کاریکلماتور یعنی کاریکاتوری که با کلمات به ثبت می رسد . کاریکلماتور نامی است که احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. به نظر شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شدهاست.
حالا نوبت شما دوستان گرامی است که کاریکاتورهای خود را با کلمه بیان کنید.
سایت گنجینه دانلودهای رویایی
فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....
کل آیتم ها 226
ادم گرسنه،تشنه عدالت است.
خنده ام را می گریم،گریه ام را می خندم.
از ابر عقیم،وعده می بارد و بس.
ارزوو می کنم که یاد پرواز از قفس نپرد.
ماهی،در بی ابی غرق می شود.
(عباس گلکار...ماهنامه ی گل اقا)
چشمم ضعیف شد ، اونو برای فروش ، پشت ویترین گذاشتم. دستم نمک نداشت ، اونو شکستم. خواستم ازدواج کنم ، عروس دریایی سفارش دادم . پوست مادر بزرگم چروک شده بود،واسه روز تولدش اتو خریدم. گرسنم بود ، هوا خوری رو به ، سرما خوردگی ترجیح دادم دلم گرفته بود ، داد زدم که ولش کنه. دوست ناباب ،آچار فرانسه خرابکاری هامون. خواستم ازمجردی بیام بیرون رفتم قاطی مرغا شدم. برای پیدا کردن کرم دندونام ، تصمیم به خاک برداری کردم. خواستم ماهی بخورم ، رفتم کرم شکار کردم. دیر به دانشگاه رسیدم ، برای فردا ، شب تا صبح بیدار موندم تلوزیونمون برفک داشت واسه آب شدنش اونو از برق کشیدم.
«تو»،«خود»ی برایم باقی نگذاشته است.
شعر ناب هستی را از دفتر نگاه تو می خوانم.
در دلم می گریم،با لبم می خندم.
درختانی که در برابر سیل می ایستند،قهرمانان جنگل هستند.
درختان،برف را از پشت پنجره تماشا نمی کنند.
وقتی چشمت را می بندی،طلووع،غرووب می کند.
جوانی،قله ی عمر است.
کووهنورد سنگین وزن،دو کووله پشتی حمل می کند.
هر ریگ قبرستان،سنگ قبر یک ارزووی در خاک رفته است.
سیل،پیاده نظام طووفان است.
قناعت را باید از سفره هفت سین یاد گرفت كه سالهاست تعداد سین هایش تغییر نكرده است. خساست را از چشمش یاد گرفته بود كه هر چقدر به آن نور می تاباند ، تنگ تر می شد. آدم ها وقتی به آسمان خوشبین بودند هواپیماساختند و وقتی بدبین شدند چترنجات را. كسی كه خود را به نور ماه راضی كند ، نورخورشید كورش خواهد كرد. تجربه ، تنها معلمی است كه اول امتحان می گیرد و بعد درس می دهد.
افكارم را پشت دیوار قاب عكس پنهان كردم افكارم مرا دنبال می كند حتی در خواب افكارم را در سكوت زندانی كردم افكارم را در لابلای كاغذها گم كردم افكارم بر خلاف من حركت می كنند
سیب زمینی خاكی ترین میوه هاست قلم زلزله نگار اندیشه است در را به روی افكارم محكم بستم تعصبم خودكشی كرد ، تا من راحتر فكر كنم هنگامی كه تعصب مرد افكارم یك صدا شدند در روز سالگرد تعصب ، افكارم كروات مشكی زده بود
حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست. رودخانه بر اثر فشار آب است كه دل به دریا می زند . ما تصویر خوب را بر دیوار سکوت می کشیم ،زیرا فقط دیوار سکوت است که خراب نشدنی و پایدار است برای رسیدن به او باید گامهای دل ، پریدن را بلد باشند ...! از دودلی خسته شده بودم ،یكی از آنها را برای زاپاس كنار گذاشتم
گاهی موقع راهرفتن فراموش می كنم كه دارم می روم یا می آیم برای اینكه حرف های بزرگ بزنم ،همیشه آنها را متر می كنم با مخالفت باد ، رضایت بادبادك برای پرواز جلب می شود بهترین جا برای تبعیدزنبوران مجرم ، گلهای قالی است