• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 6173)
جمعه 12/11/1386 - 16:24 -0 تشکر 27814
اهدای شتر مرغ بلورین

اهدای شترمرغ بلورین!!
از هیئت داوران خواهش دارم كه در امر قضاوت پیش قدم شوند.
جوایز این دوره:
1جنجالی ترین تاپیك
2 جنجالی ترین كاربر
3حساس ترین كاربر
4 بامزه ترین شناسه كاربری
5..............................
علا وه بر اهدای جوایز یك عنوان هم اهدا می شود
دلقك انجمن(چیزی شبیه به دلقك دربار)

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


دوشنبه 27/12/1386 - 10:3 - 0 تشکر 34088

سلام حالت چطوره زود باش بگو123 123 123 ؟

فكر كنم هوس چوب خوردن كردی هر چه سریعتر تا عید نیومده تكلیف این شترتو مشخص كن تا تبدیل به كلاغش نكردم

وگرنه مجتبی را می فرستم تا از چنگت دربیاره

حال كردی ریاستوووووووووووووووو

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
دوشنبه 27/12/1386 - 19:24 - 0 تشکر 34200

سلام

بچه ها من چند وقتی نیستم به مش ممد گفتم هر كس اومد ازش پذیرایی كنه پس هر وقت خواستید بیاید اینجا هق هق هق دلم براتون تنگ می شه فقط چیزی رو به هم نزنید كه برای عید جشنواره تكونی كردم حسابی.

ادیسه لطفا هر چند روزی بیا گلها رو آب بده(بیام ببینم گلهام پژمرده شده خودم حسابتو می رسم)

مجتبی تو هم خواهشا شبها بیا اینجا بخواب كه یه وقت دزدی چیزی نیاد(بیام ببینم تخم شتر مرغام نیستن حلق آویزت می كنم)

گیگیلی تو هم نظارت كن (بیام ببینم همه چیز به هم ریخته به فرمانده نیكادل می گم تنبیهت كنه)

خوب دیگه كاری ندارین ؟دلم واستون تنگ می شه هق هق هق

خداحافظ هق هق هق

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


سه شنبه 28/12/1386 - 10:26 - 0 تشکر 34258

آخ ! فال نیك جون دلم كباب شد ! گریه نكن !!!! منم دلم برات تنگ می شه ! امدوارم بهت خوش بگذره ! عیدت هم مبارك ! نگران گل ها هم نباش ،‌خودم هواشون رو دارم ! یه كاكتوس خودم دارم اینقده نازه !!!!
آتنا @@@

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

چهارشنبه 29/12/1386 - 0:15 - 0 تشکر 34337


سلام
نمیدونم این چجور عیدیه!!! اومدیم کنار رفقا خوش بگذرونیم همه جیم فنگ کردن... چی؟ جیم فنگ چیه؟؟؟ قبلا که گفتم، همون دودره کردنه دیگه... چی؟اینم نفهمیدی؟... بابا ملت گاز رو شخله کردن... نه؟؟؟ آَاَاَاَاَی بابا... منظورم اینه ه هرکی رفته دنبال نخود خودش... یعنی رفته خونه خودش... یعنی هرکی دنبال نخود نخود خودش رفته خونه خودش... یعنی اینکه قالمون گذاشتن رفت... یعنی... اصلا چیکار داری یعنی چی؟؟؟ هرچی هست به خودم و رفقام مربوطه!!!... بله؛ فک کردی خیال کردی... ... ... ... اصلا ولش کن...
داشتم چی بلغور میکردددددددددددددددددددددمممممم... آهان... خوب گیریم که رفتین دَدَر، خوب اونجایی که میرین یه کافی نتی، کابی نتی چیزی گیر نمیاد که هر از گاهی یه چیزی حداقل بعنوان عیدی بهمون بدین؟؟؟... والا نوک قله قافم میشه به اینترنت وصل شد (حالا این یا اون رو نمیدونم، مهم ترنت هست و بس... اگه دروغ میگم بگو راست میگی!)
بگذریم... خوووووب ، این سفر فالنیک هرچی هیچی نداشت، حداقل یه جای خواب برای من داشت. از کارتون خوابی داشتم آرتروز و اس تروز و تی تروز و یو و وی و دبلیو و بگیر برو تا آخر.(خدا رحم کرد کارم به تام کروز اینا نرسید...)...
... من رو باش... فکر میکرم آشپزجماعت هرچی بی هیچ باشه، یخچالش بی غذا نمیمونه و نیست... بابا فالنیک، تو اینقده نداری یعنی فرماندتون بهت یه خورده نمیرسه، اصلا بگو ببینم، حقوقت با این همه وظیفه که داری چقدی هست؟؟؟...
اُه مای گاد؛ دفترچه رو داشته باش. اینهمه و اندی پول تو حسابش داره... من رو باش... ساده تر از من لوح پیدا کردین؛ یعنی لوح تر از سادگی من کسی هست... منظورم اینه که چقده ساده ام لوح....
نکنه فالنیک، چون قرار بوده من بیام خساستت گل کرده و چنته (یخچال) رو خالی کردی که... میدونی چیه؟... درهر صورت به من ربطی نداره... من پول تو جیبام نیست ، پس اگه اومدی دیدی چندتا از موتورشرغ هات ویا تخم مرغ هاشون نیستن بدون تقصیر از تو بوده که من رو با این شکم خالی گذاشتی رفتی... البته از بقالی سرکوچه خرید میکنم میگم بنویسه بحسابت و بعد که خودت اومدی میری تا به حسابت رسیدگی بشه (!!!) ولی چون اون آقا بقاله چپ چپ نیگام میکنه با اون سیبیلاش، نمیتونم زیاد برم پیشش.... درهر صورت  گناه از توئه، البت منم سعی میکن جلوی این شکم رو بگیرم و یه روز درمیون روزه میگیرم (اونم تو عید... نمیدونی چه عذابیه!!!)...

