقانونی بهویژه در مراحل اولیه دادرسی از قبیل رفتار در بازداشتگاهها، عدم رعایت حقوق زندانیان و متهمان و حتی مجرمان و نیز منع دخالت در زندگی شخصی مردم، بیش از گذشته مورد اهتمام خواهد بود. همچنین بازنگری در قانون مجازات و کاستن از اعدامهای غیرضرور بهویژه درباره کودکان را دنبال خواهم کرد.
ک-دسترسی آزاد به اطلاعات از طریق اینترنت
نگاه جاری به محدود کردن دسترسی آزاد به اطلاعات از طریق اینترنت و محدود نمودن شرایط برای استفاده از آن، (از جمله اعمال محدودیت در سرعت و پهنای باند و نیز انحصار در عرضه آن و در نتیجه افزایش قیمت) مقاومت بیهوده و ضررآفرینی است که در دولت آینده نقشی نخواهد داشت. جامعه ما، جامعه بانشاطی است که بیشترین وبلاگنویسان را دارد. این جامعه شایسته آن نیست که با چنین محدودیتهایی مواجه گردد. همچنین محدودیتهای اعمالشده سالهای اخیر در حوزه چاپ و نشر کتاب هیچ کمکی به بهبود امور نمیکند، سهل است که آثار منفی آن بیشتر هم شده است. متاسفانه طی سالهای اخیر ممیزی نه تنها محدود نشده که به تئاتر، فیلم و دیگر فعالیتهای هنری و آفرینشی نیز به صورت نامتناسبی سرایت کرده است و از همه بدتر اینکه دستورالعملهای فراقانونی برای مطبوعات صادر شده است که باید لغو و متوقف شود.
اولین هدف من که در ذیل شعار احیای برنامهریزی صورتبندی شده است، درصدد بازسازی تشکیلات و شوراهای برنامهریزی در ساختار دولت و اعتبار بخشیدن به جایگاه مشاوره، کارشناسی و خرد جمعی و نیز پذیرش دانش ، علم ،منطق و عقلانیت مبنای این مشارکت و برنامهریزی است. گستره این برنامهریزی تنها در نظام اداری محدود نخواهد شد، بلکه تمهیدات لازم برای مشارکت کلیه نخبگان غیر دولتی را نیز شامل خواهد شد.
انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و شوراهای عالی در کشور که مرکز تصمیمگیری درباره برنامههای کارشناسی شده بود، فقط نمادهایی از حذف برنامهریزی از نظام مدیریتی کشور است
منبع:تبیان
1- برنامههای کروبی در زمینه نفت و گاز
گام برداشتن در جهت مردمی کردن اداره؛ تولید و توزیع درآمدهای نفتی و خارج کردن آن از بودجه دولت، هدف اساسی این
طرح است. در گام اول این طرح، سهام شرکتهای گاز و پخش فرآوردههای نفتی بدون حق انتقال، خرید و فروش مطابق قانون موجود به طور مساوی میان همه افراد کشور از ?? سال به بالا توزیع میگردد. در این راستا دولت موظف است که نفت و گاز مصرفی کشور را به قیمت تولیدی آن، تحویل این شرکت دهد و شرکت مذکور، نفت و گاز را پالایش و در اختیار مردم قرار میدهد و هر قیمتی که تعیین کند، طبعا به همان نسبت سود خواهد داشت و سود ناشی از آن میان سهامداران به طور مساوی تقسیم میشود.
- نقاط مثبت طرح
خارج کردن بخشی از نفت از بودجه دولت و اتکای حکومت به منابع مالیاتی و دیگر منابع
- کوچک کردن دولت و حذف بسیاری از بخشهای غیرمرتبط و زاید با وظیفه دولت
ایجاد بستر مناسب برای خصوصیسازی و اجرای اصل ?? قانون اساسی
سیاست محوری اینجانب دفاع از حاکمیت قانون و برابری مردم و مسوولان در برابر این سیاست است و نمیپذیرم که قانون فقط برای رعایت مردم و نه مسوولین باشد و نیز حمایت از تمامی الزامات پیشگفته آن را ضروری میدانم.
الف - حمایت از نهادهای غیرحکومتی
حمایت از نهادهای غیرحکومتی، نظارت بر انتخابات و نهادینه کردن اینگونه نهادها جزو سیاستهای من خواهد بود. سلامت انتخابات و نظارت بر آن باید چندان قوی باشد که کسی از مجریان انتخابات از نظارتهای بینالمللی بر آن بیمی نداشته باشد.
ب -حقوق اقوام و گروههای مختلف زبانی و مذهبی
حقوق اقوام و گروههای مختلف زبانی و مذهبی باید رعایت گردد کماکان اصل 15 قانون اساسی به اجرا درنیامده است که نهتنها عدم اجرای آن خلاف قانون است، بلکه به معنای دقیق نافی وحدت ملی نیز هست. وحدت ملی از طریق یکسانسازی محقق نمیشود، بلکه از طریق پذیرش و احترام به تفاوتها در ذیل اشتراکات ملی صورت میگیرد بنابراین اصول معطل مانده قانون اساسی را اجرا خواهیم کرد.
