تبیان، دستیار زندگی

نام کتاب: کافه کاکائو

موضوع کتاب: ادبیات داستانی

نویسنده کتاب: خانم نیما مراقبی

زبان کتاب: پارسی

كافه كاكائو، كتابی یرای خواندن و اثری برای بازنگریسن به درون، به درون ناشناخته خویش، رمان پر كشش كافه كاكائو نوشته بانوی نویسنده، نیما مراقبی منتشر شده است.

توضیحات بیشتر:

نیما مراقبی, بانویی داستان‌نویس است كه در آلمان زندگی می‌‌كند. او سراینده ای است سرشار از شور و سرمستی. شور زیستن در لحظه های رهایی از شورابه های بندگی و سرمستی رهایش. نثرش روان است و پر كشش. گرته‌ای از طنز پویا در نوشته‌هایش, به كشش داستان‌هایش می‌‌افزاید. درونمایة داستان‌هایش مردم‌اند, مردمی ساده اما به دور از سرزمین مادری با همة ویژگی‌هایشان.

در ایران پرستاری خواند, در سال چهارم به تئاتر روی آورد. در دانشكدة تئاتر و سینما به آموختن پرداخت. چند تئاتر دانشجویی و تئاتر شهر و بازیگری در فیلم در مسلخ عشق و ترجمة نمایشنامة زندگی‌های خصوصی نوشتة نوئل كوارد در 1369 و داستان كوتاه یاس‌های امین‌الدوله, نشریة گسترة فرهنگ و هنر امید, شمارة نخست. خرداد 1372, برایندی از آن سال‌هاست.

در آلمان به دانش پداگوژیكی روی آورد, دانش‌آموختة كارشناسی ارشد دانشگاه‌هانوفر است.

نیما مراقبی به دو زبان آلمانی و پارسی می‌‌نویسد. بهترین شناسة او, آثار اویند. شخصیت‌های داستان‌هایش برامده از جامعة مهاجرانند. گرچه نوستالوژی در داستان‌هایش جای ندارد, اما رسوب سنت‌ها و باورهای اومانیستی و اوتوپیایی در كنش شخصیت‌های داستانی‌اش چشمگیرند. در برابر, كنش زنان در جای جای داستان‌هایش, نشانگر رویكرد آنان به فمنیسمی روان و ناگزیر است, آنان دلبستة خانواده‌اند, اما خودخواهی‌ها و ستم مردها كه ریشه در سنت دیرپا و دیرزی دارد, زنان داستان را وادار به ایستایی و برون‌نگری می‌‌كند. رمان كافه كاكائو آینة تمام‌نمای سرگشتگی مردان مهاجر و سازگاری, ایستایی و سرانجام سربرتافتن و پویایی زنان مهاجر است.

متن پارسی این رمان را كاوش قلم منشر كرد و ترجمه آلمانی آن روی به پایان دارد كه تا چند ماه دیگر منشر می شود.

بوی خوش یاس‌های امین‌الدوله «مجموعة هفت داستان كوتاه» درهم آمیخته ای از درون و بیرون است و تماهنگشان اندوه نابرابری است كه زن، همیشه از آن در رنج است.

بوی خوش یاس‌های امین‌الدوله نگاه نویسنده به جایگاه زن در نوجوانی، شوی داری و ماندگاری او در خانه است. به ویژه آن گاه كه آمدن شویی را چشم به در دوخته، اما دریغا كه خبری از آن اسب سپیدسوار نیست. غم گریبانگیر دختر می شود، دختر به رؤیاهای گذشته باز می گردد، آنجا نیز شلاق است و هوو و اشك و آه.

سرگذشت غمالود پری خانم، اندوه بسیاری از زنانی است كه پری یكی از خیل دوزخ نشینان است. او نیز یكی از هزارانی است كه ناگهان شوربختی بر او سایه می افكند، زندگی اش درهم می پیچد و سه راه پیش رویش می ماند: بماند و بسازد، مرگ پناهگاهش شود و یا آن كه با تنها فرزندش رهایی را در بریدن از گذشته بیابد.

گل های شمعدانی، برونریزی ستمی است دیرزی و دیرین سال كه در سرزمین های رؤیایی نیز نمودی تلخ دارد. به خوره می ماند كه رهایی از آن چه دشوار است.

نیما در گل های شمعدانی، ستم را وامی نماید و درد را وامی كاود و از رنج درون ستمدیدة همیشة تاریخ می گوید. می نمایاند كه ستمگر، چون ستم می كند، دوزختابی بیش نیست، حتی اگر آرایه ای آرمانی داشته باشد.

در سه داستان آخر، شخصیت های داستانی هم نام اند و هم كنش و نیما برون می ریزد آنچه را كه در پستوی خانه نهفته است.

نیما بر آنست تا در آینده ای نزدیك سه داستان از كتاب بوی خوش یاس های امین الدوله را در یك كتاب به دو زبان آلمانی و پارسی به نام از رنج درون و از اندوه برون منتشر كند.

