• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 47061)
دوشنبه 6/8/1387 - 14:22 -0 تشکر 67678
دهه کرامت

 

 

با توجه به نزدیک شدن به دهه ی مبارک و میمون کرامت و تولد حضرت معصومه (س) و برادر گرامیشان ، اسوه ی بخشش بر آن شدم تا این تایپیک را ایجاد کنم

ان شاءالله با همکاری شما گرامیان اطلاعاتمان را در باره ی این بزرگواران بالا می بریم

چهارشنبه 22/8/1387 - 17:49 - 0 تشکر 70347

توجه وافر قرآن به علم حضورى
توجه قرآن به این دو قسم از علم بیش تر است ، گر چه قرآن از علم حصولى زیاد سخن گفته ، به آن دعوت كرده ، معارف خود را بیش تر در چهارچوب آن بیان فرموده است . سرش همان است كه در مقدمه ى بهشت چهارم درباره ى تمایز این دو قسم گذشت .
افزون بر آن كه خود قرآن ، علم حضورى و وحى شهودى است كه در آن حجاب و پرده اى میان پیامبر و واقعیت مشهود نیست ؛ نه حجابى از نوع صورت ذهنى كه موجود خارجى به وسیله ى آن تصور مى شود و نه مفهوم ذهنى كه از موجود خارجى حكایت مى كند.
شناخت این قسم از علم حضورى شدنى نیست ، مگر آشنایى اجمالى با آن . چون علم حصولى كه در پشت ابرهاى صورت یا در پس ابهام مفهوم است ، از بیان حقیقت علم حضورى ناتوان است . هر دو قسم علم از ماوراى خود حكایت دارد، ولى آنچه مشهود است ، با آنچه در حجاب است و نیز معلوم بلاواسطه با معلوم با واسطه متفاوت است . این رو توجه قرآن به علم حضورى از اعتناى آن به علم حصولى بیش تر است .

