بـه ايـن دو دلـيـل سـوره فـاتـحـة الكتاب با اين جمله شروع مى شود ((حمد وستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است )) (الحمدللّه رب العالمين ).((حمد)) در لغت به معنى ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيك اختيارى اسـت .
1ـ هـر انـسـانـى كـه سرچشمه خير و بركتى است و هر پيامبر و رهبر الهى كه نورهدايت در دلها مـى پـاشد, هر شخص سخاوتمندى كه بخشش مى كند, و هر طبيبى كه مرهمى بر زخم جانكاهى مـى نهد, ستايش آنها از ستايش خدا سرچشمه مى گيرد, چرا كه همه اين مواهب در اصل از ناحيه ذات پاك او است , و نيز اگرخورشيد نورافشانى مى كند, ابرها باران مى بارند, و زمين بركاتش را به ما تحويل مى دهد, همه از ناحيه او است .
2ـ جـالـب ايـنـكـه ((حمد)) تنها در آغاز كار نيست , بلكه پايان كارها نيز چنانكه قرآن به ما تعليم مـى دهـد بـا حـمد خواهد بود, در مورد بهشتيان مى خوانيم : ((سخن آنها در بهشت نخست منزه شـمـردن خداوند از هر عيب و نقص و تحيت آنها سلام ,و آخرين سخنشان الحمدللّه رب العالمين است )) (يونس : 10).
3ـ امـا كـلـمـه ((رب )) در اصـل بـه مـعنى مالك و صاحب چيزى است كه به تربيت و اصلاح آن مى پردازد.
4ـ كلمه ((عالمين )) جمع ((عالم )) است و عالم به معنى مجموعه اى است ازموجودات مختلف و هنگامى كه به صورت ((عالمين )) جمع بسته مى شود اشاره به تمام مجموعه هاى اين جهان است .در روايـتى از على (ع ) چنين مى خوانيم كه در ضمن تفسير آيه ((الحمدللّه رب العالمين )) فرمود: ((رب العالمين اشاره به مجموع همه مخلوقات است اعم ازموجودات بيجان و جاندار)).
و در پاسخ اين سؤال كـه مـگر خداوند مالك تمام اين جهان نيست كه ما از او تعبير به ((مالك روزجزا)) مى كنيم ؟ بايد بـگـوئيم : مالكيت خداوند گرچه شامل ((هردو جهان )) مى باشد,اما بروز و ظهور اين مالكيت در قيامت بيشتر است , چرا كه در آن روز همه پيوندهاى مادى و مالكيتهاى اعتبارى بريده مى شود, و هيچ كس در آنجا چيزى از خود ندارد,حتى اگر شفاعتى صورت گيرد باز به فرمان خداست
دو خط انحرافى !
(آيه 7)ـ. ((مـرا بـه راه كسانى هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاى خودقراردادى (نعمت هدايت , نـعـمـت توفيق , نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم وعمل و جهاد و شهادت ) نه آنها كه بر اثر اعـمـال زشـت و انحراف عقيده غضب تودامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بـيـراهـه هـا گـمـراه و سـرگردان شده )) (صراط الذين انـعمت عليهم غير الـمغضوب عليهم و لاالضالين ).
در حقيقت خدا به ما دستور مى دهد طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنهاكه مشمول نعمت و الـطاف او شده اند را بخواهيم و به ما هشدار مى دهد كه در برابرشما هميشه دو خط انحرافى قرار دارد, خط ((مغضوب عليهم )) و خط ((ضالين )).
1ـ ((الذين انعمت عليهم )) كيانند؟
سـوره نـسـا آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است : ((كسانى كه دستورات خدا وپيامبر را اطاعت كنند, خدا آنها را با كسانى قرار مى دهد كه مشمول نعمت خودساخته , از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افرادصالح , واينان رفيقان خوبى هستند)) بنابراين ما در سوره حمد از خدا مى خواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم كه در هر مقطع زمانى بايد در يكى از اين خطوط,انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم .
2ـ ((مـغضوب عليهم )) و ((ضالين )) كيانند؟
از موارد استعمال اين دو كلمه درقرآن مجيد چنين استفاده مى شود كه ((ضالين )) گمراهان عادى هستند, و ((مغضوب عليهم )) گمراهان لجوج و منافق , به همين دليل در بسيارى از موارد, غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكرشده .
در آيه 6 سوره فتح آمده است : ((خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه در بـاره خـدا گـمـان بد مى برند مورد غضب خويش قرار مى دهد, وآنها را لعن مى كند, و از رحمت خويش دور مى سازد, و جهنم را براى آنان آماده ساخته است )).
به هرحال ((مغضوب علژيهم )) آنها هستند كه علاوه بر كفر, راه لجاجت وعناد و دشمنى با حق را مى پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران درصورت امكان فرو گذار نمى كنند.
http://old.tebyan.net/index.aspx?pid=19667&BookID=16897&PageIndex=1&Language=1#p3