* لایه ازن !
کفش من طفلکی پس از عمری
پاره پوره ز بیخ و بن شده است
بس که انگشت در شکافش رفت
عینهو لایه ی ازن شده است!
( راشد انصاری)
* این زن و شوهر ها
زن و شوهر جلو تلویزیون نشسته بودند. زن یک باره زیر گریه زد و گفت: تو فوتبال را بیشتر از من دوست داری. شوهر با خونسردی گفت: در عوض تو را از «دو ماراتن» بیشتر دوست دارم!
* همسر خوب آمریکایی
تشییع کنندگان جنازه از کنار زمین بازی گلف عبور می کردند. گلف باز از بازی دست کشید و کلاهش را برداشت و با گردنی کج و با احترام ساکت ایستاد تا مشایعت کنندگان از آنجا دور شدند. هم بازی اش که این منظره را دید گفت: چه احساسات پاکی ! تا به حال ندیده بودم که کسی این طور به یک جنازه احترام بگذارد! گلف باز ضربه محکمی به توپ زد و گفت: هر چه که باشد او در این چهل سال همسر خوبی برای من بود!!
* نکته
الان هیجده ماه است که با مادر زنم حرف نزده ام. آخر دوست ندارم وسط حرفش بپرم. «کن داد»
* قهوه
گفت مردی: در ادارات از چه روی شخص بیش از قهوه نوشد چای و آب؟
شوخ طبعی گفت: زیرا غالبا قهوه ما را باز می دارد ز خواب!
(ابوالقاسم حالت)
* از خوبی هایت بگو
گویند که فرشته ی مرگ به رابعه عدویه رسید، گفت: کیستی؟ گفت: من بر هم زن همه ی لذت ها ، یتیم کننده ی بچه ها و بیوه کننده ی زنها هستم! رابعه گفت: چرا همه اش از بدی خودت گفت؟ چرا نمی گویی: من رساننده ی دوست به دوست هستم.
* سر به سر با حافظ شیراز !
* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید ولی دریغ که نصف حقوق بنده پرید!
* اگر چه باد فرح بخش و باد گل بیزاست کمی یواش برانید، جاده ها لیز است!
* صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بگو از سر من کنده این گرانی، پوست!
* مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت چه بوی فاضلابی آید امشب از سر کویت!
* بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد به جای قد و بالا هیکلی چون نردبان دارد!
( مرحوم عمران صلاحی - ماهنامه گل آقا)
* بزرگترین عیب
منه عیب خلق ای فرو مایه پیش
که چشمت فرو دوزد از عیب خویش
چو بد ناپسند آیدت خود مکن
پس آن گه به همسایه گو بد مکن
(سعدی)
* عروس منحصر به فرد
مردی در مراسم ازدواج دوستش متوجه می شه عروس خیلی زشته. آهسته از دوستش می پرسه: ببینم، این دختره خیلی پولداره؟! طرف می گه: نه چه طور مگه؟ مرد می گه: تو حتماً قصد نداری با او ازدواج کنی، نگاه کن یک پاش کوتاه تر از پای دیگر شه، صورتش خیلی چاق و پشمالوئه، دماغش داره توی دهانش می افته... طرف می گه: اگر می تونی بلند تر حرف بزن ، چون گوش عروس خانم کره!!
* تغییر فرهنگ
درگذشته به کسی که پولش را کنار می گذاشت و خرج نمی کرد می گفتند: خسیس، اما امروزه می گویند «پدیده»!!
* معما
معلم: آن چیست که سیاه است، دود می کند و از سقف آویزان است؟ دانش آموز: برق کار ساختمان که دچار برق گرفتگی شده است !
* صورت غذا
در قبیله آدم خواران سیاهی از سفید پوستی که جلوی آتش به درخت بسته شده بود، پرسید: اسمت چیست؟ سفید پوست گفت: به اسم من چه کار داری؟ سیاه پوست گفت: می خواهم در صورت غذای امروز بنویسم!
* نکته
در بین افرادی که هیچ حرفی برای گفتن ندارند، مطلوب ترین آنها کسانی هستند که سکوت می کنند!
* زن مرد افکن !
خوشم کز دار دنیا همسر سیمین تنی دارم
به جای دوست اندر خانه ی خود دشمنی دارم
به جای جمله ی مردان از آن روزی که زن بردم
نه اندر پای کفش و نه به تن پیراهنی دارم
اگر او آن چه می خواهد کنم بهرش خریداری
به شب در خانه بزم عیش و رقص و بشکنی دارم
و گر صبح آن چه می گوید نیارم شام در منزل
بساط جنگ و اخم و تخم و شور و شیونی دارم
اگر باشم موافق با تمام یاوه های او
کند تحسین که فکر خوب و ذهن روشنی دارم
و گر آخر نرفتم زیر بار مهملات وی
زند تهمت که ذهن کور و مغز کودنی دارم
اگر خواهم جلوگیری کنم ولخرجی او را
خورم زآن یار پشت گردنی تا گردنی دارم
و گر در خرج کردن دست او را باز بگذارم
رسد جان بر لبم از قرض تا جان و تنی دارم
یکی می گفت: زن را گاه باید زد کتک گفتم:
ندارم جرئتش را چون زن مرد افکنی دارم
( مرحوم ابوالقاسم حالت)