دوم: از نقطه نظر حبّ و بغض، چون نتیجه و روح  عمل، محبّت است؛ لذا افرادى كه داراى محبت نباشند، بلكه عیاذاً بالـله بغض  آن حضرت را در دل بپرورانند آنها از حقیقت و واقع بسیار دورند؛ كسى كه چیزى  را دوست داشته باشد مسلّماً آثار او را نیز دوست دارد كسانى كه  امیرالمؤمنین را دوست دارند، از افعال و گفتار و سیره آن حضرت نیز مسرور، و  محبّت این آثار را دارند؛ و بالعكس كسانى كه امیرالمؤمنین را دشمن دارند،  سیره و سنّت آن حضرت را نیز مبغوض دارند، لذا كردارشان طبعاً كردارى خشن و  ناپسند است، و چون افعال نیك در انسان ایجاد محبت و صفا و نور مىكند، و  افعال زشت موجب ظلمت، و تاریكى قلب، و قساوت مىگردد، بنابراین دوستان  امیرالمؤمنین طبعاً مردمى با حقیقت و با صفا و با محبت بوده، قلب آنان  پاكیزه و روح آنان نورانىتر و نفس آنان سبكتر است؛ و دشمنان  امیرالمؤمنین، طبعاً مردمى از حقیقت و صفا دور، قلب آنان تاریك، و نفس آنان  خسته، و سنگین، و روح آنان آلوده است.
و چون نتیجه اعمال نیك همان  صفا و نورانیت و محبّت به خداست، و نتیجه اعمال زشت ظلمت و قساوت و اعراض  از خداست، بنابراین امیرالمؤمنین به سبب تقسیم نمودن افراد مردم را به دو  دسته محبّ و مبغض، آنها را به دو دسته بهشتى و دوزخى تقسیم فرموده است.
قندوزى  حنفى از ابوصلت هروى روایت مىكند، كه مأمون از حضرت علىّ بن موسى الرضا  علیهالسلام سؤال كرد: كه مرا خبر ده به چه علّتى جَدَّت أمیرالمؤمنین علىّ  علیه السلام قسیم جنّت و نار است؟
حضرت رضا فرمودند: آیا خودت از  پدرانت از عبدالـله بن عباس روایت نمىكنى كه او گفت: سَمِعْتُ رَسولَ  الـله یَقولُ: حُبُّ عِلىٍّ ایمانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ. «از رسول خدا شنیدم  كه مىفرمود حبّ علىّ، ایمان و بغض علىّ، كفر است؟»