رنگ چهرهی من به خاطر مرگ فرزندم تغییر نکرده، بلکه رنگ چهرهام بدان جهت تغییر کرده که در دل آن کنیز ترس و وحشت انداختم.فَمَا تَغَیَّرَ لَوْنِی لِمَوْتِ الصَّبِیِّ- وَ إِنَّمَا تَغَیَّرَ لَوْنِی لِمَا أَدْخَلْتُ عَلَیْهَا مِنَ الرُّعْبِ
آن حضرت در برابر این حادثه به کنیز فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم و به خاطر مرگ فرزندم هیچ ایرادی و سرزنشی نسبت به تو ندارم. أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا بَأْسَ عَلَیْکِ مَرَّتَیْنِ.[۲]
توجه: اگر ترساندن مؤمن به خاطر مصلحت مهمتری باشد، اشکالی ندارد. به عنوان مثال گاهی اوقات لازم است که مربّی، دانش آموز خود را بترساند تا از تنبلی و یا رفتار بد خود دست بردارد. فقط باید دقت کند که در این امر زیاده روی ننماید. همانند جایی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با گرمای آهن گداخته، برادرشان عقیل را به هراس انداختند، تا فکر دست اندازی به بیت المال را از سر خود بیرون نماید.
پی نوشت ها:
[۱] . الکافی، جلد۴، صفحهی۱۰۷.
[۲] . مناقب ابن شهر آشوب، جلد۴، صفحهی۲۷۵ ـ بحارالآنوار، جلد۴۷، صفحهی۲۴.
وبلاگ هم اندیشی دینی