چهارشنبه 22/8/1387 - 17:50 - 0 تشکر 70348

حجاب بودن علم حصولى
در مقایسه ى علم حصولى و علم حضورى ، شناخت موجود خارجى از طریق علم حصولى چون پرده اى نسبت به علم حضورى است ، اما همین علم حصولى در مقایسه با جهل به واقعیات چون نور و شهود است و نیز كسى كه از پس پرده ى برهان نسبت به واقعیت علم دارد، در مقایسه با كسى كه بدون وساطت مفهوم به واقعیت علم داشته ، بدون حجاب صورت ذهنى ، واقعیت را مى بیند، همچون نابینایى در حجاب است ، اما در مقایسه با جاهل ، شاهد و بیناست .
بدین جهت قرآن حكیم مؤ من را با صفت بینا و شنوا مى ستاید و كافر را با اوصاف كور و كر وصف مى كند؛ فرقى نیست كه مؤ من از طریق شهود به اصول ایمان آورده اند، نسبت به آنان كه از راه شهود مؤ من گردیده اند، بیش ‍ تر است . زیرا راه شهود دشوارتر است . پس سالكان این راه نیز كمترند.
در قرآن به هر دو قسم علم حضورى و حصولى نور گفته مى شود؛ ... قل هل یستوى الاءعمى و البصیر اءفلا تتفكرون (410) و قد جائكم بصائر من ربكم فمن اءبصر فلنفسه و من عمى فعلیها و ما اءنا علیكم بحفیظ (411) و مثل الفریقین كالاءعمى و الاءصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلا اءفلا تذكرون
(412).
راز بصیرت بخش بودن علم آن است كه به خودى خود نور و حضور است ، اگر چه نسبت به عالم خارج حكایت شده ، نوعى حصول است و از آنجا كه بیش تر مؤ منان از طریق علم برهانى به آموزه هاى وحیانى ایمان مى آورند، بینایى و شهود و امثال آن اختصاص به علم شهودى ندارد و علم برهانى را نیز در بر مى گیرد.
شاهد این سخن فرمایش خداوند سبحان است كه پس از اقامه ى برهان بر توحید و تشویق به آن و در عین حال بر حذر داشتن از تاءمل در ذات الاهى و توحید آن ، مى فرماید: اءفمن یعلم اءنما اءنزل الیك من ربك الحق كمن هو اءعمى انما یتذكر اءولوا الاءلباب .
(413) زیرا آگاهى از آنچه به حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم نازل گردیده ، حق است و شامل هر دو قسم علم حصولى و حضورى مى شود، بلكه علم حصولى است كه در میان مردم بیش تر رواج دارد.
بنابراین ، اگر كسى از طریق برهان ، علم حصولى پیدا كند كه وحى حق است و در پى این علم به وحى ایمان آورد، در حقیقت این عالم از نور پروردگارش بهره مند و بصیر است ؛ اما نابینا كسى است كه این را نداند و از طریق برهان یا شهود نداند كه وحى حق است . خداوند سبحان بیان كرده است كه این نابینایى ، وصف قلب است ، نه بیمارى دیدگان ظاهر؛ اءفلم یسیروا فى الاءرض فتكون لهم قلوب یعقلون بها اءو اذان یسمعون بها فانها لا تعمى الاءبصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور .
(414)
پس نفس انسانى كه جایگاهش درك حقایق به شیوه ى حصولى یا حضورى است ، اگر حقایق را نبیند و آن ها را درك نكند، نابینا و ناشنوا مى گردد و این عارضه فقط شهود قلبى و علم حضورى را هدف نگرفته ، بلكه علم حضورى و علم حصولى متداول را در بر مى گیرد؛ هر چند این این نابینایى و ناشنوایى بیش تر متوجه شهود قلبى بوده ، ظهور و تمامیت آن در علم حصولى بیش تر است .
حضرت رضا علیه السلام در فرمایش ذیل به این دو قسم علم اشاره فرموده اند:... اما مردم گمراه از آنجا كه نمى دانستند نسبت به حق نابینا و ناشنوا شده اند و این همان فرموده ى خداى بزرگ است : آن كه در دنیا نابینا باشد، در آخرت نیز كور و گمراه خواهد بود؛ یعنى نسبت به حقایق موجود نابیناست ؛ و لكن القوم تاهوا و عموا و صموا عن الحق من حیث لا یعلمون و ذلك قوله عز و جل : و من كان فى هذه اءعمى فهو فى الاخرة اءعمى و اءضل سبیلا یعنى اءعمى عن الحقائق الموجودة .
(415) چون این فرمایش حضرت : از حقایق موجود نابیناست هر دو علم حصولى برهانى و حضورى شهودى را در بر مى گیرد، چنان كه این فرمایش ‍ حضرت : خردمندان مى دانند هر استدلالى كه در این عالم جایز باشد، در آن عالم نیز رواست ؛ و قد علم ذووا الاءلباب اءن الاستدلال على ما هناك لا یكون الا بما هیهنا (416)، ویژه ى علم حصولى برهانى است ، ولى از آن به بینایى و نابینایى تعبیر نشده است .
غرض آن كه ، علم برهانى نسبت به شهود قلبى حجاب است ، ولى در حد خود نور و حضور است . بنابراین ، عالم به علم حصولى و بینا و جاهل به آن نابیناست ؛ اما مورد بحث در اینجا علم حضورى و نورانیت آن و شاهد و بصیر بودن چنین عالم و نیز غایب و نابینا بودن فاقد آن و نیز دیگر مباحث مهم مربوط به آن است .