ج-حاکمیت قانون
حاکمیت قانون باید به دخل و خرج دولت و درآمدهای عمومی به ویژه درآمدهای نفتی و نحوه هزینه کردن آن و حقوق اداری بیش از پیش حساس بود و انضباط لازم را اعمال کرد.
د-مطبوعات
دستورالعملهای فراقانونی برای مطبوعات صادر شده است که باید لغو و متوقف شود.
ه-دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان
حقوق سیاسی فقط محدود به انتخاب شدن نیست بلکه دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان نیز جزو لازم و لاینفک این
حقوق است. متاسفانه در گذشته در برابر خواست من برای راهاندازی شبکهای ماهوارهای مخالفت غیرقانونی شد و اینک روشن شده است که مردم را نمیتوان از دسترسی به این شبکهها محروم کرد و لذا وضعیت جاری بهعنوان یک خطر برای سلامت اطلاعرسانی تلقی شده است، از این رو معتقدم که تمامی نیروهایی که در چارچوب قانون فعالیت میکنند و قصد خدمت به جامعه را دارند، باید بتوانند آزادانه به رسانههای خاص خود دسترسی داشته باشند و نیز باید شرایط رقابتی را برای رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب فراهم کرد تا با خارج شدن از انحصار موجود، به پویایی و تحرک رسانهای کمک شود. این انحصار، یکی از خطرناکترین عواملی است که ثبات سیاسی کشور را در بلندمدت و در مواقع بحرانی تهدید میکند.
و-حقوق اقوام و گروههای مختلف زبانی و مذهبی
حقوق اقوام و گروههای مختلف زبانی و مذهبی باید رعایت گردد کماکان اصل 15 قانون اساسی به اجرا درنیامده است که نهتنها عدم اجرای آن خلاف قانون است، بلکه به معنای دقیق نافی وحدت ملی نیز هست. وحدت ملی از طریق یکسانسازی محقق نمیشود، بلکه از طریق پذیرش و احترام به تفاوتها در ذیل اشتراکات ملی صورت میگیرد بنابراین اصول معطل مانده قانون اساسی را اجرا خواهیم کرد.
ادامه دارد...
منبع:تبیان
حزب اعتماد ملی
حزب ترقی ایران شاخه قم
سازمان ادوار تحکیم وحدت
سید محمد علی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز
ایت الله سید محمد موسوی بجنوردی، عضو مجمع روحانیون مبارز
عباس عبدی، روزنامه نگار
جمیله کدیور، نماینده ادوار مجلس
غلامحسین کرباسچی، شهردار اسبق تهران
عطاء الله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت سید محمدخاتمی
محمد علی نجفی، وزیر آموزش و پرورش دولت هاشمی رفسنجانی
عبدالکریم سروش
منبع:تبیان
1- موسس کمیته امداد امام خمینی (ره)
2- نماینده تام الاختیار امام خمینی (ره) در استان لرستان
3- موسس و سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی
4- سرپرست حجاج و نماینده امام در امور حج
5- عضویت در مجلس بازنگری قانون اساسی
6- عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام
1- همراهی با امام خمینی از قیام خرداد
2- حمایت از امام خمینی بعنوان مرجعیت تقلید
3- ارتباط مستمر با امام خمینی در نجف اشرف و هماهنگی با دیگر بزرگان انقلاب بمنظور تبیین اندیشه های امام و انتشار اطلاعیه های ایشان در سراسر کشور
موسس و دبیر کل حزب اعتماد ملی
4- تشکیل کمیته حمایت از متحصنین قبل از انقلاب
5- تامین مالی خانواده های زندانیان سیاسی بنا به فرمان امام
6- تبعید و زندان توسط رزیم ستم شاهی
7- نماینده دوره اول ،دوم ، سوم ، و ششم مجلس شورای اسلامی
8- نایب رئیس و رئیس مجلس سوم شورای اسلامی
9- عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
10- عضویت در جامعه روحانیت مبارز
11- موسس و دبیر مجمع روحانیون مبارز
12- رئیس مجلس ششم شوراس اسلامی
13- موسس و دبیر کل حزب اعتماد ملی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی
ادامه از متن قبلی
از کسانی که در دانشگاه با ما هم دوره بودند آقایان ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند و معراجی را به یاد می آورم. برخی از هم دوره ای های ما با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم آقای شریعتمداری، از سربازی معاف شدند و بعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. عده ای دیگر مثل بنده نیز از معافیت های دوره ای بهره مند شدند.
در سال 1351 که از طرف دولت برای گروهی از مشمولان معافیت صادر شد بلافاصله از فرصت استفاده کردم و پایان نامه خود را ارائه و لیسانس را دریافت کردم. در همین سال فرزند سوم ما یعنی علی به دنیا آمد.
