• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1165)
سه شنبه 9/7/1392 - 23:6 -0 تشکر 657546
خدمتكار پدر و مادر همنشین انبیا است

روزى حضرت موسى (علیه السلام ) در ضمن مناجات به پروردگار خود عرض كرد خدایا مى خواهم همنشینى كه در بهشت دارم ببینم چگونه شخصى است . جبرئیل بر او نازل شد و عرض كرد یا موسى فلان قصاب در محله فلانى همنشین تو خواهد بود. حضرت موسى به درب دكان قصاب آمده ، دید جوانى شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است .
شامگاه كه شد جوان مقدارى گوشت برداشت و بسوى منزل روان گردید. موسى از پى او تا درب منزلش آمد و به او گفت مهمان نمى خواهى ؟ جوان گفت خوش آمدید. او را به درون برد. حضرت موسى دید جوان غذائى تهیه نمود، آنگاه زنبیلى از سقف به زیر آورد و پیرزنى فرتوت و كهنسال را از درون زنبیل خارج كرد. او را شستشو داده غذایش را با دست خویش ‍ به او خورانید. موقعى كه خواست زنبیل را به جاى اول بیاویزد زبان پیرزن به كلماتى كه مفهوم نمى شد حركت نمود. بعد از آن جوان براى حضرت موسى غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید حكایت تو با این پیرزن چگونه است ؟ عرض كرد این پیرزن مادر من است چون مرا بضاعتى نیست كه جهت او كنیزى بخرم ناچار خودم كمر به خدمت او بسته ام .

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:7 - 0 تشکر 657547


حضرت موسى پرسید آن كلماتى كه به زبان جارى كرد چه بود؟(1)
جوان گفت هر وقت او را شستشو مى دهم و غذا به او مى خورانم مى گوید: غفر الله لك و جعلك جلیس موسى یوم القیمة فى قبته و درجته خداوند ترا ببخشد و همنشین حضرت موسى در بهشت باشى به همان درجه جایگاه .
موسى (علیه السلام ) فرمود اى جوان بشارت مى دهم به تو كه خداوند دعاى او را درباره ات مستجاب گردانیده ، جبرئیل به من خبر داد كه در بهشت تو همنشین من هستى .(2)
1- در كتاب قرة العین نقل از مختصر الكلام .
2- در جنة العالیه از تحفه شاهى فاضل كاشفى .

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:8 - 0 تشکر 657548

وسعت رزق در اطاعت پدر و مادر
در عیون اخبارالرضا از بزنطى نقل مى كند كه گفت از حضرت رضا (علیه السلام ) شنیدم فرمود مردى از بنى اسرائیل یكى از بستگان خود را كشت و كشته او را بر سر راه مردى از بهترین بازماندگان یعقوب (اسباط بنى اسرائیل ) گذاشت ، بعد مطالبه خون او را كرد. حضرت موسى (علیه السلام ) گفت گاوى بیاورید تا كشف حقیقت كنم . حضرت موسى (علیه السلام ) هر نوع گاوى مى آوردند كافى در اطاعت و پیروى امر بود ولى سخت گرفتند چون توضیح خواستند خداوند هم بر آنها سخت گرفت . پرسیدند چگونه گاوى باشد؟ گفت : فیها بقرة لافارض و لابكر عوان بین ذلك نه كوچك و نه بزرگ بلكه مابین این دو باشد. باز پرسیدند چه رنگ داشته باشد؟
حضرت موسى گفت : صفراء فاقع لونها تسر الناظرین زرد رنگ نه مایل به سفیدى و نه پررنگ مایل به سیاهى . باز بر خود دشوار گرفتند خداوند هم بر آنها سخت گرفت . گفتند اى موسى گاو بر ما مشتبه شده واضح تر از اى توصیف كن . موسى گفت لا ذلول تثیر الارض و لا تسقى الحرث مسلمة لاشبة گاوى كه به شخم زدن آرام و نرم نشده و براى زراعت آبكشى نكرده باشد بدون عیب و غیر از رنگ اصلیش رنگ دیگرى در آن وجود نداشته باشد. بالاخره آن گاو منحصر شد به یكى و آن هم در نزد جوانى از بنى اسرائیل بود. وقتى كه براى خرید به او مراجعه كردند گفت نمى فروشم مگر اینكه پوست این گاو را پر از طلا نمائید!
به حضرت موسى اطلاع دادند گفت چاره اى نیست باید بخرید. به همان قیمت خریدند و آن را كشتند.
دم گاو را بر مرد مقتول زدند زنده شد و گفت یا رسول الله پسر عمویم مرا كشته نه آن كسى كه بر او دعا مى كنند؛ بدین وسیله بنى اسرائیل قاتل را شناختند.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:9 - 0 تشکر 657549


