1. مصداق حقیقی ولی
ازآنجاکه مالک اصلی همة اشیا خداوند میباشد و تنها او دارای سلطنت و حق امر و نهی مطلق است، میتوان گفت تنها مصداق حقیقی «ولی» اوست. ازاینرو در آیات فراوانی خود را «ولی» معرفی کرده است:
ألَمْ تَعْلَمْ أنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمـواتِ وَالأَرضِ وَما لَـکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِـیر. (بقره / 107)
آیا نمیدانی ملک آسمانها و زمین از آن خداست و سرپرست و یاریگری جز خدا ندارید.
در این آیه ضمن تذکر به مالکیت خداوند متعال، سرپرستی و سلطنت و لازمة آن، یعنی یاری و نصرت از غیر خدا نفی شده است.
وَلَئِنِ اتَّـبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ العِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِـیر. (بقره / 120)
و اگر از خواهشهای نفسانی یهود تبعیت کنی، بعد از آنکه علم به تو رسیده، هیچ سرپرست و یاریکنندهای از (سوی) خدا برای تو نخواهد بود.
در این آیه نیز تبعیت از آرا یهود و نصارا در برابر پذیرش سلطنت فرمانروایان الهی قرار گرفته است و خداوند تبعیتکنندگان از یهود و نصارا را از چتر سرپرستی و سلطنت (تشریعی) اولیای خویش بیرون دانسته، نصرت خویش را ـ که از لوازم سرپرستی الهی است ـ شامل ایشان نمیداند.[2] چنانکه در آیهای دیگر نیز به این موضوع تأکید و تصریح شده است:
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا ... وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِـیاؤُهُمُ الطاغوت. (بقره / 257)
خدا سرپرست ایمان آورندگان است ... و کسانی که کفر ورزیدند، سرپرستشان طاغوت است.
بنابراین خداوند سرپرستی و آمریت خود را فقط شامل ایمانآورندگان میداند (آلعمران / 68) و طاغوت را سرپرست و امیر کافران معرفی میکند. نفی سلطنت الهی از کافران و متمردان بهمعنای عدم تسلیم ایشان در مقابل اوامر و نواهی تشریعی خدای سبحان میباشد و این به جهت آن است که ارادة خدا به تسلیم و اطاعت اختیاری بندگان تعلق گرفته است، وگرنه مالکیت خدا بر همة اشیا روشن و مبرهن است و سلطنت از آن اوست:
إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمـواتِ وَالأَرضِ یُحْیِی وَیُمِـیتُ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِی وَلا نَصِـیر. (توبه / 116)
بهدرستی که ملک آسمانها و زمین برای خداست؛ زنده میکند و میمیراند و برای شما هیچ سرپرست و یاریکنندهای غیر از خدا نیست.
وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الحَیاةُ الدُّنْیا وَذَکِّرْ ِبهِ أنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ ِبما کَسَبَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِی ... . (انعام / 70)
آنان را که دین خود را بازیچه و هوسرانی گرفتند و زندگی دنیا فریبشان داد، به حال خود واگذار و به آنان تذکر ده که هرکس به (جزای) آنچه انجام داده، گرفتار میشود و برای او غیر از خدا سرپرستی نیست ... .
همچنین در برخی آیات قرآن کریم از خدای سبحان به مولیٰ یاد شده است. خداوند متعال از زبان مؤمنان میفرماید:
رَبَّنا وَلا تَحْمِلْ عَلَیْنا إصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَلا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا ِبهِ وَاعْفُ عَنّا وَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا أنْتَ مَوْلانا ... . (بقره / 286)
پروردگارا (تکلیف) سخت بر ما قرار نده ... و تکلیفی فوق طاعت ما به دوش ما منه و بر ما عفو کن و ما را بیامرز و به ما رحم فرما تو مولیٰ [صاحب اختیار] ما هستی ... .
مولیٰ در این آیه در مورد خدا و بهمعنای صاحب اختیار و اولیٰ به تصرف استعمال شده است.[3] با توجه به این آیه بهروشنی فهمیده میشود که مولیٰ کسی است که در امور افراد تحت مولویت خود، حق تصرف و امر و نهی دارد. او میتواند بندگان را تکلیف کند و از این باب بر خدا مولیٰ اطلاق شده است. در آیهای دیگر آمده است:
قُلْ لَنْ یُصِـیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَـوْلانا. (توبه / 51)
بگو جز آنچه خداوند برای ما ثبت کرده به ما نخواهد رسید او مولیٰ [و صاحب اختیار] ماست.
در این آیه نیز از آن جهت خدا را مولیٰ نامیده که اراده و امرش در خلق نافذ است. پس مولیٰ بهمعنای صاحب اختیار و کسی است که امرش در افراد تحت سرپرستی خود نافذ است. ازاینرو خدا به مسلمانان میفرماید:
بَلِ اللّهُ مَوْلاکُمْ. (آلعمران / 150)
بلکه خداوند صاحب اختیار شماست.
و نیز میفرماید:
فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ المَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِـیرُ. (انفال / 40)
بدانید که خدا صاحب اختیار شماست که بهترین سرپرست و یاریکننده است.
در آیهای دیگر میفرماید:
وَاعْتَصِمُوا ِباللّهِ هُـوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ المَوْلى وَنِعْمَ النَّصِـیرُ. (حج / 78)
به خدا متوسل شوید او صاحب اختیار شماست پس سرپرست و یاریکننده نیکویی است.
براساس این آیه، مولی کسی است که باید به او پناه برد. این موضوع نیز از مالکیت و اولی به تصرف بودن خدای تعالی حکایت دارد. همچنین قرآن کریم اجازة خداوند درباره اعمال انسانها را لازم میشمارد و آن را بهدلیل مولویت خدا دانسته، میفرماید:
قَدْ فَرَضَ اللّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ وَاللّهُ مَوْلاکُمْ. (تحریم / 2)
خدای تعالی گشودن قسمهایتان را (با کفاره دادن) به شما اجازه داده است و او صاحب اختیار شماست.
در برخی دیگر از آیات خدا خود را مولی و صاحب اختیار حقیقی بندگان معرفی میکند:
رُدُّوا إِلى اللّهِ مَوْلاهُم الحَقِّ. (انعام / 62 ؛ یونس / 30)
امور خود را بهسوی خدا [یعنی] صاحب اختیار حقیقی خود باز میگردانند.
با توجه به این آیات روشن شد که واژههای «ولی» و «مولی» در بسیاری از آیات قرآن بهمعنای صاحب اختیار و اولی به تصرف است. خداوند مولای حقیقی میباشد؛ زیرا تنها مالک حقیقی اشیا، اولویت بر تصرف در آنها را دارد و چون خدا خالق بندگان و مالک آنهاست، پس صاحب اختیار آنان بوده، برای تصرف در بندگان از خود آنان اولیٰ میباشد.