سلام دوستان . هر کی خواب منو تعبیر کنه خیلی بهم لطف بزرگی کرده . آخه خیلی عجیب بود واسم .
جمعه 24 آبان سال 87 یعنی همین جمعه قبلی بعد از دیدن فیلم یوسف پیامبر که برای آپوپیس تعبیر خواب کرد و گفت که او سه روز دیگر محاکمه میشود . من آن شب وقتی خوابیدم ، خواب دیدم برادر یکی از دوستانم فوت کرده اما من با روحش به طور حضوری ارتباط دارم . به او گفتم مرگ چجوریه ؟ گفت فکر کن به نفس کشیدن نیازی نداری ، وزن نداری ، و چشم بصیرت داری . چون من او را به صورت حضوری میدیدم بهش گفتم میتونی کمی از زمین فاصله بگیری و بری بالا و خودش را بالا برد دوباره بهش گفتم میتونی الان محو بشی بعد او محو شد اما دوباره ظاهر شد .
در همان حین انگار کسی مثل یوسف پیامبر به من الهام کرد که من پس فردا شب در هتلی کشته میشوم . احساس خوبی بهم دست داد و اصلا از مرگ نگران نشدم . در همان خوابم دیدم که پس فردا شب فرا رسیده و من با پالتویی یشمی و کلاهی قرمز وارد هتلی شدم و یکی از آن کارکنان هتل اسلحه ای تپانچه ای را به سمت گوش من گرفت ، انگار کف هتل دراز کشیده بودم . او از بغل شلیکی به سمت گوش من کرد اما من چیزی احساس نکردم و به او گفتم بگذار وضو بگیرم بعد تو مرا بکش . به سمت دستشویی هتل رفتم و پالتو و کلاه را در آوردم و کاملا وضو گرفتم و پالتو را پوشیدم اما رغبت نداشتم کلاه قرمز را سرم کنم . انگار از رنگش متنفر شده بودم . آمدم بیرون و دوباره کف هتل دراز کشیدم و او دوباره از بغل به سمت گوش من شلیک کرد و ناگهان از خواب پریدم .