حالا......راستی این آتنا کجا میره، نکنه رفته جای دیگه جاسوسی؟!!!.....

عیدتون ناز و قشنگ

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
دوشنبه 5/1/1387 - 10:56 - 0 تشکر 34655

آهوووووووووی .... عموووووووووو .... ! پس كجایی تو شورشی ؟! چرا درو باز نمی كنی ؟‌ راستش رو بگو ! داری چه كار میكنی ؟! نكنه تخم مرغ ها رو تمام رو كردی داری می ریزی تو خندق ؟! گفتم درو باز كن ! بابا اون گلا پلاسیدن ! من كه بعید می دونم تو بهشون یه قطره آب هم بدی !
اصلا می دونی من برای چی هنوز این جا موندم ؟! دِ نمی دونی دیگه ! ما قرار بود با چند تا از دوس
تان ، كه اتفاقا تام و كتی جون هم جزوشون بودن یه سر بریم جزایر قناری ! این دفعه برای جاسوسی نبود ها ! داشتیم می رفتیم چند تا از همكار های قدیمی رو ببینیم و خاطراتی تازه كنیم !
خوب حالا زیاد جلز و ولز نكن ! بهت می گم برای چی هنوز این جام ! نه كه من خیلی نسبت به پادگان مون حساسم ! موندم تا از اون دفاع كنم !‌همه كه رفتن سفر یا همون دَدَر خودمون ! دیدی كه اون كیون خائن هم به جمع شورشی های ... بلا گرفته اضافه شده ؟! حالا اومده واسه من مواد منفجره جور می كنه ! مجبور شدم بمونم تا جوابش رو بدم ! بعدش هم هواپیما پرید و من موندم تنها ی تنها ...

حالا كه این جوری شد ! من هر روز صبح سر ساعت 4 این جام ! اینقده در می زنم تا بلاخره در رو باز كنی ! بعدش هم  روزی شیشصد تا كلاغ پر و چهار صد تا شنا ، ‌فكر كنم هیكلت رو روی فرم بیاره جناب !

قبل از این كه بیام این جا رفته بودم مغاره ی اون اقا سیبیلوه ! كلی با هم گپززدیم ! یه مسلسلم دادم دستش كه اگه خدای نكرده قلم پایی دید ، ‌دیگه نبینه دیگه ! تو هم برای غذا اصلا نگران نباش ! یه چند تا دستور پخت غذا مثل سوپ كاهو و شلغم آب پز و ساندویج موش بریان با سس خیار رو از فال نیك عزیز گرفتم ! نه كه من خیلی دل رحمم ! اگه بچه خوبی باشی و بعد اون شیشصد تا كلاغ پر و چهارصد تا شنا ، یه دویست تا هم پروانه بزنی ، می ذارم ازشون بچشی ! نه .... حالا شاید ... شاید بذارم تا نصفه بخوری ... كمه ؟! آهان فهمیدم ! نه تو خیلی دست پخت فال نیك رو دوست داری و بعد غذا ممكنه تا مچ دسست رو بكنی توی حلقت ! می ذارم تا تهش رو بخوری ! اگر هم نخوردی .... اون فیلمه كه چند شب پیش نشون داد رو دیدی ؟! هدف نامرئی رو می گم ! دیدی اون آقاه چند تا گلوله رو ریخت تو حلقوم اون یكی .... خوب دیگه حله ! هه هه هه !