یكى از پیروان و اصحاب موسى گفت یا نبى الله این گاو را قصه شیرینى است . حضرت موسى فرمود آن قصه چیست ؟
مرد گفت جوانى كه صاحب این گاو بود خیلى نسبت به پدر خویش ‍ مهربانى مى كرد. روزى آن جوان جنسى خرید و براى پرداختن پول پیش ‍ پدر آمد، او را در خواب یافت و كلیدها را در زیر سرش دید چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار كند لذا از معامله صرف نظر كرد. هنگامى كه پدرش بیدار شد جریان را به او عرض كرد. پدر گفت نیكو كارى كردى این گاو را به جاى سود آن معامله به تو بخشیدم . حضرت موسى گفت نگاه كنید نیكى به پدر و مادر چه فوائدى دارد.(1)
1- شانزدهم بحار، ص 21.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:9 - 0 تشکر 657550

سفارش ولى عصر (علیه السلام ) نسبت به پدر


آقا سید محمد موسوى نجفى معروف به هندى كه از اتقیاء علماء و ائمه جماعت حرم امیر المؤ منین (علیه السلام ) است نقل كرد از جناب شیخ باقر فرزند شیخ هادى كاظمینى مجاور نجف اشرف و ایشان از شخص ‍ مورد اعتمادى كه به دلاكى اشتغال داشت آن شخص را پدر پیرى بود كه هیچگونه كوتاهى نسبت به خدمتگزارى او نمى كرد حتى خودش براى او آب در مستراح مى برد و منتظر مى شد تا خارج شود و به مكانش برساند. پیوسته ملازم خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه كه به مسجد سهله مى رفت و در آن شب به واسطه اعمال مسجد سهله و شب زنده دارى در آنجا از خدمت معذور بود ولى پس از مدتى ترك كرد و دیگر به آنجا نرفت .

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:10 - 0 تشکر 657551


از او پرسیدم چرا رفتن به مسجد سهله را ترك كردى ؟ گفت چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم . شب چهارشنبه چهلم رفتنم به تاءخیر افتاد تا نزدیك غروب . در آن وقت تك و تنها بیرون رفتم و با همان وضع به سیر خود ادامه دادم تا یك سوم راه باقى ماند كم كم ماهتاب مقدارى از تاریكى شب را به روشنائى تبدیل كرد. در این هنگام شخص عربى را دیدم بر اسبى سوار است به طرف من مى آید. در دل خود گفتم الان این مرد راهزن مرا برهنه مى كند.
همین كه به من رسید با زبان عرب بدوى شروع به صحبت كرد. پرسید كجا مى روى ؟ گفتم مسجد سهله . گفت با تو چیز خوردنى هست ؟ جواب دادم نه . فرمود دست خود را در جیب كن . گفتم در آن چیزى نیست . باز آن سخن را با تندى تكرار كرد. من دست در جیب كردم مقدارى كشمش ‍ یافتم كه براى كودك خود خریده بودم و از خاطرم رفته بود به او بدهم .

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:10 - 0 تشکر 657552


آنگاه به من فرمود ( اوصیك بالعود) سه مرتبه وعود به زبان عرب بدوى پدر پیر را مى گویند، یعنى سفارش مى كنم تو را به پدر پیرت . بعد از این سخن ناگهان از نظرم ناپدید شد. فهمیدم كه او حضرت مهدى (علیه السلام ) بود و دانستم آنجناب راضى نیست ترك خدمت پدرم را، حتى در شب چهارشنبه . از این رو دیگر به مسجد سهله نرفتم و این كار را ترك نمودم .(1)




همه هست آرزویم كه ببینم از تو روئى



چه زیان ترا كه من هم برسم به آرزوئى




به كسى جمال خود را ننموده اى و ببینم



همه جا به هر زبانى ز تو هست گفتگوئى




همه موسم تفرج بچمن روند و صحرا



تو قدم بچشم من نه بنشین كنار جوئى
1- منتهى الامال ، ج 2، ص 324.
2- رضوانى .




چه شود كه از ترحم دمى اى سحاب رحمت



من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلوئى




بره تو بس كه نالم ز غم تو بس كه مویم



شده ام ز ناله نائى شده ام ز مویه موئى (2)


خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:11 - 0 تشکر 657553

عدم رضایت والدین مرگ را دشوار مى كند
حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) به بالین جوانى رفتند كه در حال احتضار و مشرف به مرگ بود ولى جان دادن بسیار بر او سخت و دشوار مى نمود. حضرت او را صدا زدند. جواب داد. فرمودند چه مى بینى ؟ عرض كرد دو نفر سیاه را مى بینم كه روبروى من ایستاده اند و از آنها مى ترسم . آنجناب پرسیدند آیا این جوان مادر دارد؟ مادرش آمد و عرض كرد بلى یا رسول الله من مادر او هستم . حضرت پرسیدند آیا از او راضى هستى ؟ عرض كرد راضى نبودم ولى اكنون به واسطه شما راضى شدم . آنگاه جوان بیهوش شد، وقتى به هوش آمد باز او را صدا زدند. جواب داد. فرمودند چه مى بینى ؟ عرض كرد آن دو سیاه رفتند و اكنون دو سفیدرو و نورانى آمدند كه از دیدن آنها من خشنود مى شوم و در آن هنگام از دنیا رفت .(1)


1- اینهم حكایتى است .