درخت انار باغچة حیاط حاج‌آقا «رمان» از دیگر آثار اوست

تهران، انتشارات ققنوس، رقعی، 98 صفحه
چاپ اول؛ خردادماه 1383
چاپ دوم؛ شهریور ماه 1384
چاپ سوم؛ اردیبهشت 1385
چاپ چهارم؛دی ماه 1385
چاپ پنجم: اردی بهشت ما 1386
تقدیر شده در سومین دوره جشنواره ی قلم زرین- 1384
من دانای کل هستم؛ برنده ی لوح تقدیر از نخستین جایزه ی ادبی صادق هدایت، 1381.

در یكی از این منظره ها پدرم مُرد. نگاه نكردم. عیدی مُرد. رسول به من گفت. من نشنیدم. نمی شنیدم رسول را. كسی گفت تندتر. نمی دیدم اش اما صداش را خوب می شنیدم. گفت: ”تندتر، تندتر“ رسول گفت: ”صدای من رو نمی شنوی لامسب؟“ گفتم: ”چی؟“ و رسول فرو رفت. انگار درچاهی. بعد مادرم مُرد. مونس بود اما. هرچند برای من نبود انگار. مُرده بود انگار. بعد صداها همه محو شد. حتی صدای رؤیا. زن ام. حتی صدای مادرم. بعد من خسته شدم. می دویدم اما. و زل زدم به اطراف كه كسی نبود. تنها باد بود. می خورد به صورت ام. و جیغ كشیدم. كسی نشنید. حتی خودم. حتی .

تهران_نشر چشمه_رقعی_82صفحه
چاپ اول :1383
چاپ دوم:1384
چاپ سوم :اردیبهشت 1385
چاپ چهارم:مرداد 1385
چاپ پنجم:مهر 1385
چاپ ششم:بهمن1385
چاپ هفتم:اردیبهشت 1386
برنده ی جایزه ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان، 1384
نامزد جایزه ی بهترین رمان انجمن منتقدان مطبوعات، 1384



اون پایین دارید چی كار می‏كنید؟ با شما هستم! با شما عوضی ها كه عینهو كِرم دارید تو هم می‏لولید. چی خیال كرده اید؟ همه‏تون، از وكیل و وزیرگرفته تا سپور و‌ آشپز و پروفسور، آخرش می‏شید دو عدد. خیلی كه هنر كنید، خیلی كه خبر مرگ تون به خودتون برسید فاصله‏ی دو عددتون می‏شه صد. صدام رو می‏شنفید؟ می‏شید یك پیرمرد آب زیپوی عوضی بو گندو. كافیه دور تند نیگاش كنید. همین كه دور تند نیگاش كردید می‏فهمید چه گَندی زده اید. می‏فهمید چه چیز هجو و مزخرفی درست كرده اید. حالا با این عجله كدوم جهنمی‏قراره برید؟ قراره چه غلطی بكنید كه دیگرون نكرده اند؟ واسای چی سر یه مستطیل یا مربع خاكی دخل هم رو در می‏آرین؟ بدبخت‌ها! شما به خودی خود بدبخت هستید دیگه واسه ی چی اوضاع رو بدتر می‏كنید؟ . . . از اون طرف تا چشاتون به هم افتاد، اولین كاری كه می‏كنید، یعنی آسون تری كاری كه می‏كنید اینه كه عاشق همدیگه می‏شید. لعنت به شما و كاراتون كه هیشكی ازش سر درنمی‏آره. عاشق می‏شید و بعد ازدواج می‏كنید. صدام رو می‏شنفید! . . . ‏عاشق می‏شید و بعد عروسی می‏كنید و بعد بچه دار می‏شید و بعد حال تون از هم به می‏خوره و طلاق می‏گیرید. گاهی هم طلاق نگرفته باز می‏رید عاشق كس دیگه‏ای می‏شید. لعنت به هم‏تون. لعنت به همه‌تون ‏كه حتی مث مرغابی‏ها هم نمی‏تونید فقط با یكی باشید. بوق نزن عوضی! صداشو خاموش كن و گوش كن ببین چی دارم می‏گم! همه‏ش هفتاد، هشتاد سال، یعنی اگه شانس بیارید، اگه خیلی زودتر ریق رحمت رو سر نكشین، خیلی كه توی این خراب شده باشید هفتاد هشتاد سال بیش تر نیست. لا مسبا اگه هفتصد سال می‏موندید چی كار می‏كردید؟ گمون‏م خون هم رو تو شیشه می‏كردید، گرچه همین حالاش هم می‏كنید. یعنی غلطی هست كه نكرده باشید؟ به شرف‏م قسم هر كاری كه خواسته اید كرده اید و اگه نكرده اید لابد نتونسته‏اید بكنید. مطمئن‏م از سردل سوزی و این جور چیزها نبوده كه نكرده‏ین. حكماً عرضه‏ش‏رو نداشتید. همین دیروز تو روزنامه خوندم یارو واسای یك عوضی دوپای دیگه‏ی مث خودش زن‏ش و بچه‏ی دو ساله‏ش رو گوش تا گوش سر بریده. گمون‏م اگه سه تا بچه هم داشت باهاشون همین كار رو می‏كرد. دنبال چی می‏گردید؟ آهای عوضی ها! آهای با شما هستم! با شما كه هركدوم‏تون فكر می‏كنید دهن آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتاد‌ه‌ اید. اگه تا حالا كسی به‌تون نگفته من می‏گم كه هیچ‌ اشغالی نیستید. من یكی كه براتون و برای كاراتون تره هم خُرد نمی‏كنم. حیف این زمین كه زیر پای شماست. حیف این زمین كه توش دفن‌تون كنند. شما را باید بسوزونند. شما رو باید بسوزونند و خاكسترتون رو بریزند توی دریا