دلم برا جاسوسی تنگ شده ! آخه دیگه كسی این جا نمونده كه بخوام جاسوسیش رو بكنم !‌آها گرفتم ! می گم خود تو چی ؟! آره ! اگه حواسم بهت نباشه ممكنه شب همه ی شتر مرغ ها رو جمع كنی تو اون پیكان در پیته و جیم فنگ ! ها ؟!

اِ ... پس تو كوشی ؟! پس من این همه مدت دارم با كی صحبت می كنم ؟! آخ .. اِهههه ... آها .. تموم شد ! چی ؟! آها اومدی ؟!‌ كجا رفتی یه دفعه ؟! مطمئنا حرف هام رو گرفتی نه ؟! نه ؟!‌ آره ... ! اون صدا ها هم  به خاطره اون هفت تا دوربینی بود كه همین الان كار گذاشتم !

خوش بگذره !

آتنا @@@

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

يکشنبه 11/1/1387 - 19:8 - 0 تشکر 35142

پرده اول

زمان:بامداد

مكان:سر كوچه جشنواره

یك نفر ساك به دست در تاریك روشن هوا به سمت جشنواره حركت می كند(یعنی او كه می تواند باشد؟آن سیاهی كیست؟از كجا می آید؟به كجا می رود؟)

سیاهی از كنار بقالی آقا سیبیلو رد می شود كه پایش به چیزی گیر می كند و با مخ به زمین می خورد.

سیاهی:اااااا آقا سیبیلو چرا این وقت روز اینجا خوابیدی؟ پام به پات گیر كرد.......آخ مخم دچار ضرب دیدگی شد.

آقا س:چی بود چی بود ؟كجا بود؟من نبودم پس كی بود؟

سیاهی: چی داری میگی واسه خودت؟مثل اینكه من نبودم شاعر شدی یا شایدم مخ تو هم دچار ضرب دیدگی شده.

آقا س:ااااااا شمایی بالاخره اومدی؟از دست این مجتبی می ترسم یه لحظه چشم از مغازه بردارم این مجتبی شبیخون بزنه.

حالا فهمیدید آن سیاهی كه بود؟او كسی نبود جز محبوب دلها!فال نیك"ملت:سوت سوت سوت فال نیك دوست داریم فال نیك دوست داریم

فال نیك:چرا؟من بهش گفته بودم فقط شبها تو جشنواره بمونه دیگه احتیاجی به غذا نداشت كه

آ س: چه دل خجسته ای داری تو، مجتبی از صبح تا شب تو جشنواره اتراق كرده هر دفعه هم یه جور به مغازه من حمله می كنه ماشا الله در روز پنج وعده غذا می خوره نمی دونم این همه رو می خوره كجا جا می ده.

ف ن:خوب پس این طوریه می دونم باهاش چی كار كنم فقط وای به حالش اگر بلایی سر تخم شتر مرغای من اومده باشه............آقا سیبیلو خداحافظ

آقا س:كجا؟ پس پول خوراكی های من چی می شه؟ وایسا ......كجا می ری؟.....ای خدا من چه بدی به این ملت كردم كه باید این طوری عذاب بكشم.

ملت:می پرسه چی كار كردم؟این همه بهت گفتیم این بستنی ها رو گرون حساب نكن به گوشت كه نرفت.

پرده دوم

فال نیك به در جشنواره می رسد می خواهد در را باز كند كه متوجه می شود در باز است.

ف ن:این چه وضعشه درو چرا باز گذاشتن.

فال نیك وارد ساختمان می شود و با صحنه ای بسیار ناگوار مواجه می شود

در میان اتاق رخت خوابی پهن است و در پیرامون آن پر از آشغال،گلها پژمرده شده فال نیك به شدت قرمز شده و از كله اش دود بلند می شود سعی می كند خود را كنترل كند به سمت گاو صندوق می رود در آن هم باز است قلبش از حركت می ایستد داخل گاو صندوق را می نگرد داخل هر كدام از تخمها یك نی فرو رفته فال نیك با دستان لرزانش یكی از آنها را برمی دارد تكان می دهد اّه مای گاد خالی است .

پرده سوم

فال نیك سنگ كوپ می كند!

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


سه شنبه 13/1/1387 - 3:59 - 0 تشکر 35274

سلام سلام سلام

ااااا!!!... ادیسه تو اومدی در زدی؟؟؟... خوب تقصیر خودته که بد موقع میای عزیز...