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:12 - 0 تشکر 657554

صاحب الكلام یجرالكلام در كتاب خود ص 79 مى نویسد. مردى در حضور یكى از علماى زنجان از برادرش شكایت كرد كه او با من در مخارج مادرمان شركت نمى كند. ایشان شخصى را كه گوینده همین حكایت است ماءمور اصلاح بین آنها كردند. آن شخص گفت من برادرش ‍ را دیدم و با او مذاكره كردم كه چرا در نفقه مادر مساعدت به برادرت نمى كنى ؟ گفت به من مربوط نیست قسمت كرده ایم .

چطور قسمت كرده اید؟ گفت یكسال گرانى شد پدر و مادرمان را با هم تقسیم كردیم بنا شد خرج پدر با من باشد و خرج مادر با او. منتهى این است كه اقبال من یارى كرد پدرم زود مرد. حالا خرج مادر به من مربوط نیست من همین كه گفته او را شنیدم (بختم یارى كرد پدرم زود مرد!) یك مرتبه خنده ام گرفت . گفتم مرا مال قسمت كرده اید كه عقد لازم و خیار ساقط گردد در حال زنده بودن پدر چون خرج او معادل مادر مى شد حساب پاك بود اما حالا كه پدرتان مرده باید درباره مادر حساب را از سر بگیرید.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:13 - 0 تشکر 657555

عماربن حیان گفت به حضرت صادق (علیه السلام ) گفتم كه اسماعیل پسرم به من نیكى مى كند. حضرت فرمود من او را دوست مى داشتم اكنون محبتم زیادتر شد. پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خواهرى رضاعى داشت روزى همان خواهر بر ایشان وارد شد. همین كه نظر پیغمبر بر او افتاد مسرور گردید و روانداز خود را براى او پهن كرد و او را بر روى آن نشانید با گشاده روئى و احترام بسویش توجه كرد و در صورت او مى خندید تا از خدمت حضرت مرخص شد و رفت .

اتفاقا همان روز برادرش نیز آمد ولى حضرت (صلى الله علیه و آله و سلم ) آن نحو رفتارى كه با خواهرش نمودند با او انجام ندادند.

بعضى از صحابه عرض كردند یا رسول الله با خواهرش سلوكى كردید كه با برادر آن را بجا نیاوردید با آنكه او مرد بود؟ (یعنى سزاوارتر به آن محبت بود.) فرمود علت زیادى احترام من این بود كه آن دختر به پدر و مادر خویش بیشتر نیكى مى كند.(1)


1- منتهى الامال ، ج 2، ص 324 و ج 16 بحار.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 9/7/1392 - 23:14 - 0 تشکر 657556

مادر حق بزرگى دارد؟



حضرت باقر (علیه السلام ) فرمود مردى خدمت پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسید عرض كرد یا رسول الله پدر و مادرم خیلى كهنسال و افتاده شدند. پدرم از دنیا رفت ولى مادرم به اندازه اى فرتوت و شكسته شد كه مانند بچه هاى كوچك غذا نرم كرده و در دهانش مى گذاشتم و او را در پارچه و قماط مانند بچه هاى شیرخوار مى پیچیدم و در گهواره اى گزارده مى جنبانیدم تا به خواب رود. كار او بجائى رسید كه گاهى چیزى مى خواست و نمى فهمیدم چه مى خواهد از اینرو درخواست كردم از خداوند مرا پستانى شیردار بدهد تا او را شیر دهم همانطور كه مرا شیر داده است . در این موقع سینه خود را باز كرد پستانهایش نمایان شد كمى فشرد و شیر از آن خارج گردید.
حضرت رسول از دیدن این جریان قطرات اشك از دیده فرو ریخت و فرمود اى پسر موفقیت شایانى پیدا كرده اى زیرا تو از خداوند با قلبى پاك و نیتى خالص درخواست كردى و خداى دعاى تو را مستجاب نمود. عرض كرد یا رسول الله آیا زحمات و حقوق او را جبران كرده ام ؟ فرمود هرگز حتى جبران یك ناله از ناله هائى كه در موقع زایمان از فرط رنج و فشار درد مى نمود نكرده اى .(1)


خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.