به نام او...
سلام
یادش بخیر......
به خاطر همین یادش بخیر اومدم یه چی بگم
این ترم بر خلاف ترم قبل فقط یکشنبه ها غذا میخوردم دانشگاه
یکشنبه ها هم یا قیمه داشت یا کباب... کباب رو که میشد خورد...قیمه هه که فقط روغن بود و پلاستیکی گوشت نام! به رنگ طوسی
یکی مونده به آخرین روزی که باید غذا میخوردیم دانشگاه و قیمه هم بودغذایی بهمون دادن که من اسمش رو گذاشتم درهم پلو!
من و دوستانم فقط سعی داشتیم کشف کنیم اینا چین.... یه سری موادی بودن سفید تقریبا... که بحث بین ما علما شده بود که اینا چین
گزینه هایی هم که بچه ها میگفتن یعنی احتمال میدادن که باشه اینا بود: کاهو!! کدو... لپه ی پرورده(اینو من گفتم!!)و....
لپه هاش طوری بود که حس میکردی یا 20 بار گرم کردن غذا رو اینجوری شده یا از تو فریزر در اوردن....
وحشتناک ترین غذایی بود که بهمون دادن و ما فهمیدیم نباید ناشکری بکنیم و بگیم روغنش زیاده!!!
اونروزم فقط به زور نمک خوردیمش
و جالب این جاست که نات انلی! شکایت نکردیم بات آلسو!! به به چه چه هم کردیم...بچه های دانشگاه مان دیگه!
وو جالبتر اینجاست که قیمت ژتون های ما 600 تومن شده...
ای خدا....
خدا اخر عاقبت آنشرلی بعد از دوران دانشجویی رو بخیر کنه
(راستی با توجه به اسمای نا اشنا حس میکنم لینک این تایک رو جایی گذاشتن...کجا؟)
خدانگهدار