من خوابم خیلی سنگینه... مثلا اون  موقع که آمریکا بمب اتم تو هیروشیما انداخت چون من خواب بودم نفهمیدم در نتیجه زنده موندم... پس جهت اطلاع! بمب اتم و هیدروژنی و اینجور چیزهام که بترکونی من تا نخوام بیدار نمیشم... درضمن، غصه گلها رو نخور، بهشون بجای آب شربت آبلیمو دادم تا گرما زده نشن، اینهمه زیر آفتابن گناه دارن....

به به به به فال نیک گرام (نه با گرامافون اشتباه نگیر، صداش قابل مقایسه نیست!!!)... میبینم که سنگ رو کوبوندی، حالا کجا کوبوندیش، 

تو هاون؟؟؟... 

بگذریم... حال کردی ضد حال رو... اول اینکه اون جناب سیبیلو داره فیلمت میکنه، سادگی نکنی همه پولها رو بدی! من یه روز در میون رو 

روزه بودم...

اونهایی هم که نبودم بجز ناهار باقیش رو حساب میکردم (میدونی، عادت ندارم صبحانه بخورم، با شام هم زیاد رابطه خوبی ندارم در نتیجه میمونه

 ناهار و وعده های یه خورده پس و پیشش)

در مورد اون تخم مرغهای شتر مرغ باید بگم که از اونجایی که حیوونها رو دوست دارم در نتیجه نخوردمشون، اونهایی هم که دیدی دکوری بودن.

 حال کردی چقده طبیعی ساختمشون...

خوب بگذریم از شوخی... شرمنده که یه مدتیه کم پهنا و از اینجور چیزها شدم... والا کنکور که نزدیکه و از طرفی یه سری دردسرها

 که گفتن نداره و یه خورده هم چون عزیزان نبودن دلسردی و دلتنگی مانع فعالیتم شد...

قول نمیدم که مثل قبلا فعال باشم اما سعی میکنم تا جای ممکنه قطع رابطه نکنم... بازم شرمندم اما اگه ممکن و لازم بود بجای من کارهام

 رو انجام بدین قد یه دنیا ممنونتون میشم...

راستی آتنا، شرمندم که امتیازاتم رو به بازیگر ها هنوز ندادم، راستش لیست ایرانیها رو کاملتر کردم اما وقت ثبتش رو هنوز ندارم، اگه اون رو نوشتم امتیاز هم میدم، انشاالله بزودی... 

عیدتون شنگولانه

یاحق

مجتبی 

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
سه شنبه 13/1/1387 - 15:51 - 0 تشکر 35300

سلام سلام ! به به ! فال نیك جون ! بلاخره اومدی ! ببین قبل از این كه خفه ام كنی بذار بهت بگم ! نگاه كن همش تقصیر این مجتبی بود ها ! رفتم كلی هم در زدم ولی بازش نكرد ! اِ اِ اِ !! به جای آب بهشون شربت داده ! در ضمن فیلم مدت زمانی كه اونجا بود رو دارم ! بیا ببین چطوری با كمال خشونت ... ! یه لحظه صبر كن ! آخیش راحت شدم ! این پوست ناخنم هی اذیت می كرد بلاخره تونستم بكنمش ! خوب كجا بودم ! آهان ! بله دیگه همشون رو گذاشت تو یه دستگاه فوق سری و اسكنشون كرد ! بعد هم عینشون رو ساخت ! می بینی چه مار موزیه !

منتظر حضور سبزت هستم ! آتنا @@@

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

سه شنبه 13/1/1387 - 19:27 - 0 تشکر 35305

سلام

به به، به به مجتبی خوابالو در مورد اتفاقاتی كه در زمان نبود من رخ داده هیچی نمی گم چون كنكوری هستی و نمی خوام بهت فشارهای روحی و روانی وارد بشه ولی یه توصیه ای بهت می كنم زیاد جدی نگیر من كه این همه خوندمو خودمو تو یه كتابخونه حبس كردم مگه چی شدم البته اینا رو نمی گم كه ناامید بشی ها من یه مزخرفاتی می گم تو كار خودتو بكن.

ادیسه و گیگیلی حواسشون باشه با مجتبی كاری ندارم اما حساب شما دو تا رو میدونم چه طوری برسم.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


چهارشنبه 14/1/1387 - 11:0 - 0 تشکر 35360

گیگیلی هر جا هستی خودتو برسون ! یه نقشه دارم ! آتنا @@@

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.