چاپ اول؛ اسفندماه 1379
چاپ دوم؛ مردادماه 1381
چاپ سوم؛ مردادماه 1382
چاپ چهارم؛ دی ماه 1382
چاپ پنجم؛ اسفند ماه 1382
چاپ ششم؛ خردادماه 1383
چاپ هفتم؛ مردادماه 1383
چاپ هشتم؛ آبان ماه 1383
چاپ نهم؛ دی ماه 1383
چاپ دهم؛ مردادماه 1384
چاپ یازدهم؛ آبان ماه 1384
چاپ دوازدهم؛ بهمن ماه 1384
چاپ سیزدهم؛ مردادماه 1385
چاپ چهاردهم؛ مهرماه 1385
چاپ پانزدهم؛ آذررماه 1385
چاپ شانزدهم؛ بهمن ماه 1385
چاپ هفدهم؛ اسفندماه 1385
چاپ هجدهم؛ اردی بهشت ماه 1386
برگزیده ی جشنواره ی قلم زرین به عنوان بهترین رمان سال های 1379و1380
كاش یك تكه سنگ بودم. یك تكه چوب. مشتی خاك. كاش یك سپور بودم. یك نانوا. یك خیاط. دستفروش. دوره گرد. پزشك. وزیر. یك واكسی كنارِ خیابان. كاش كسی بودم كه تو را نمی شناخت. كاش دلم از سنگ بود. كاش اصلا دل نداشتم. كاش اصلا نبودم. كاش نبودی. كاش می شد همه چیز را با تخته پاك كن پاك كرد. آخ مهتاب! كاش یكی از آجرهای خانه ات بودم. یا یك مشت خاك باغچه ات. كاش دستگیره اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس كنی. كاش چادرت بودم. نه، كاش دستهایت بودم. كاش چشمهایت بودم. كاش دلت بودم. نه، كاش ریه هایت بودم تا نفس هایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری. كاش من تو بودم. كاش تومن بودی. كاش ما یكی بودیم. یك نفر دوتایی!

«جیم هریسون» نویسنده و شاعر هفتاد ساله ی آمریكایی است و تا به حال نزدیك به پانزده رمان نوشته و بیش از ده دفتر شعر سروده است. «Legends of the Fall» از معروف ترین رمانهای اوست كه سال ۱۹۷۹ منتشر و براساس اش فیلمی ساخته شد. «جیم هریسون» در چهار حوزه رمان، ادبیات كودك، شعر و مقاله نویسی فعالیت دارد و نویسندگی را ابتدا با روزنامه نگاری شروع كرد و تا به حال دو فیلم بر اساس رمان هایش ساخته شده اند. «Returning to Earth» نام جدیدترین رمانی است كه از «هریسون» وارد بازار كتاب آمریكا شده و مورد توجه رسانه های ادبی آمریكا خصوصا «نیویورك تایمز» قرار گرفته است. داستان كتاب ماجرای دست و پنجره نرم كردن «دونالد» با مرگ است. او كه همراه «سینتیا» و دو فرزندش در «میشیگان» زندگی می كند از بیماری سختی رنج می برد و با تمام وجود تلاش می كند كه زندگی كند. كتاب از سه بخش تشكیل شده كه هر كدام توسط یكی از اعضای خانواده روایت می شود و هر یك دید خود را از ماجرا روایت می كنند. «نیویورك تایمز» درباره كتاب جدید «هریسون» می نویسد:«دغدغه اصلی كتاب های «هریسون» بررسی ماهیت یك زندگی خوب است حال آن كه در كتاب جدیدش بیشتر سراغ ماهیت مرگ رفته و این بار «مرگ» را به جای «زندگی» موضوع نوشتن خود قرار داده است.» این كتاب ۲۷۲ صفحه ای را انتشارات «Grove Press» ژانویه ۲۰۰۷ منتشر كرده است و ۹۴.۵۰ دلار قیمت دارد.