چهارشنبه 22/8/1387 - 17:50 - 0 تشکر 70349

امكان علم شهودى و تحقیق آن در خارج
در لابه لاى سخن روشن گردید كه علم حضورى چیست ؛ اما باید امكان تحقیق خارجى را بدون حجاب صورت ذهنى و پرده ى مفهوم مى بیند علم انسان به ذات خود، نخستین مصداق علم حضورى است . زیرا انسان به خوبى درك مى كند كه میان او و شناخت ذاتش هیچ واسطه اى نیست .
هر مفهومى ذهنى حتى مفهوم من ، اگر با حمل شایع لحاظ شود، بیگانه و بیرون از ذات است و مى توان گفت : او خود اوست ، من نیستم . زیرا ذات هر یك از ما موجودى خارجى است كه منشاء آثار بیرونى فراوانى است و این مفهوم - هر مفهومى كه باشد حتى مفهوم من - امرى ذهنى است كه بر آن اثرى بار نمى شود پس فرد مى تواند بگوید كه من مفهوم ذهنى ، من نیستم و از آنجا كه هر مفهوم ذهنى حتى مفهوم من یك امرى كلى است كه صلاحیت انطباق بر بیش از یك فرد را دارد، ولى ذات هر یك از ما موجودى عینى است كه انطباق بر كثیر در آن شدنى نیست ، پس هیچ یك از مفاهیم ذهنى عین ذات ما نیست و علم به این مفاهیم علم به ذات ما نیست . زیرا مفاهیم كلى بر من جزئى منطبق نمى گردد.
پس علم ما به ذات خوش از طریق علم حصولى نیست ، بلكه از نوع علم شهودى است كه در آن ، میان عالم و معلوم خارجى واسطه اى نیست و نیز در آن مجالى براى تقسیم معلوم به معلوم ذاتى و معلوم عرضى وجود ندارد، چنان كه در علم حصولى رواست .

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70965

یقین و تقوا، توشه معاد
آخرت از دسترس حس و طبیعت پنهان است و تنها كسى آن را مى بیند كه از دنیا پیراسته بوده ، دوستى آن را از قلب خود بیرون كند و از آلایه ها و پیرایه هاى آن پاك شود؛ چنان كه تنها كسى به بهشت مى رسد كه در زمین اراده ى برترى جویى و فساد نداشته باشد و اگر كسى بخواهد میان دنیا و آخرت را جمع كند، دچار نیرنگ نفس شده است . مشاهده ى آخرت فقط براى كسى شدنى است كه با تحصیل یقین ، زاد و توشه اى از علم فراهم آورد و با تحصیل تقوا توشه اى عملى فراهم كند. چون یقین و تقوا توشه هاى معادند، چنان كه دشمنى با بندگان بدترین توشه ى آخرت است .
از این رو امیر المؤ منین علیه السلام چنین ندا سر مى دهند: آیا كسى هست كه پیش از آن زمان كوچ فرا رسد، توشه برگیرد؟ اءلا متزود لاخرته قبل اءزوف رحلته .
(699) به نزدیكى قیامت و تنگى وقت اشاره مى فرمایند كه از آن به ازقة یاد مى شود، چنان كه در این آیه آمده است : اءزفت الازفة . (700) چنان كه از قیامت به ساعت نیز یاد مى شود. زیرا اگر مسافر - مسافرى كه مدتى در میان راه استراحت مى كند - نزدیكى زمان سفر و تنگى وقت را در نظر داشته باشد، با جدیت تمام خود را آماده مى كند. شاید از این جهت باشد كه خداوند سبحان مى فرماید: اءتى اءمر الله . (701) در این آیه به سبب نزدیكى به قیامت و تنگى وقت آن ، با لفظ ماضى یاد شده است ، چنان كه راغب در مفردات خود چنین مى گوید