بعد از گرفتن لیسانس فعالیت ها ادامه یافت که منجر به دستگیری ام در سال 52 شد و مدت کوتاهی در زندان بودم.
سخت ترین زندان مربوط به سال 53 بود. در آن سالها، علی رغم آنکه وضع مالی خودم بسیار نامساعد بود اما کمک هایی از افراد علاقه مند به امام و مبارزات ایشان جمع آوری می کردم و در اختیار مبارزین و خانواده های آنها قرار می دادم. همین امر باعث شد که در سال53 که برخی از دستگیری ها به راه افتاد تعدادی از فعالان دستگیر شده در زیر شکنجه مرا معرفی کرده بودند و بر همین اساس من هم دستگیر شدم و بدترین شکنجه ها را در همین بازداشت تحمل کردم. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود.
در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید آیت الله منتظری، مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و شهید مهدی عراقی همراه ما بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمت جو و پاک نژاد نیز با ما در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. خانواده ایشان پس از انقلاب به بنده مراجعه کردند و من هم در حد مقدورات مساعدت هایی برای آنها انجام دادم. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودیم آقای محمد محمدی(نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدی زاده(وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی(رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و مرحوم لاجوردی از همراهان ما در این دوره بازداشت بودند.
در اواخر سال 56 از زندان آزاد شدم. اما فعالیت های خود را ادامه دادم در حالیکه کم کم فضا به گونه ای شده بود که بازداشت ها به حداقل رسیده بود. در عین حال در ماه رمضان 57 که قرار بود همراه عده ای دیگر از روحانیون در محلی تجمع داشته باشیم از طریق شنود تلفن، از قرار ما مطلع شده بودند و مرا همراه با آیت الله انواری دستگیر کردند و به کلانتری بردند که در حوالی پل گیشا بود. بعد از چند دقیقه افرادی دیگر مانند شهید باهنر و آیت الله اردبیلی را نیز به همان کلانتری آوردند اما این بازداشت بسیار کوتاه بود.
بعد از 17 شهریور 57 هم که ما اعلامیه های امام را توزیع می کردیم دنبال دستگیری بنده بودند اما من در منزل یکی از بستگان در خیابان نیروی هوایی مخفی بودم. در همین مدت افرادی چون آقای مهندس مرتضی نبوی( مدیرمسئول فعلی روزنامه رسالت) و یکی از دوستان به نام آقای عباس طائب به آنجا مراجعه کردند و اعلامیه های امام را گرفتند. اما ساواک مرا پیدا نکرد و دستگیر نشدم. در همین سال 57 آخرین فرزنده بنده یعنی یاسر که اکنون دانشجوست به دنیا آمد.
همچنین در اوایل سال 58، امام حکمی صادر کردند و نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به اینجانب محول نمودند
تجربه من در توزیع کمک بین خانواده زندانیان باعث شد که در آستانه پیروزی انقلاب، جمع آوری و توزیع کمک برای بعضی اعتصابیون به بنده محول شود و پس از آن هم حکم مسئولیت کمیته امداد برای بنده به همراه آقایان عسگراولادی و شفیق در اسفندماه 57 صادر شد.
همچنین در اوایل سال 58، امام حکمی صادر کردند و نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به اینجانب محول نمودند. بنده هم به تناسب مسئولیت ها، هم در تهران و هم در لرستان حضور داشتم. در زمستان سال 58 از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شدم. پس از آن در حالی که برای سرکشی به امور لرستان در خرم آباد بودم، از رادیو حکم امام را شنیدم که دستور تأسیس بنیاد شهید توسط اینجانب را صادر کرده بودند.
در سال 1362 با رأی یک میلیون و چهارصد و چهل هزار نفر به عنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس راه یافتم. پس از آن نیز در سال 1367- در حالی که با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز را به همراه آقایان موسوی خوئینی ها، خاتمی و بعضی دوستان دیگر تأسیس کرده بودیم- باز هم به عنوان دومین نماینده مردم تهران به مجلس رفتم. البته جرقه ی اولیه انشعاب از جامعه روحانیت مربوط به سال 62 و در آستانه انتخابات مجلس دوم بود که شرح آن را قبلاً اعلام کرده ام. در کنار سایر مسئولیت ها، امام نمایندگی خود در امور حج را درسال 64 به بنده محول کردند و آخرین مسئولیتی که در سال 1368 توسط ایشان به بنده محول شد سرپرستی برخی از اموال به وکالت از طرف امام بود. البته تقریباً همزمان با این حکم در یک حکم جمعی به همراه تعداد دیگری از مسئولان کشوری به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمدم.
پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال 72 ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند.
شروع جدی فعالیت مجدد ما در سال 75 و با دعوت از آقای مهندس موسوی برای ریاست جمهوری و پس از امتناع ایشان، قانع کردن آقای خاتمی برای پذیرش کاندیداتوری ریاست جمهوری بود.
آخرین مسئولیت بنده پس از نمایندگی و ریاست مجلس ششم، عضویت تشخیص مصلحت نظام می باشد...
منبع:تبیان