تبیان، دستیار زندگی

کاریکلماتور یعنی کاریکاتوری که با کلمات به ثبت می رسد .
کاریکلماتور نامی است که احمد شاملو بر نوشته‌های پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. به نظر شاملو، نوشته‌های شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شده‌است.

حالا نوبت شما دوستان گرامی است که کاریکاتورهای خود را با کلمه بیان کنید.

گرمای عشق هم به قلب یخ زده اثر نمی‌كند.

رختخواب قوی ترین آدم رباست

آنقدر خیال بافتم كه تمام كلافهای فكرم به لباس آرزویی در آمدن

شغل حیوانات:
وال : ملــــوان
گورخر: زندانی
لك لك : شالیكار
داركوب : نجـــــار
زنبور عسل : قناد
بلبل: خواننــــــده
كرم ابریشم : بافنده
میمون : بندباز
كبوتر: پست چی

به گلخانه رفتم تا یک بوته ی فراموشی بخرم.
یک کدو تنبل خریدم و آنرا به کلاس تقویتی فرستادم.
برای اینکه سر بسته حرف بزنم ، سرم را دستمال بستم.
سبیل گذاشتم تا حرفها را زیر سیبیلی رد کنم.

گرمترین کلامها را ازدستانت شنیدم .
 با تخیلم به تماشای لطافتها می نشینم
 کدام دکتری می تواند نبض روحم رابگیرد .
دلم می خواهد تمامی خاطرات خوشمرا هم به دیگران هدیه دهم ، تا دیگر این دنیا هیچ منتی بر سرم نداشته باشد.

بیکاری هم، خودش یک کار است، افسوس که تعطیلی و مرخصی ندارد.

كفشم را در نمی آورم چون می ترسم کسی پا تو کفشم کند.

از مرحله پرت شدم پایم شکست

همدل ، همراز ، همصحبت و .... از پیشوند ( هم) نایاب تر هم یافته اید ؟

سایه ام عاشق سایه ات شده است ، می خواستم ببینم آیا می توانیم همسایه شویم ؟

گدای فرزانه ای گفته است : گدایی کن تا محتاج دیگران نشوی.

چه کسی گفته است که دو خط موازی به یکدیگر نمی رسند؟ مگر آخرش را دیده است؟؟

غنچه ای که شکوفا نمی شود ، بهار را در خود احتکار کرده است.

آن‌قدر مهربان بود برای اینکه مردم در زمستان سرما نخورند, سرشان کلاه می‌گذاشت و در فصول دیگر کلاه‌شان را بر می‌داشت.

همیشه می‌گفت تو نیمه گم شده من هستی؛ وقتی ترکم کرد فهمیدم که از شوق پیدا کردن نیمه گم شده‌اش, خودش را گم کرد!

برای‌این‌که پرنده خیالش به پرواز در نیاید، با‌‌‌لهایش را چید.
از ترس مجازات ، افکار عریانش را حجاب پوشاند.
آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت.
اگر بتها را نشکنی، آن ها تو را خواهند شکست.

قلب آدم برفی، سفیداست.
سیب، به اندازه توانایی اش بزرگ می شود.
آدم های سر به زیر حتما در چاله نخواهند افتاد ، اماهیچ گاه هم آسمان آبی را نخواهند دید.
به دست آوردن تجربه های بزرگ معمولا منجر به از دست دادن زندگی عادی می شود

می گویند چرا دائما تغییر می کنی ، می گویم شما چرادائما تغییر نمی کنید ؟

گربه ها عاشق آدم هایی هستند که در زندگی دیگران موش می دوانند .

اسپند دود می کنم که چشمم ، کسی را نخورد .