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70966

قرار گرفتن انسان در ولایت شیطان
از اینجا اصل دیگرى روشن مى شود؛ كسى كه از یاد خداوند روى برتافته ، از او غافل است و به ذكر دنیا آزمند بوده ، دوستدار دنیاست ، در ولایت شیطان به سر مى برد؛ همان گونه كه هر كس از دنیا روى برگرداند و آن را طلاق دهد و به ذكر خداوند بپردازد و او را دوست بدارد، در ولایت او به سر مى برد؛ الله ولى الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الى النور... (522) و ان ولیى الله الذى نزل الكتاب و هو یتولى الصالحین (523) و تالله لقد اءرسلنا الى اءمم من قبلك فزین لهم الشیطان اءعمالهم فهو ولیهم الیوم و لهم عذاب اءلیم . (524)
از آنجا كه امور اخروى نتیجه ى ملكات دنیوى است ، و شیطان در دنیا ولى آنان بوده ، در آخرت نیز شیطان سرپرست آن ها خواهد بود و زمام افراد خطاكار در دست شیطان است ، و او بر آن ها مستولى است و معبود آنان است .
مراد از ولایت شیطان بر كسانى كه كتاب خدا را پشت سرشان انداخته ، آیات خداوند و مؤ منان را به مسخره گرفته اند، ولایت مستقل نیست . زیرا چیزى در عالم استقلال ندارد، مگر خداوندى كه ذاتا حق است و در افعالش نیز تنها حق از او سر مى زند، بلكه مراد این است كه خود شیطان یكى از لشكریان قهر الاهى است و گمراه كردن او اضلال كیفرى است نه ابتدایى .
خداوند گناهان بعضى از بندگان را از طریق استیلاى شیطان بر آن ها كیفر مى دهد. زیرا خداوند از گمراه ساختن آغازین پیراسته است . او هر چیزى را آفریده ، سپس آن را هدایت مى كند و شیطان براى گمراه و منحرف كردن قلب هایشان و كور ساختن سینه هایشان و راندن آن ها از نور فطرت به تاریكى كفر و نفاق ، ماءموریت یافته است ؛ این ماءموریت پس از آن است كه آنان با سوء اختیار خود منحرف گشته ، با اعمال ناشایست از راه خداوند گمراه شدند، با سوء اختیار خود منحرف گشته ، به دنیا رو كرده اند و به جاى هدایت ، گمراهى را گرفتند، وى با اعمال ناشایست خود در این تجارت بى رونق سودى نمى برند و در این هنگام است كه خداوند شیطان را بر آنان مسلط مى كند تا بیمارى قلبشان افزایش یابد؛ انا جعلنا الشیاطین اءولیاء للذین لا یؤ منون (525) و اءنا اءرسلنا الشیاطین على الكافرین تؤ زهم اءزا

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70967

بندگى موجودات آسمان ها و زمین
غرض آن كه با توحید افعالى و ربوبیت مطلقه اى كه خاص خداوند رب العالمین است ، براى استقلال موجودات مجالى نمى ماند، خواه آن موجود شیطان باشد یا موجود دیگر؛ بلكه هر آنچه در آسمان ها و زمین است ، بنده ى ذلیل درگاه خداى متعالى ، و لشكر خاضع پیشگاه اوست .
خداوند سبحان گاهى فرشته اى مى فرستد تا بنده ى نیكوكارش را از هر تاریكى احتمالى به سوى نور روانه سازد، چه به جهت دفع ظلمت باشد كه نگذارد به آن درآید یا پس از ورود به ظلمت كه آن را رفع كند، در این صورت او را از تاریكى نجات داده است .
گاهى نیز شیطانى مى فرستد تا امور بنده ى بدكارش را سرپرستى كند؛ لیكن پس از آن كه چندین بار به او مهلت مى دهد و در توبه و بازگشت و تسلیم را براى او مى گشاید.
حاصل آن كه ، ولى مطلق خداوند سبحان است كه در ولایتش مشابهى در سلطنتش شریكى و در سیطره اش همتایى و در شكوه و هیمنه اش مانندى ندارد و به طور كلى ولى اى كه به ضرورت ازلى هیچ چیز مثل او نیست ، فقط خداى سبحان است مدار ولایت و سیطره ، نفس آدمى است ، نه چیز دیگر. پس خداوند ولى نفس است و از طریق تزكیه ، آن را ظلمات را به نور مى برد و شیطان نیز ولى نفس است و آن را از راه دسیسه و ناامید ساختن ، از نور به تاریكى مى كشاند.
اساس ترقى نفس همان شهود قلبى است كه از آلودگى تصورات شیطانى پاك است و پایه ى سقوط نفس و از دست رفتن آن ، همان تاریكى قلب است كه با مغالطه ى فكرى یا تصورات شیطانى در صورت هاى متصل به نفس ، در هم آمیخته باشد. عرصه ى نفس تنها میعادگاه زد و خورد، مسابقه و جنگ حق و باطل است و در این عرصه ، شیطان هدفى جز فریفتن نفس ‍ ندارد، چنان كه عنایت خاص الاهى صرفا متوجه هدایت و تزكیه ى نفس ‍ است . پس اساس فقط نفس است ، نه چیز دیگر. زیرا همه ى شئون مدركه و محركه پیرو نفس است ، چنان كه هر چند از نفس بیرون است ، نیز تابع آن است .

