هوالمعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است.
**************************
سلام
جواب خرد جمعی عزیز...
اول یه چیز بگم من شما رو با شاه شوریده سران عزیز اشتباه گرفته بودم مونده بودم ایشون که یه بار اومدن پس چرا تازه این حرفا رو میزنن هه هه فکر کردم فقط آلزایمر گرفتم.
اميدوارم براي شما خوب باشه.
تا الان که خوب بوده...
توضيحاتتون کامل و دقيق بود و هيچ ابهامي نموند.
جدی؟؟هیچ ابهامی؟؟؟
خوبه...
يه وقت مي بينيد حوصله مديران گرام سر مي ره و بعد گير مي دهند که چرا سوال نپرسيدي
فکر نمیکنم من که روزی حداقل یکی دوبار دارم به یه سری از سوالا جواب میدم...
از رشته تحصيلي تون راضي هستيد؟
خب هنوز اولشم خیلی اونجور که باید روش شناخت ندارم...حالا به مرور زمان میتونم بگم راضی هستم یا نه..تا اینجا که راضی بودم...زبان دوست داشتنیه...
يعني خودتون انتخاب کرديد يا همينجوري زديد ، آخر و عاقبتش چيه؟
راستش من اصلا قصد نداشتم تو دانشگاه زبان بخونم... اگرم میخوندم مترجمی بود... رشتم ریاضی بود و خیلی زحمت کشیده بودم خیلی سختی کشیدم ز بس بدم میومد این همه فشار به خودم اوردم که نمره هام خوب بشه ولی خوب قسمت نبود......با توجه به اشتباه مشاور گرامی زبان قبول شدم و از اونجایی که تو دفترچه نزده بودن کدوم یکی از این کد رشته ها مترجمی و کدوم ادبیات هست من هینجوری اینو بالاتر یعنی انتخاب دهم و مترجمی رو یازدهم گذاشتم...و زد و قبول شدم...خیلی اتفاقی شد...آخر و عاقبت که چی بگم؟؟خیلی از آینده شغلیش خبر ندارم یعنی چیز خاصی نداره...مهم ترین و معرف ترینش همون تدریس هست...
از همکلاسي هاتون بگيد
بچه های خوبین...همه مدلی داریم...!! منتها من از اون همه آدم فقط با یه نفر مچ شدم...خیلی شبیه خودمه...از همه لحاظ...بقیه رو خیلی دوست ندارم...
ولی واقعا آدمهای جالبین یه سری هاشون...
اکثرا از من بزرگترن...من از ازل تا ابد تو سرنوشتم این بوده که هر جا میرم کوچیک تر از همه باشم...
چیز دیگه ای به ذهنم نمیاد...
از دانشگاه تون
دانشگاه؟؟ اسم اونجا دانشگاه است؟؟ووی وووی نگید که دلمون خونه...
در حال حاضر مستاجر هستیم در یه ساختمان سه طبقه واقع در خیابان انقلاب تهران...ساختمان اصلی دانشگاه در دماوند هست که پسرا همونجا موندن هه هه بیچاره ها و دخترا تهرانن....و نکته قشنگش اینجاست که 7 سال هست که دارن دانشگاه جدیدی میسازن که فوق العاده قشنگ و بزرگ هست و دانشگاه تهران جلوش بوق بوق میکنه!! خبرا حاکی از اینه که تا 2 سال دیگه ان شاءالله تموم میشه و میریم سر خونه زندگی خودمون و از مستاجریت در میایم...
و خبرهایی دیگر بسی خوشحال کننده که ان شاء الله از این ترم یعنی ترم 2 یه اسباب کشی دیگه داریم به یه دانشگاه دیگه...خلاصه دربه دریم ما اساسی...
دیگه چی بگم از دانشگاه؟؟همین دیگه...ان شاء الله که ابهامی نمونده باشه
البته بگم من همیشه انشانویسیم صفر بود...واقعا نمیتونم انشا بنویسم...
اينم دومي: اگر خدا بهتون دستور بده يه کاري رو که دوست داريد ديگه انجام نديد چه مي کنيد؟
خدا این دستور رو داده خیلی کارا رو من دوست دارم اما نباید انجام بدم پس فرض نیست
مثلا همین که گفتید..من سر این قضیه موسیقی خیلی مشکل دارم و خیلی دلم میخواد یه بحث اساسی با یه کاردان و یه عاقل در این زمینه راه بندازم که به نتیجه برسم...کلا احساس میکنم اینقدر موسیقی ها و آهنگ ها یه سریهاشون تابلو هست که بشه فهمید حرام هست و نباید گوش داد...اما مثلا همین ...نه خدا رو شکر اونقدر شاد و اونجوریه که رقص آور باشه...نه واقعا شعرش جوریه که یاوه گویی باشه و دری و وری و اینا...واسه همینه که اینقدر دوستشون دارم...با وجود همه اینا یه مدتی بود که کلا تعطیلش کرده بودم...واقعا گوش نمیدادم به هیچ آهنگی...منتها یه سری مشکلات برام پیش اومد که از لحاظ روحی خیلی بهم ریختم و چون این ترانه ها رو خیلی دوست دارم باز رو اوردم بهشون...کمک میکردن به گریه کردن و تخلیه و اینا...
