سلام
نمیدونم چرا نمیشه تو چشما نیگا کرد و گفت .....صدا میلرزه......انگار یه چیزی از تو دلت به سمت زبونت در حرکته و میخواد بیرون بیاد
اصلا هم به غرور ربطی نداره .....خجالت هم نیست ...چشما یه مانع هستن .....سرتو بندازی پایین و بگی انگار نگفتی
آدما وقتی میخوان یه چیزی یا یه کسی رو فراموش کنن سعی میکنم سنگدل باشن و با رفتاراشون کاری بکنن که اونی که دوستش دارن بهشون یه چیزی بگه که ازش دلگیر بشن تا شاید به این طریق ازش دل بکنن ولی نمیشه .....به خدا نمیشه....به خصوص برای کسایی که تا حالا به هیچ کسی نگفتن دوست دارم....به هیچ کسی ...به خدا به هیچ کسی...
همه جمعه ها دلشون میگیره من پنج شنبه ها
یادت میاد گریه هامو ریختم کنار پنجره؟
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم؟
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
اصلا بگو كه دوست داری اینجور دوسِت داشته باشم؟
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم؟
حتی اگه دلت نخواد اسم تو؛تو قلب منه
چهره ی تو یادم میاد وقتی که بارون می زنه
رو در ودیوار این شهر همش از تو یادگاره
توی این کوچه تاریک منو تنها نمیزاره
یادحرفای قشنگت که توقلبم لونه میکرد
یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد
پس کجایی مهربونم بی تو من تنها می مونم
آخه من ترانه هامو واسه کی پس بخونم