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70968

منشاء فراموشى
ظهور آیه ى فوق در آن است كه منشاء عذاب ، فراموش كردن معاد است كه همان بازگشت به سوى مبداء جهان یعنى خداوند سبحان ، و نیز منشاء فراموشى ، فریب خوردن از دنیا و پر شدن قلب از دوستى و محبت آن است و این همان امر وجودى است كه روز قیامت به صورت عذاب ظاهر مى شود، چنان كه یاد خداوند و محبت او نیز امرى وجودى است كه افزون بر امر وجودى شهود قلبى كه پیش از این گفته شد، امر وجودى دیگرى را نتیجه مى دهد كه همان رفاه و برخوردارى از نعمت هاى بهشتى است كه به وسعت آسمان ها و زمین است .
همچنین بر پایه ى ظهور آیه ، منشاء مسخره كردن آیات خداوند، حرص ‍ داشتن به ذكر دنیاى فریبنده و دوستى و محبت دنیاست كه ریشه ى همه ى خطاها و عذاب هاى اخروى است ؛ چنان كه دوستى خداوند ریشه ى درستى ها در دنیا و منشاء همه ى برخوردارى ها در آخرت است ؛ ربنا اءخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون * قال اخسئوا فیها و لا تكلمون * انه كان فریق من عبادى یقولون ربنا امنا فاغفر لنا و ارحمنا و اءنت خیر الراحمین * فاتخذتموهم سخریا حتى اءنسوكم ذكرى و كنتم منهم تضحكون * انى جزیتهم الیوم بما صبروا اءنهم هم الفائزون .
(519) زیرا ظهور این آیات در بیان مبادى آن اوصاف در دنیا و آخرت است .
دنیا و زیورهاى آن ریسمان شیطان است و از طریق دنیا انسان را صید مى كند؛ لاءزینن لهم فى الارض .
(520)
پس فراموشى خداوند و غفلت از یاد او و اعراض از توجه به او كار شیطان است . زیرا نفس اماره فریبنده و سایر شئون نفس رو گردان از یاد خداوند، در تدبیر شیطان است ، آن كه انسان فریب خورده ى زرق و برق دنیا، او را به ولایت بر مى گزیند و رو به سوى او داشته ، با او بیعت مى كند؛ استحوذ علیهم الشیطان فاءنسیهم ذكر الله اءولئك حزب الشیطان اءلا ان حزب الشیطان هم الخاسرون .

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70969

تقابل ذكر و فراموشى
از آنجا كه ذكر و نسیان مقابل یكدیگرند، پس هنگامى كه نابینایى منشاء انتزاع نسیان شود، بصیرت و بینایى منشاء یاد خداوند نسبت به عبد مى گردد، و از آنجا كه مراد از نابینایى همان نابینایى قلب و مراد از بصیرت همان بینایى قلب است ، پس قلب انسان ذاكر، شاهد و بیناست ، چنان كه قلب انسان غافل و فراموشكار، نابیناست .
پس مدار شهود قلبى همان ذكر خدا و محبت اوست و مدار نابینایى قلبى ، یاد دنیا و دوستى آن است كه با فراموشى خدا و نفس برابرى مى كند. پس ‍ نتیجه ى حیثیت عدمى چون نسیان ، امر عدمى ، یعنى نابینایى و ناشنوایى است و نیز برآیند حیثیت وجودى ، یعنى یاد و ذكر دنیا و محبت و اشتیاق به آن ، امر وجودى ؛ یعنى عذاب روز قیامت است ؛ فذوقوا بما نسیتم لقاء یومكم هذا انا نسیناكم و ذوقوا عذاب الخلد بما كنتم تعملون (517) و الیوم ننسیكم كما نسیتم لقاء یومكم هذا و ماءویكم النار و ما لكم من ناصرین * ذلكم باءنكم اتخذتم ایات الله هزوا و غرتكم الحیوة الدنیا فالیوم لا یخرجون منها و لا هم یستعتبون