اینه که نمیدونم واقعا اون چی کار میکنم...البته همیشه با خدا سر این قضیه بحث میکنم
خداااااااا واقعا این آهنگ ها مورد ندارن...بابا اینا نه آدمو میبرن تو توهم نه فلان نه هیچی...منم که فقط همین رو گوش میدم...خداااااا اشکال داره؟؟؟ نداره دیگه...؟؟؟جواب بدههههه...من چی کار کنم؟؟؟من دلم نمیخواد اون دنیا منو محروم کنی از شنیدن صدای حضرت داوود...خدایا من ضعیف النفسم...من جوونم مثله همه احتیاج دارم یه خورده برم دنبال علایقم...علاقه منم از این دنیای موسیقی یه همون ...است.حالا من چی کار کنم؟؟؟
این حرفایی بود که من خیلی به خدا زدم...هیچ نتیجه ای نگرفتم...
واقعا با توجه به اینکه حدا دختر ضعیف النفسی هستم به جرات بگم بلکه یه خورده خجالت بکشم که سعیمو میکنم کنار بذارم یا نمیتونم یا بعد یه مدت طولانی میتونم...
به نظر خودتون مومن هستيد؟ اصلا نگاهتون به نماز و حجاب و ... چيه؟
خب بازم این بحث...
به نظر خودم و بقیه نه مومن نیستم...
مومن این شکلیه؟؟؟ شب جمعه داره گوش میده...ای وااااای بر من...
ببینید مومن حقیقی اونه که بنده مخلص خدا باشه...عاشق باشه...اینا همه به دنبال همن و همشون یه معنی میدن...بنده...مومن...عاشق...من هر وقت عاشق شدم مومن میشم بعد میشم بنده...هنوز عاشق نشدم پس مومن هم نشدم...
من دختریم که داره همه سعیشو میکنه وجدانا داره گفتم وجدان یه خورده کمتر شد داره خیلی سعیشو میکنه که عاشق بشه امااااا هم دینو میخواد هم دنیارو...واقعا داره قلبش به عشق معبودش میتپه اما فقط در حد دوست داشتنه...دوست داشتن تنها کافی نیست...عمل لازمه...بدون عمل نمیشه..بنده های واقعی این عشقرو تو عمل نشون میدادن تو اطاعت...نه اینکه فقط بشینن بگن خدایا دوستت دارم..گریه کنه که خدایا دوست دارم...اگه این حب قلبی من توام با عمل و اطاعت بشه اونوقته که اون بنده مطلوبه در میاد و من میشم مومن...این ارزوی قلبی من هست...
و اما نگاهم به نماز و حجاب...
نماز که عاشقشم...خیلی مفیده و خوب و خلاصه عشقه...
برا امثال من که فقط اینجور موقع ها یاد خدا میفتن...محشره و بهترین موقعیت...باعث میشه خیلی غافل نشیم ا زخدا...جدا دلم برای کسانی که نماز نمیخونن میسوزه
تازه نماز ماها که پره اشکال...
همینجا دعوتتون میکنم به انجمن قران و عترت...تاپیک نماز...
حجاب هم که بارها گفتم بازم میگم...حجاب معتقدم که مصونیت هست...برای من که یه گلم...یه گوهریم که فقط خودم و خدا میدونیم که چقدر ارزش داره...
منتها این نفس این شیطون...داره دلیل میاره داره بهونه میاره تا نذاره اونجور که باید رعایتش کنم...البته خیلی موفق نیست...تا یه جاهایی جلوش واستادم اما در مورد چادر هنوز نتونستم برش غلبه کنم...
فکر مي کنيد بتوانيد از امتحانات سخت سربلند بيرون بياي
نههههههههه...تا وقتی عاشق نشدم نمیتونم...از آسوناش به سختی میام بیرون...
یکی از همین آزمایش ها شاید چادر باشه...دعا کنید سربلند بیام بیرون
به روز قيامت و حال و روز خودتون در اون لحظه فکر مي کنيد ؟ چه شکلي
هستيد اون موقع؟
خیلی فکر کردم...واقعا فکر میکنم...اگر همین باشم...همین بمونم...خجالت زده...شرمگین...سرمو میندازم پایین و زار زار گریه میکنم...
خدا همه چیزو برام فراهم کرده...همه چیز مهیاست...هیچ سختی به اون صورت ندارم برا آدم شدن...اما نشدم...آدم قلبا یکی رو دوست داشته باشه به حرفش گوش نده...
امیدوارم اینطور نمونم...هنوز جوونم...هنوز وقت دارم...(اینم یکی از راههای شیطان،هنوز وقت داری) اینو میگم که بگم خدا جون ناامید نیستم...
میشم بنده مطلوبت...میشممممممممممم
نگيد سوال سختيه چون اختياريه ، کسي به سوال اختياري ايراد نمي گيره!)
سخت نبود چون قبلا به همش فکر کرده بودم و میدونستم...
بابت جوابا واقعا باید از خودم خجالت بکشم...شما نشنیده بگیرید...
التماس دعا
تشکر از حضورتون
** یا علی از تو مدد**