جهنم برزخى شخصى را سوزاند | جهنم برزخى نه تنها كسانى را كه از دنیا رفته اند مى سوزاند بلكه آتش آن در همین دنیا كسانى را هم سوزانده است كه مردم بعضى از آنها را با چشم خو دیده و مشاهده كرده اند. از جمله
یكى از بزرگان نقل مى كند: در قریه و محل ما مسجدى وجود دارد و متولى آن ، شخصى به نام ((محمد بن اذینه )) است . این آقا، هم متولى مسجد و هم استاد و مدرس است . هر روز در وقت معینى به مسجد مى آمد و به شاگردان خود درس مى داد.
روزى شاگردان هر چه منتظر شدند استاد نیامد. كسى را به دنبالش فرستادند و از احوالش سئوال كردند؟ در جواب گفتند: شیخ در اثر مریض و ناراحتى بسترى شده است .
مى گوید: همه برخاستیم و به عبادتش رفتیم ، دیدیم كه در رختخواب افتاده و قطیفه اى سرتاپایش را پوشانده است و ناله مى كند. دائما فریاد مى زند و مى گوید: سوختم ، وقتى احوالش را پرسیدیم . گفت : سرتاپایم مى سوزد مگر ران هاى پاهایم . پرسیدم چطور شده است كه بدنت مى سوزد؟
گفت : شب گذشته خوابیده بودم ، در عالم خواب دیدم قیامت برپا شده است ، جهنم را آوردند و پل صراط را روى آن گذاشتند تا مردم از روى آن عبور كنند و به سور بهشت روند. من هم از جمله كسانى بودم كه باید از روى پل رد شوم .
حركت كردم ، اما هر چه به جلو رفتم سخت تر و زیر پایم باریك تر مى شد و باریكى آن به اندازه مویى رسیده بود. در این بین دیدم زیر پایم آتش بسیار شعله ور است و مانند تكه هاى كوه موج مى زند. نزدیك بود در آتش جهنم سقوط كنم اما با پاى خود، خود را نگاه داشتم . بالاخره كار به جایى رسید كه در جهنم افتادم .
شراره آتش چنان مرا به پایین مى كشانید كه دیگر چیزى را نمى دیدم ، وحشت و حیرت سر تا پاى مرا گرفته بود، هر چه دست به این طرف و آن طرف مى زدم به جایى نمى رسید و فریاد رسى هم در آن جا نبود.
ناگاه به من الهام شد. مگر نه این است كه على بن ابى طالب علیه السلام فریاد رس همه مى باشد. بى اختیار فریاد زدم و گفتم : یا على !
تا این جمله را بر دل و زبانم گذراندم ، نور على علیه السلام را بالا سر خود احساس كردم . وقتى سر خود را بالا نمودم ، دیدم آن حضرت روى پل صراط ایستاده است . فرمود: دست خود را به من بده . دستم را دراز كردم . وقتى حضرت على علیه السلام دست خود را دراز كرد آتش كنار رفت . من را از وسط آتش گرفت و بالا آورد و دست خود را روى رانهایم كشید از ترس و وحشت از خواب بیدار شدم . متوجه گردیدم كه تمام بدنم مى سوزد جز همان جایى كه على دست كشیده بود.
وقتى آن عالم قطیفه را عقب زد دیدیم فقط قسمتهایى از رانش سالم است و بقیه بدنش مجروح و تاول زده بود. مدت سه ماه معالجه مى كرد تا سالم شد. هر وقت در مجلسى از او سئوال مى كردند و ایشان ماجرا را شرح مى داد از هول و وحشت ، ناراحت مى شد و تب مى كرد |