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70970

مقایسه رؤ یاى معصوم و افراد غیر معصوم
رؤ یاى غیر معصوم همچون بیدارى اش به میزان نیاز است . زیرا در هر دو احتمال خطا هست ؛ ولى رؤ یاى معصوم علیه السلام مانند بیدارى اش حق و عدل ، و از راهیابى خطا و تصورات شیطانى در امان است . حضرت رضا علیه السلام به وشاء مى فرمایند: پدرم علیه السلام را در خواب دیدم كه فرمود: پسرم هنگامى كه در سختى بودى ، این ذكر را بیش تر بگو: یا رؤ وف یا رحیم ، و آن چیزى كه ما در خواب مى بینیم ، مانند آن است كه در بیدارى دیده باشیم ؛ راءیت اءبى علیه السلام فى المنام ، قال : یا بنى اذا كنت فى شدة فاءكثر اءن تقول : یا رؤ وف یا رحیم ، و الذى نراه فى المنام كما نراه فى الیقظة . (697)
همچنین حضرت رضا علیه السلام مى فرمایند: شب گذشته پدرم نزد من بود؛ ان اءبى كان عندى البارحة . حسن بن على مى گوید: به ایشان عرض ‍ كردم : پدرتان ؟ حضرت فرمودند: پدرم ؛ اءبى . گفتم : پدرتان ؟ حضرت فرمودند: پدرم ؛ اءبى . گفتم : پدرتان ؟ حضرت فرمودند: در خواب دیدم ؛ حضرت جعفر علیه السلام نزد پدرم مى آمد و مى گفت : اى پسرم چنین كن ، اى پسرم چنان كن ؛ فى المنام ؛ ان جعفرا كان یجى ء الى اءبى ، فیقول یا بنى افعل كذا .
حسن بن على مى گوید: پس از مدتى نزد حضرت رضا علیه السلام رفتم ایشان فرمودند: اى حسن ، بى تردید خواب و بیدارى ما یكسان است ؛ یا حسن ! ان منامنا و یقظتنا واحدة .

شنبه 25/8/1387 - 21:31 - 0 تشکر 70971

نفس یا نقطه ى مركزى سعادت و شقاوت
از آنجا كه نفس نقطه ى مركزى سعادت و شقاوت است ، قرآن علمى و عینى ، انسان را به شناخت آن و شناخت مصالح و مفاسد آن تشویق و نیز بر تهذیب و پیراستن آن از وابستگى به طبیعت ترغیب مى فرمایند، چنان كه نفس را از غفلت و فراموشى بر حذر داشته ، آن را از سركشى و عصیان مى ترسانند و به تقوا و ایمان فرمان مى دهند.
توجه قرآن به شناخت نفس
با توجه به بعضى از آیات قرآن علمى و احادیثى از قرآن عینى معصومان علیهم السلام كسانى كه از نفس مطمئنه و راضیه ى برخوردار و به دیدار پروردگارشان در حركتند، آنان كه در زمره ى بندگان مخلص و بهشت خاص خداوند در آمده اند؛ ضرورت شناخت نفس روشن مى شود و بدین وسیله شهود قلبى حق مطلوب ، از تصورات شیطانى باطل ممنوع ، جدا مى گردد؛ یا اءیها الذین امنوا علیكم اءنفسكم لایضركم من ضل اذا اهتدیتم الى الله مرجعكم جمیعا فینبئكم بما كنتم تعملون . (527)
تنها راه دستیابى به جنة اللقاء
بر پایه ى آیه ى پیشین ، انسان سالك و صائر الى الله است كه باید راه و هدف و غایتى داشته باشد؛ اما راه همان نفس است و غایت همان بهشت دیدار است و هیچ راهى براى رسیدن به این هدف جز شناخت نفس و تزكیه ى آن نیست ؛ چنان كه براى نفس غایتى جز دیدار خالق خود نیست .
از این رو محققان پیشین و دیگران در كتاب هاى ارزشمند خود به این مسئله توجه خاصى داشته اند، چنان كه در شیوه هاى عملى خود از پلیدى طبیعت دور بوده اند. استاد علامه ى طباطبائى قدس سره در كتاب گرانقدر خود
(528) در موارد متعددى به این مبحث ارزشمند اشاره كرده اند، به ویژه در ذیل آیه ى مورد اشاره 105 مائده ، همچنین در سایر كتاب هاى ارزشمند خود خصوصا رساله اى كه درباره ى ولایت نگاشته اند

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.