گابریل گارسیا مارکز، مترجم: لیلی گلستان، انتشارات ماهی/ پشت جلد کتاب: زندگیمان از آن دوشنبه نحس زیر و رو شد، و تا سالیان دراز نتوانستیم درباره ی چیز دیگری حرف بزنیم. آن روز همه چیز بوی سانتیاگو ناصر را می داد. هیچ کس بین ما نبود که بتواند بی این که دقیقا جا و ماموریتی را که تقدیر به او محول کرده بود بداند، به زندگی ادامه دهد. هرگز مرگ این چنین خود را از پیش اعلام نکرده بود.